سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مناجات بسیار زیباى حضرت على (علیه السلام)

اللهم انى اسئلک الامان یوم لا ینفع مال و لابنون الا من اتى الله بقلب سلیم و اسئلک الامان یوم یعض الظلم على یدیه یقول یالیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا و اسئلک الامان یوم یعرف المجرمون بسیماهم فیوخذ بالنواصى و الاقدام و اسئلک الامان یوم لایجزى والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شیئا ان وعد الله حق و اسئلک الامان یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنه و لهم سوء الدار و اسئلک الامان یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله و اسئلک الامان یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه لکل امرى منهم یومئذ شان یغنیه و اسئلک الامان یوم یود المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته التى توویه و من فى الارض جمیعا

اى خدا از تو مى‏خواهم امان بده مرا روزیکه نه مال نفع دارد و نه فرزند مگر قلب پاک خداوندا از تو مى‏خواهم مرا امان بده روزیکه ظالم از پشیمانى و حسرت انگشت به دندان مى‏نماید و مى‏گوید: اى کاش من با رسول حق صلى‏الله علیه و آله راه طاعت پیش مى‏گرفتم اى خدا از تو سوال مى‏کنم امان بدهید روزیکه گنه کاران بسیمایشان شناخته مى‏شود پس موى پیشانى آنها را با پاهایشان بگیرند و در آتش دوزخ افکنند و از تو ایمنى مى‏کنم در روز سختى که نه پدرى بجاى فرزند و نه فرزندى بجاى پدر جزا و کیفر شود البته آن روز وعده خدا حق است و حقیقت و از تو درخواست ایمنى مى‏کنم در روز سختى که مردم ظالم ستمگر عذر آنها پذیرفته نمى‏شود و عذرشان نفعى ندارد و بر آنان لعن خدا است.

اى خدا از تو ایمنى مى‏خواهم در روزیکه هیچ کس قدرت بر کسى دیگر ندارد فرمان در آن روز خاص خداوند است و از تو مى‏خواهم امان بدهید به من آنروزى که (یعنى: روز قیامت) شخص از برادر و مادر و پدر و زن و فرزندانش مى‏گریزد و هر کس در آن روز توجه به کار خویش از غیرش بى‏نیاز دارد

بار خدایا از تو در خواست ایمنى مى‏کنم در روزى که کافر و یا بدکار آرزو کند که‏اى کاش مى‏توانستى فرزندانش را فداى خود سازد تا از عذاب نجات پیدا کند.

و هم زن و برادر و قبیله‏اش که همیشه به حمایتش بر مى‏خواستند و هر که در روى زمین است همه را فداى خود گرداند تا از عذاب نجات یابد.

اما هرگز نجات نخواهد یافت‏(1).

از این مناجات بخوبى آدم مى‏فهمد که روز قیامت آنچه که به در انسان مى‏خورد عمل صالح است نه مال منال و نه اولاد و نه چاه جلال.


1- ترجمه مناجات على بن ابى طالب (علیه السلام)



      

مناجات بسیار زیباى حضرت على (علیه السلام)

اللهم انى اسئلک الامان یوم لا ینفع مال و لابنون الا من اتى الله بقلب سلیم و اسئلک الامان یوم یعض الظلم على یدیه یقول یالیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا و اسئلک الامان یوم یعرف المجرمون بسیماهم فیوخذ بالنواصى و الاقدام و اسئلک الامان یوم لایجزى والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شیئا ان وعد الله حق و اسئلک الامان یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنه و لهم سوء الدار و اسئلک الامان یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله و اسئلک الامان یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه لکل امرى منهم یومئذ شان یغنیه و اسئلک الامان یوم یود المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته التى توویه و من فى الارض جمیعا

اى خدا از تو مى‏خواهم امان بده مرا روزیکه نه مال نفع دارد و نه فرزند مگر قلب پاک خداوندا از تو مى‏خواهم مرا امان بده روزیکه ظالم از پشیمانى و حسرت انگشت به دندان مى‏نماید و مى‏گوید: اى کاش من با رسول حق صلى‏الله علیه و آله راه طاعت پیش مى‏گرفتم اى خدا از تو سوال مى‏کنم امان بدهید روزیکه گنه کاران بسیمایشان شناخته مى‏شود پس موى پیشانى آنها را با پاهایشان بگیرند و در آتش دوزخ افکنند و از تو ایمنى مى‏کنم در روز سختى که نه پدرى بجاى فرزند و نه فرزندى بجاى پدر جزا و کیفر شود البته آن روز وعده خدا حق است و حقیقت و از تو درخواست ایمنى مى‏کنم در روز سختى که مردم ظالم ستمگر عذر آنها پذیرفته نمى‏شود و عذرشان نفعى ندارد و بر آنان لعن خدا است.

