سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعتقادات

 

ترجمه الاعتقادات    متن    46     باب(دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم

باب (دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در لوح و قلم آن است که این دو دو ملکند «1» و اللَّه اعلم‏

______________________________
(1) فرموده است شیخ مفید رحمه اللَّه که لوح کتاب خداوند است که نوشته است در آن آنچه مى‏باشد تا روز قیامت و آن فرموده خداوند تعالى است که، وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ‏ (سوره انبیا آیه 105) پس لوح آن ذکر است و قلم آن چیزیست که احداث نموده است بامداد آن کتابت را در لوح و قرار داده است لوح را اصل تا آنکه بشناسند ملائکه علیهم- السّلام از آن آنچه میباشد، پس هر گاه اراده فرماید خداوند تعالى اینکه مطلع شوند ملائکه علیهم السّلام بر غیب او بفرستد ایشان را بسوى انبیا علیهم السّلام بآن غیب امر فرماید ایشان را بمشرف شدن در لوح پس حفظ کنند از آن چیزى را که بکشانند آن را بسوى آنکه فرستاده شده‏اند بسوى او و بشناسند از آن آنچه را که عمل کنند و بتحقیق که آمده است باین مضمون اخبارى چند از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و از ائمه علیهم السّلام و اما کسى که رفته است بسوى اینکه لوح و قلم دو ملکند، پس بتحقیق که دور افتاده است بسبب آن از حق زیرا که ملائکه علیهم- السّلام نامیده نمیشوند نه الواح و نه اقلام و شناخته مى‏شود در لغت اسم ملک و تفسیر نمیشود نه بلوح و نه بقلم- مفید

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 47

باب (سیزدهم) اعتقاد در کرسى‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در کرسى آن است که آن ظرف کل آفریدگان و عرش و آسمانها و زمین است و هر چیز که خدا خلق نموده در کرسى است، و در وجه دیگر کرسى علم است، و شخصى جناب صادق علیه السّلام را از قول الهى: وَسِعَ کُرْسِیُّهُ- السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏ «1» یعنى فرا گرفته و احاطه نموده کرسى خداوند آسمانها را و زمین را پرسید، آن حضرت فرمود مراد علم خدا است.

باب (چهاردهم) اعتقاد در عرش‏ «2»

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در باره عرش اینست که عرش کل مجموع مخلوقات است‏

______________________________
(1) سوره بقره آیه 256

(2) فرموده است شیخ مفید علیه الرحمه که عرش در لغت ملک یعنى مملکت است گفته است شاعر شعرى را که مضمونش اینست که: هر گاه بنو مروان هلاک شود عرشهاى ایشان یعنى مملکت ایشان، و هلاک گردند خود ایشان چنان که هلاک شدند ایاد و حمیر که دو قبیله بزرک بودند، و گفته است شاعر دیگر که: گمان نمودیم که عرش تو یعنى مملکت تو برطرف نمیگردد و متغیر نمیشود، و فرموده است خداوند تعالى در حالى که خبر داده است از مملکت زنى که پادشاه سبا بوده است یعنى بلقیس که: وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ‏ (سوره نمل آیه 23) یعنى داده شده از هر چیزى و از براى او بود عرش بزرگى پس، عرش خداوند تعالى آن مملکت اوست و قرار گرفتن خداوند بر عرش که فرموده است‏ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (سوره طه آیه 15) آن استیلاى او است بر ملک و عرب تعبیر مینماید از استیلاء باستواء، گفته است شاعر:

 

قد استوى بشر على العراق‏

من غیر سیف و دم مهراق‏

 

یعنى مستولى شد بر عراق بدون شمشیرى و خونى که ریخته شود، و اما عرش آنچنانى که بر میدارند آن را ملائکه علیهم السّلام، پس او پاره از مملکت خداوند است و آن عرش است که خلق نموده است آن را خداوند در آسمان هفتم و عبادت فرموده است ملائکه را علیهم السّلام به برداشتن و تعظیم نمودن آن چنان که خلق نموده است خداوند سبحانه خانه در زمین و امر فرموده است بشر را بقصد آن و زیارت آن و حج بسوى آن و تعظیم آن و بتحقیق که آمده است حدیثى که خداوند سبحان خلق نموده است خانه در زیر عرش که نام گذارده است آن را بیت المعمور که حج میکنند ملائکه آن را در هر سال و خلق نموده است در آسمان چهارم خانه را که نام گذارده است آن را ضراح و عبادت فرموده است ملائکه را بحج و تعظیم آن و طواف دور آن و خلق نموده است بیت الحرام را در زمین پس قرار داده است آن را زیر ضراح، و روایت شده است از حضرت صادق علیه السّلام که فرموده است که اگر انداخته شود سنگى از عرش هر آینه واقع شود بر پشت بیت المعمور و اگر انداخته شود سنگى از بیت المعمور، هر آینه بیفتد بر پشت بیت الحرام و خلق ننموده است عرش را از براى خود که وطن قرار دهد آن را خداوند، برتر است خداوند از این لیکن خلق نموده است عرش را که اضافه نموده است آن را بسوى خود بجهت تکریم و تعظیم آن و عبادت فرموده است ملائکه را به برداشتن آن، چنان که خلق نموده است خانه را در زمین و خلق نموده است آن را از براى خودش و ساکن نمیگردد آن را، برتر است خداوند از همه آنها و لیکن خلق نموده است آن را از براى خلقش و اضافه نموده است آن را بسوى خودش بجهت اکرام و اعظام و عبادت فرموده است خلق را بزیارت و حج بسوى آن.

و اما تعبیر از علم بعرش پس مجاز است در لغت نه حقیقت و نیست وجهى از براى تاویل قول خداوند تعالى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (سوره طه آیه 15) بآن که در بر گرفت علم را، و جز این نیست که توجیه آن آن چیزى است که مقدم داشتیم آن را و احادیثى که روایت شده است در صفت ملائکه حاملین عرش علیهم- السّلام احادیث آحاد و اخبار افراد است جائز نیست جزم بآنها و نه عمل بر آنها و وجه، توقف نزد آنهاست، و جزم نمودن بر آنکه عرش در اصل لغت مملکت است و عرشى که برداشته شده است جزئى است از مملکت که عبادت فرموده است خداوند ملائکه را بحمل آن بنحوى که مقدم داشتیم آن را- مفید.

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 48

و در وجه دیگر علمست و از جناب صادق علیه السّلام سؤال شد از معنى قول الهى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ «1» یعنى خداوند رحمان بر عرش قرار گرفت، آن جناب فرمود: قرار گرفت در هر چیزى پس هیچ چیز نزدیکتر باو نیست از چیزى دیگرى.

______________________________
(1) سوره طه آیه 15

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 49

و اما آن عرشى که کل مجموع مخلوقات است حاملانش هشت ملک از ملائکه‏اند که هر یک هشت چشم دارند که هر چشمى مطابق کل دنیا است در بزرگى یکى بصورت بنى آدم است و او طلب روزى از خدا مى کند براى آدمیزادگان، و یکى بصورت نر گاو است از خدا روزى میخواهد براى جانداران حلال گوشت، و یکى بصورت شیر است و روزى از خدا میطلبد براى درندگان، و یکى بصورت خروس است و از خدا روزى میجوید براى طیور.

و حاملان عرش الحال همین چهارند و چون قیامت شود هشت ملک شوند.

و اما عرشى که علمست حمله او چهار کسند از اولین و چهار کس از آخرین اما چهار از اولین نوحست و ابراهیم و موسى و عیسى علیهما السّلام و اما چهار از آخرین محمّد است و على و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم، باین طریق روایت شده بسندهاى صحیحه از ائمه علیهم السّلام در بیان عرش و حاملان آن و سبب آنکه این اشخاص حاملان عرش شده‏اند این است‏

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 50

که پیغمبرانى که بر چهار شریعت معهوده بوده‏اند از پیغمبر ما صلى اللَّه علیه و آله نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بوده‏اند، و پیش از این چهار کس علمها بسوى پیغمبران دیگر آمده و همچنین آمده علم بعد از محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم و على و حسن و حسین علیهم السّلام بسوى امامانى که بعد از امام حسین علیهم السلامند و اللَّه اعلم‏

باب (پانزدهم) اعتقاد در نفوس و ارواح‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در نفوس انسانیه اینست که آنها روحهائى میباشند که زنده بودن آدمى بواسطه آنها است و آنها خلقت اولند، جهت آنکه پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند که: اول چیزى که حقتعالى از نو آفرید، نفوس مقدسه مطهره بود، پس آنها را بیگانگى خود گویا فرموده، بعد از آن آفرید سائر خلایق را.

اعتقاد ما آن است که نفوس براى بقاء خلق شده‏اند نه براى فانى شدن از جهت فرموده جناب پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم که: خلق نشده‏اید شما براى فنا بلکه خلق شده‏اید براى دوام و غیر از آن نیست که برده میشوید از خانه بخانه دیگر، و آنکه نفوس انسانیه در روى زمین غریبند و در بدنها بزندانند.