اى خدا از تو ایمنى مى‏خواهم در روزیکه هیچ کس قدرت بر کسى دیگر ندارد فرمان در آن روز خاص خداوند است و از تو مى‏خواهم امان بدهید به من آنروزى که (یعنى: روز قیامت) شخص از برادر و مادر و پدر و زن و فرزندانش مى‏گریزد و هر کس در آن روز توجه به کار خویش از غیرش بى‏نیاز دارد

بار خدایا از تو در خواست ایمنى مى‏کنم در روزى که کافر و یا بدکار آرزو کند که‏اى کاش مى‏توانستى فرزندانش را فداى خود سازد تا از عذاب نجات پیدا کند.

و هم زن و برادر و قبیله‏اش که همیشه به حمایتش بر مى‏خواستند و هر که در روى زمین است همه را فداى خود گرداند تا از عذاب نجات یابد.

اما هرگز نجات نخواهد یافت‏(1).

از این مناجات بخوبى آدم مى‏فهمد که روز قیامت آنچه که به در انسان مى‏خورد عمل صالح است نه مال منال و نه اولاد و نه چاه جلال.


1- ترجمه مناجات على بن ابى طالب (علیه السلام)



      

سوال چهار گانه از حضرت على (علیه السلام)

جاء رجل الى المومنین على بن ابى طالب (علیه السلام) فقال: اسئلک عن اربع مسائل.

فقال: سل و ان کان اربعین.

فقال: ما الواجب و الاوجب؟ و ما القریب و ما الاقرب؟ و ما العجب و ما الاعجب؟ و ماالصعب و ما الاصعب؟

قال على: (علیه السلام) اما الواجب فطاعه الله تعالى، و اما الاوجب فترک الذنوب.

و اما القریب فالقیامه، و اما الاقرب منها الموت .

و اما العجب فالدنیا، و الاعجب منها حب الدنیا.

و اما الصعب فى القبر، و الاصعب منها الذهاب بلا زاد(1)

شخصى آمد خدمت حضرت على (علیه السلام) عرض کرد چهار مساله دارم مى‏خواهم از محضر شما سوال کنم.

حضرت در جواب فرمودند: سوال کن و لو اینکه چهل سوال باشد.

عرض کرد واجب چیست واجب‏تر از او کدام است؟ نزدیک کدام است نزدیکتر کدام؟ عجب چیست عجب‏تر کدام است؟ سخت کدام است سخت‏تر از سخت کدام؟

حضرت على (علیه السلام) فرمودند: واجب اطاعت خداوند است واجب‏تر ترگ گناه است.

نزدیک قیامت است، اما نزدیک‏تر از او مرگ است (در هر لحظه‏اى احتمال است برسد).

فرمودند: عجب دنیا است، عجب‏تر از او دوست داشتن دنیا است (البته دنیا دارى خوب است حب الدنیا خوب نیست).

بعد فرمودند: سخت خانه قبر است اما مشکل‏تر از او بدون توشه وارد آن قبر است.


1- اثنى عشریه ص 164



      

امام چهارم (علیه السلام) و گریه او براى تاریکى قبر

امام سجاد حضرت زین العابدین در زمینه قبر چه مى‏فرماید و چگونه اشکش جارى مى‏شود مى‏فرماید:

فمالى لا ابکى لخروجى نفسى ابکى لظلمه قبرى ابکى لضیق لحدى ابکى لسوال منکر و نکیر ایاى ابکى لخروجى من قبرى عریانا دلیلا حاملا ثقلى على ظهورى انظر مره عن یمینى و اخرى عن شمالى اذ الخلایق فى شان غیر شان(1)

چرا گریه نکنم، گریه مى‏کنم براى خروج روح من، گریه مى‏کنم براى تاریکى قبرم، گریه مى‏کنم براى تنگى لحد، گریه مى‏کنم براى سوال نکیر و منکر علیهما السلام، گریه مى‏کنم براى آن روزى که از قبر بیرون مى‏آیم در حالى که برهنه و خار و ذلیل و بار سنگین اعمالم را بر پشت گرفته‏ام گاهى به جانب راست خود مى‏نگرم و گاهى به جانب چپ خود در آنحال که خلایق همه به کارى غیر کار من مشغولند.

خلاصه آن کارهایى که در دنیا به واسطه پول یا سفارش یا واسطه انجام مى‏شود بعد از مردن از اینها دیگر نفعى براى احدى نیست و الا آخرت همان دنیا است روز قیامت سرمایه ایمان است و تقوى است و قلب پاک است.

جنابعالى گاهى مى‏خوانى مناجات حضرت امیر المومنین (علیه السلام) را ببینید درباره توشه آخرت چه کلمات دلسوزى و چه بیان شیرینى و با اشک ریزانى و انسان را بیدار و توجهش را به عالم دیگر سوق مى‏دهد.


1- گفتار امام سجاد در اواسط دعاى ابو حمزه ثمالى (رضى الله عنه)



      

روز قیامت و ایستگاه براى سوال چهار گانه

قال رسول الله صلى‏الله علیه و آله: لا تزول قدما عبد یوم القیامه حتى یسال عن اربع: عن عمره فیما افناه و عن شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این کسبه و فیها انفقه و عن حبتا اهل البیت‏(1)

پیغمبر اکرم صلى‏الله علیه و آله مى‏فرماید: روز قیامت انسان را نگه مى‏دارند و نمى‏گذارند قدم از قدم بردارند تا اینکه از چهار مطلب را پاسخ بدهید:

اول: از عمر انسان در کجا فنا کردى.

دوم: از جوانى که سرمایه بزرگ انسان است در کجا صرف کردى عاقلانه یا ابلهانه.

سوم: سوال از مال انسان است از کجا کسب نمودى و در کجا مصرف کردى، چون کسب حلال و صرف حرام عذاب دارد کسب حرام صرف حلال عذاب دارد کسب حرام و صرف حرام عذاب وعده داده شده است اما اگر کسب حلال و صرف حلال باشد براى این فرد نجات است خلاصه از مال سوال خواهند کرد.

چهارم: از محبت اهل بیت رسول الله صلى‏الله علیه و آله.


1- اثنى عشریه ص 155



      

خطبه حضرت على (علیه السلام): مااصف من دار

قال على (علیه السلام): ما اصف لکم من دار اولها عنا و آخرها فناء فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب من استغنى فیها فتن و من افتقر فیها حزن من ساعاها فاتته و من واعاها اتته قد خلط حلالها بحرامها و حلوها بمرها من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اغمته‏(1)

على (علیه السلام) مى‏فرماید: چگونه توصیف کنم دنیا را که اول آن رنج و آخر آن نیستى است از راه حلال مالى را بدست بیاورد حساب است و اگر از راه حرام باشد عقابى است خلاصه سوال و عذاب است اینطور نیست که هیچ حساب و کتابى نباشد.

کسى که در آن دنیا غنى باشد در فتنه و بلا افتد.

و کسى که در آن فقیر و نیازمند باشد غمگین است.

و کسى که در تحصیل مال بکوشد و دنبال آن برود به آن نمى‏رسد.

کسى که در طلب آن نکوشید دنیا به او رو آورد.

کسى که بعبرت به آن نگاه کرد دنیا او را بینا و آگاه سازد.

و کسى که به زینت و آرایش آن نگاه کرد دنیا او را نابینا گردانید.

یعنى: گمراه مى‏شود انسان از روى حسرت بنگرد به دنیا. اگر خداوند چیزى را به انسان بدهد او ارزش دارد نه اینکه خود آدم خودش را بهلاکت بیندازد تا به دنیا یا مقام برسد این چنین صفتى صدمه به ایمان و تقواى انسان مى‏زند و مورد سوال قرار مى‏گیرد هم در دنیا و هم در آخرت یک نمونه در تاریخ.


1- نهج البلاغه ص 172 آخر خطبه 75 کلام 81



      

مکالمه رسول الله (ص) با یک جوان بیدار

از اسحاق ابن عمار روایت شده گفت: شنیدم از حضرت صادق (علیه السلام) که فرمود: حضرت رسول صلى‏الله علیه و آله نماز صبح را در مسجد با مردم به جاى آورد چشمش در مسجد بجوانى افتاد که رنگش زرد و بدنش لاغر و چشمانش بگودى فرو رفته بود.