و عقیده ما این است که چون نفوس جدا از بدنها شوند باقى هستند بعضى در نعمت و بعضى در عذاب تا وقتى که حقتعالى بقدرت کامله بازآورد آنها را ببدنها.

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 51

و حضرت عیسى علیه السّلام بحواریین فرمود که حق را بشما میگویم بدرستى که بالا نمیرود بآسمان مگر همانچه از آن فرود آمده‏ «1»

______________________________
(1) فرموده است شیخ ابو عبد اللَّه مفید که کلام ابى جعفر ابن بابویه در باب نفس و روح بر طریقه حدیث است نه تحقیق و اگر اختصار مینمود ابو جعفر بر همان احادیث و ذکر معانى آنها نمینمود بود سالم‏تر از براى او از داخل شدن درى که تنگست از او رفتن آن، بعد از آن فرموده است شیخ مفید ره که نفس عبارتست از چند معنى، یکى از آن معانى ذات هر چیز است و معنى دیگر خون جهنده و معنى دیگر نفسى که آن هوا است، و معنى چهارم خواهش و میل طبع است.

اما شاهد بمعنى اول پس آن قول عرب است که: این نفس شى‏ء است یعنى ذات آن و خود آنست و شاهد بمعنى دوم قول ایشان است که: هر آنچه نفس سائله دارد حکمش چنین و چنین است و شاهد معنى سوم آنست که گویند: فلان کس هلاک شد نفس آن هر گاه منقطع گردد نفس او و باقى نماند در جسمش هوائى که بیرون آید از حواسش و شاهد معنى چهارم قول خداوند تعالى است که:

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (سوره یوسف آیه 53) یعنى هوا و خواهش خواننده است بقبح و گاهى تعبیر مى‏شود بنفس از نقمت و خشم، و فرموده است خداوند تعالى که‏ وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ‏ (سوره آل عمران آیه 27 و 28) یعنى حذر میفرماید شماها را خداوند از خشم و عقاب خود.

بعد از آن شیخ مفید ره فرموده است که، و اما روح پس آن عبارت از چند معنى است یکى از آن‏ها حیوة است و دوم قرآن و سیم ملائکه از ملائکه‏هاى خداوند تعالى و چهارم جبرئیل علیه السّلام است.

پس شاهد معنى اول قول ایشانست که میگویند: هر ذى روحى حکمش چنین و چنین است، قصد میکنند که هر صاحب حیاتى، و قول ایشانست در کسى که بمیرد که بیرون رفته است از او روح قصد میکنند حیات را، و قول ایشان است در چنین که: صورتى است که داخل نشده است آن را روح قصد میکنند که حلول ننموده است آن را حیات.

و شاهد معنى دوم قول خداوند تعالى است: وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا (سوره شورى آیه 52) یعنى و همچنین وحى میفرستیم بسوى تو اى محمد صلى اللَّه علیه و آله روحى را. یعنى قرآنى را از امر ما و شاهد معنى سوم قول حق تعالى است که: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ (الى آخر الآیة) (سوره نبأ آیه 38) یعنى روزى که برپا ایستد روح یعنى آن ملک مخصوص و بر پاى ایستند ملائکه یعنى باقى ملائکه و شاهد معنى چهارم قول حقتعالى است که: قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ‏ (سوره نحل آیه 104) یعنى بگو اى محمد (ص) که فرود آورده است آن را روح القدس یعنى جبرئیل علیه السّلام و اما آنچه ذکر نموده است آن را ابو جعفر ابن بابویه و روایت نموده آن را اینکه ارواح خلق شده‏اند پیش از جسدها بدو هزار سال، پس آنچه شناخته‏اند از آنها یک دیگر را الفت میگیرند با یک دیگر و آنچه نشناخته‏اند یک دیگر را اختلاف میکنند با یک دیگر، پس آن حدیثى است از حدیثهاى آحاد و چیزیست از طریق افراد و از براى آن توجیهى است غیر از آنچه گمان نموده است آن را کسى که نیست از براى او علمى بحقایق اشیاء و آن توجیه آن است که خداوند تعالى خلق نموده است ملائکه را پیش از بشر بدو هزار سال پس آنچه شناختند از آنها یک دیگر را پیش از خلقت بشر الفت گرفتند با هم در نزد خلقت بشر و آنچه نشناختند از آنها یک دیگر را مختلف شدند بعد از خلقت بشر، و نیست امر چنان که گمان نموده‏اند آن را ارباب تناسخ و داخل شده است شبهه در آن بر حشویه شیعه، پس توهم نموده‏اند که ذوات فعاله که مامور و منهى میباشند بوده‏اند مخلوق در عالم ذر و تعقل مینموده‏اند یک دیگر را و ادراک مینموده‏اند و میفهمیده‏اند و نطق مینموده‏اند، بعد از آن خلق نموده است خداوند تعالى از براى آنها جسد آنها را؛ پس نشانیده است و قرار داده