حضرت رسول اکرم صلى‏الله علیه و آله به او فرمود: چگونه صبح کردى؟ عرض کرد: با یقین، حضرت تعجب کرد و خوشحال شد از گفتارش و فرمود: براى هر یقینى حقیقتى است پس چیست علامت یقین تو؟ عرض کرد: همین یقین من است که مرا به فکر آخرت انداخته و محزون کرده و در شب خواب ندارم و در روزهاى گرم تابستان مرا به روزه واداشته و مرا به دنیا و هرچه در او است بى‏رغبت نموده تا اینکه گویا نظر مى‏کنم به عرش خداى خودم در حالیکه برپا شده براى حساب و محشور شدند مخلوقات براى حساب و من هم در میان آنها هستم مثل آنکه مى‏بینم اهل بهشت را در بهشت به ناز و نعمت مشغول هستند و گویا نظر مى‏کنم به اهل جهنم در حالتى که در جهنم و در عذاب هستند گویا اینکه مى‏شنوم الان صداى آتش را با گوش خود.

پس رسول گرامى صلى‏الله علیه و آله به اصحابش فرمود: این بنده‏اى است که خدا قلبش را با ایمان نورانى کرده بعد از آن فرمودند: ثابت باش بر این یقینى که دارى.

جوان عرض کرد: یا رسول الله صلى‏الله علیه و آله دعا بفرمایید که خدا شهادت را به من روزى فرماید پس حضرت دعا کرد پس طولى نکشید در بعضى از جنگهاى حضرت رفت و شهید شد و دهمین نفر بود که شهادت نصیب او شد(1)

یکى از نشانه‏هاى ایمان نخوردن ربا و رشوه است، رشوه آن است که انسان چیزى را از کسى بگیرد حق دیگرى را به او واگذار نماید یا پولى را به کسى بدهد و بگوید در هر ماه اینقدر بدهید بدون آنکه آن گیرنده تجارت کند و قرار داد کند مقدارى از سود پول به من بدهید بلى اگر خودش چیزى بدهد به مستحبات هم عمل کرده بنابراین شخص با ایمان دور است از خوردن پولهایى که پیش شارع مقدس امضاء نشده است اگر کسى مقدار مشخص شده را بدهد کسى و قرارداد کند پول از من کار از شما منافع آن را نصف براى من یا کمتر و یا بیشتر خلاصه طبق قرار داد عمل شود این تجارت صحیح است و شرعى، داستانى را توجه فرمایید.


1- اصول کافى ج 2 ص 53



      

اخلاق نیک سبب نجات دادن از قتل حتمى شد

 

اسیرانى خدمت رسول اکرم صلى‏الله علیه و آله آوردند حضرت بکشتن تمامى آنها فرمان داد جز یک تن از آنها را آزاد فرمود.

مرد آزاد شده علت رهایى خود را از قتل حتمى پرسید، حضرت فرمود: در تو پنج صفت نیک وجود دارد که خداوند تبارک و تعالى و رسولش آن را دوست مى‏دارد.

اول: غیرت فوق العاده بر حرم و خانواده خود.

دوم: داراى سخاوت هستى.

سوم: در گفتارت راستگو مى‏باشى.

چهارم: تو داراى شجاعت هستى.

پنجم: اخلاق نیک و پسندیده مى‏باشى.

مرد با شنیدن این سخن مسلمان خوبى شد و در یکى از جنگها با رسول گرامى صلى‏الله علیه و آله همراهى نمود و به درجه رفیعه شهادت نائل آمد(1).


1

این تاریخ اخلاقى را مرحوم مغفور حاج شیخ عباس قمى در سفینه البحار ج 2 ص 338، خصال شیخ صدوق ج 1 ص 200 نقل شده است



      

عبدالله پول حج مستحبى را به فقرا مى‏دهد

 

علامه حلى در کشف الیقین و علامه نورى در کلمه طیبه حکایتى که در بغداد اتفاق افتاده نقل مى‏کنند شخصى بنام عبدالله بن مبارک یک سال (در میان مى‏رفت) به زیارت بیت الله حج مى‏کرد و طواف مى‏کرد و مدت پنج سال در این امر مشغول بود.