 



      

اعتقادات

 

ترجمه الاعتقادات    متن    46     باب(دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم

باب (دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در لوح و قلم آن است که این دو دو ملکند «1» و اللَّه اعلم‏

______________________________
(1) فرموده است شیخ مفید رحمه اللَّه که لوح کتاب خداوند است که نوشته است در آن آنچه مى‏باشد تا روز قیامت و آن فرموده خداوند تعالى است که، وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ‏ (سوره انبیا آیه 105) پس لوح آن ذکر است و قلم آن چیزیست که احداث نموده است بامداد آن کتابت را در لوح و قرار داده است لوح را اصل تا آنکه بشناسند ملائکه علیهم- السّلام از آن آنچه میباشد، پس هر گاه اراده فرماید خداوند تعالى اینکه مطلع شوند ملائکه علیهم السّلام بر غیب او بفرستد ایشان را بسوى انبیا علیهم السّلام بآن غیب امر فرماید ایشان را بمشرف شدن در لوح پس حفظ کنند از آن چیزى را که بکشانند آن را بسوى آنکه فرستاده شده‏اند بسوى او و بشناسند از آن آنچه را که عمل کنند و بتحقیق که آمده است باین مضمون اخبارى چند از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و از ائمه علیهم السّلام و اما کسى که رفته است بسوى اینکه لوح و قلم دو ملکند، پس بتحقیق که دور افتاده است بسبب آن از حق زیرا که ملائکه علیهم- السّلام نامیده نمیشوند نه الواح و نه اقلام و شناخته مى‏شود در لغت اسم ملک و تفسیر نمیشود نه بلوح و نه بقلم- مفید

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 47

باب (سیزدهم) اعتقاد در کرسى‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در کرسى آن است که آن ظرف کل آفریدگان و عرش و آسمانها و زمین است و هر چیز که خدا خلق نموده در کرسى است، و در وجه دیگر کرسى علم است، و شخصى جناب صادق علیه السّلام را از قول الهى: وَسِعَ کُرْسِیُّهُ- السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏ «1» یعنى فرا گرفته و احاطه نموده کرسى خداوند آسمانها را و زمین را پرسید، آن حضرت فرمود مراد علم خدا است.

باب (چهاردهم) اعتقاد در عرش‏ «2»

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در باره عرش اینست که عرش کل مجموع مخلوقات است‏

______________________________
(1) سوره بقره آیه 256

(2) فرموده است شیخ مفید علیه الرحمه که عرش در لغت ملک یعنى مملکت است گفته است شاعر شعرى را که مضمونش اینست که: هر گاه بنو مروان هلاک شود عرشهاى ایشان یعنى مملکت ایشان، و هلاک گردند خود ایشان چنان که هلاک شدند ایاد و حمیر که دو قبیله بزرک بودند، و گفته است شاعر دیگر که: گمان نمودیم که عرش تو یعنى مملکت تو برطرف نمیگردد و متغیر نمیشود، و فرموده است خداوند تعالى در حالى که خبر داده است از مملکت زنى که پادشاه سبا بوده است یعنى بلقیس که: وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ‏ (سوره نمل آیه 23) یعنى داده شده از هر چیزى و از براى او بود عرش بزرگى پس، عرش خداوند تعالى آن مملکت اوست و قرار گرفتن خداوند بر عرش که فرموده است‏ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (سوره طه آیه 15) آن استیلاى او است بر ملک و عرب تعبیر مینماید از استیلاء باستواء، گفته است شاعر:

 

قد استوى بشر على العراق‏

من غیر سیف و دم مهراق‏

 