در زمان حکومت مأمون یک وقت بیرون رفت در بعضى از سالها که نوبت حج او بود پانصد مثقال طلا با خود براشت و متوجه بازار شد که تدارک سفر حج بنماید.

پس در خرابه‏اى که بر سر راه او بود علویه‏اى را دید که مرغ مرده را برداشته و پرهاى او را مى‏کند و آن را پاک مى‏کند عبدالله بن مبارک به نزد او آمد و گفت: براى چه این مرغ مرده را پر مى‏کنى مگر قرآن نخوانده‏اى که خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید:

اانما حرم علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر(1)

گفت: مگر نمى‏دانى خوردن میته حرام است؟

زن علویه گفت: از حال من سوال مکن و مرا به حال خود بگذار و از پى کار خود برو.

عبد الله گفت: از سخن او چیزى بخاطر من رسید جویاى حال شدم تا اینکه گفت: اى عبدالله بدان که من زنى سیده و علویه هستم فرزندان یتیم دارم شوهرم از دنیا رفته این روز چهارم است که چیزى خوردنى به دست من و بچه‏هایم نیامده است و چون کار به اضطرار رسید این مرغ میته بر ما حلال است و من به غیر از این مرغ مرده چیزى به دست من نیامده اکنون مى‏خواهم آن را پاک کنم براى بچه‏هایم ببرم.

عبد الله گفت: چون این حکایت را شنیدم از این علویه با خود گفتم واى بر تو اى عبد الله کدام عمل بهتر از رعایت این علویه و سادات خواهد بود پس آن علویه را گفتم دامنت را باز کن پانصد مثقال طلا که داشتم همه را در دامن علویه ریختم و آن سال مکه نرفتم و به منزل خود مراجعت کردم چون حجاج مراجعت کردند من به استقبال ایشان رفتم به هر کس از حجاج مى‏رسیدم مى‏گفتم خداوند حج ترا قبول فرماید دیدم او نیز به من همین دعا را مى‏نماید.

و مى‏گوید: اى عبد الله آیا خاطر دارى که فلان محل با ما چنین و چنان گفتى و مردم بسیار به من همین را مى‏گفتند من تعجب کردم که امسال به حج نرفتم.

شب در عالم رویا دیدم رسول خدا صلى‏الله علیه و آله را که فرمود اى عبدالله عجب مدار بدرستى که چون تو به فریاد علویه و فرزندانش رسیدى من از خداوند متعال درخواست کردم که ملکى به صورت تو بفرستد براى تو حج بنماید حالا مى‏خواهى حج بکن و مى‏خواهى حج مکن بعد از این‏(2).

عمل خوب دو ثمره دارد دنیوى و اخروى ملاحظه فرمودید تاریخ را که ذکر کردیم کسى که آخرت را مقدم بدارد او به دنیا هم مى‏رسد ولى اگر بطرف دنیا رفتیم به هیچ کدام نمى‏رسیم آیه قرآن هم اشاره به این مطلب دارد.

من کان یرید حرث الاخره نزد له فى حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نوته منها و ماله فى الاخره من نصیب‏(3)

ترجمه آیه شریفه: آنها که فقط براى دنیا کشت کنند تلاش براى بهره‏گیرى از این متاع زود گذر فانى باشد تنها کمى از آنچه را مى‏طلبند به آنها مى‏دهیم اما در آخرت هیچ نصیب و بهره‏اى نخواهند داشت.


1-

 سوره 2 آیه 173 
2- ابن جوزى در تذکره الخواص، شیخ ذبیح الله محلاتى ج 2 ریاحین ص 147 هم ذکر کرده است 
3- سوره 42 آیه 20



      

نهایت تقواى شیخ انصارى

 

یکى از بزرگان اهل علم و اهل تقوى مرحوم حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج شیخ مرتضى انصارى است ایشان در سال 1214 در شهر دزفول متولد شد پس از آنکه مقدمات علوم را به پایان برد به اتفاق پدرش محمد امین وارد کربلا شد حدود چهار سال به درس سید محمد مجاهد شریف العلماء حاضر گشت در این هنگام به علت محاصره کردن رومیان بعضى بلاد عراق را از کربلا عازم کاظمین شد و پس از مدتى ناگزیر به زادگاه خود مراجعه نمود دو سالى را در دزفول سرگرم مطالعه بود بعد تصمیم مسافرت به عتبات گرفت که با مخالفت شدید مادر مواجه شد.

شیخ انصارى با اصرار به رفتن سرانجام با حضور والدین قرار شد تفالى بکلام الله مجید بزنند بعد از باز نمودن قرآن این آیه آمد:

و لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین‏(1)

نترس و اندوهگین مشو به درستى که باز گردانیدیم او را بسوى تو و قرار مى‏دهیم او را از مرسلین، مادر سکوت کرد.

شیخ وارد کربلا شد در اینجا چند سال اقامت نمود و از محضر شریف العلماء و فرزندان کاشف الغطاء بهره‏مند شدند بعد از وفات شریف العلماء به قصد زیارت مشهد وارد ایران شد و از خراسان عازم کاشان گردید و در کاشان حدود چهار سال از محضر مرحوم ملا احمد نراقى کسب فیض نمودند.

و ایشان به شیخ اجاره اجتهاد و روایت داد شیخ از کاشان وارد اصفهان شد در آنجا و در بروجرد با استفاده از مراجع ادامه مى‏داد پنج سال در اصفهان و بروجرد اقامت داشتند بعد در سال 1248 به خوزستان آمد و بعد از یکسال به نجف اشرف اراده کرد که همیشه در نجف بمانند باز از محضر فرزند کاشف الغطاء و در محضر صاحب جواهر (قدس سره) استفاده مى‏نمودند تا اینکه رسید به مقام مرجعیت استاد بزرگوار شدند.

تالیفات مهم شیخ انصارى کتاب به نام رسائل در اصول و یک کتاب به نام مکاسب در فقه است که همه بزرگان و مراجع از آن کتابها تدریس مى‏نمایند(2).

یکى دیگر از علما بزرگ مرحوم حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج شیخ محمد کاظم خراسانى معروف به آخوند خراسانى.

تولد آن مرحوم در سال 1255 قمرى در مشهد مقدس نام پدر وى آخوند ملا حسین از اهل هرات بوده است، آخوند پس از گذرانده‏ن مقدارى از تحصیلات خود در مشهد همسر اختیار کرد بعد از آن براى تحصیل به نجف رفت استادان آخوند به این شرح است:

حضرت آیت الله العظمى شیخ مرتضى انصارى قده سره و حضرت آیت الله العظمى سید على شوشترى و حضرت آیت الله العظمى مجاهد کبیر میرزا حسن شیرازى مرحوم آخوند بیش از چهل سال تدریس کرد، 1700 شاگرد داشت که یکصد نفر آنها مجتهد بودند.

به یک نقل دیگر یکى از شاگردان آخوند مى‏گوید: یک شب تعداد شاگردان ایشان را شماره کردم به سه هزار نفر شدند علماء بزرگ ایران و عراق شاگردان ایشان بودند که همه مرجع تقلید بودند چهاره نفر آنها را نام برده شده:

اول: آیت الله العظمى شیخ محمد حسین نائینى

دوم: آیت الله العظمى شیخ محمد حسن صاحب جواهر

سوم: آیت الله العظمى سید شمس الدین صاحب علم انساب

چهارم: آیت الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم‏

پنجم: آیت الله العظمى آقا ضیاء عراقى از بزرگان جهان تشیع بود

ششم: آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى مرجع تقلید

هفتم: آیت الله العظمى سید محمد تقى خوانسارى مرجع تقلید

هشتم: آیت الله العظمى سید صدرالدین صدر مرجع تقلید بود

نهم: آیت الله العظمى سید جمال الدین گلپایگانى مرجع تقلید بود

دهم: آیت الله العظمى حاج آقا حسین بروجردى مرجع تقلید بود

یازدهم: آیت الله العظمى سید ابوالقاسم کاشانى دینى و سیاسى

دوازدهم: آیت الله العظمى حاج آقا بزرگ تهرانى رحمه الله صاحب کتاب الذریعه

سیزدهم: آیت الله العظمى حاج سید محسن حکیم مرجع تقلید

چهاردهم: آیت الله العظمى سید محمود شاهرودى مرجع تقلید

پانزدهم و چند دیگر بوده که ذکر نشده تمام آقایان که ذکر شده همه مراجع تقلید و شاگردان مرحوم آخوند بودند(3)


1

سوره 28 آیه 7

2- در کتاب کلینى تا خمینى قده سره ص 261

3- شهداى روحانیت شیعه ص 130



      
<      1   2   3   4   5   >>   >