یعنى مستولى شد بر عراق بدون شمشیرى و خونى که ریخته شود، و اما عرش آنچنانى که بر میدارند آن را ملائکه علیهم السّلام، پس او پاره از مملکت خداوند است و آن عرش است که خلق نموده است آن را خداوند در آسمان هفتم و عبادت فرموده است ملائکه را علیهم السّلام به برداشتن و تعظیم نمودن آن چنان که خلق نموده است خداوند سبحانه خانه در زمین و امر فرموده است بشر را بقصد آن و زیارت آن و حج بسوى آن و تعظیم آن و بتحقیق که آمده است حدیثى که خداوند سبحان خلق نموده است خانه در زیر عرش که نام گذارده است آن را بیت المعمور که حج میکنند ملائکه آن را در هر سال و خلق نموده است در آسمان چهارم خانه را که نام گذارده است آن را ضراح و عبادت فرموده است ملائکه را بحج و تعظیم آن و طواف دور آن و خلق نموده است بیت الحرام را در زمین پس قرار داده است آن را زیر ضراح، و روایت شده است از حضرت صادق علیه السّلام که فرموده است که اگر انداخته شود سنگى از عرش هر آینه واقع شود بر پشت بیت المعمور و اگر انداخته شود سنگى از بیت المعمور، هر آینه بیفتد بر پشت بیت الحرام و خلق ننموده است عرش را از براى خود که وطن قرار دهد آن را خداوند، برتر است خداوند از این لیکن خلق نموده است عرش را که اضافه نموده است آن را بسوى خود بجهت تکریم و تعظیم آن و عبادت فرموده است ملائکه را به برداشتن آن، چنان که خلق نموده است خانه را در زمین و خلق نموده است آن را از براى خودش و ساکن نمیگردد آن را، برتر است خداوند از همه آنها و لیکن خلق نموده است آن را از براى خلقش و اضافه نموده است آن را بسوى خودش بجهت اکرام و اعظام و عبادت فرموده است خلق را بزیارت و حج بسوى آن.

و اما تعبیر از علم بعرش پس مجاز است در لغت نه حقیقت و نیست وجهى از براى تاویل قول خداوند تعالى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (سوره طه آیه 15) بآن که در بر گرفت علم را، و جز این نیست که توجیه آن آن چیزى است که مقدم داشتیم آن را و احادیثى که روایت شده است در صفت ملائکه حاملین عرش علیهم- السّلام احادیث آحاد و اخبار افراد است جائز نیست جزم بآنها و نه عمل بر آنها و وجه، توقف نزد آنهاست، و جزم نمودن بر آنکه عرش در اصل لغت مملکت است و عرشى که برداشته شده است جزئى است از مملکت که عبادت فرموده است خداوند ملائکه را بحمل آن بنحوى که مقدم داشتیم آن را- مفید.

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 48

و در وجه دیگر علمست و از جناب صادق علیه السّلام سؤال شد از معنى قول الهى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ «1» یعنى خداوند رحمان بر عرش قرار گرفت، آن جناب فرمود: قرار گرفت در هر چیزى پس هیچ چیز نزدیکتر باو نیست از چیزى دیگرى.

______________________________
(1) سوره طه آیه 15

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 49

و اما آن عرشى که کل مجموع مخلوقات است حاملانش هشت ملک از ملائکه‏اند که هر یک هشت چشم دارند که هر چشمى مطابق کل دنیا است در بزرگى یکى بصورت بنى آدم است و او طلب روزى از خدا مى کند براى آدمیزادگان، و یکى بصورت نر گاو است از خدا روزى میخواهد براى جانداران حلال گوشت، و یکى بصورت شیر است و روزى از خدا میطلبد براى درندگان، و یکى بصورت خروس است و از خدا روزى میجوید براى طیور.

و حاملان عرش الحال همین چهارند و چون قیامت شود هشت ملک شوند.

و اما عرشى که علمست حمله او چهار کسند از اولین و چهار کس از آخرین اما چهار از اولین نوحست و ابراهیم و موسى و عیسى علیهما السّلام و اما چهار از آخرین محمّد است و على و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم، باین طریق روایت شده بسندهاى صحیحه از ائمه علیهم السّلام در بیان عرش و حاملان آن و سبب آنکه این اشخاص حاملان عرش شده‏اند این است‏

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 50

که پیغمبرانى که بر چهار شریعت معهوده بوده‏اند از پیغمبر ما صلى اللَّه علیه و آله نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بوده‏اند، و پیش از این چهار کس علمها بسوى پیغمبران دیگر آمده و همچنین آمده علم بعد از محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم و على و حسن و حسین علیهم السّلام بسوى امامانى که بعد از امام حسین علیهم السلامند و اللَّه اعلم‏

باب (پانزدهم) اعتقاد در نفوس و ارواح‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در نفوس انسانیه اینست که آنها روحهائى میباشند که زنده بودن آدمى بواسطه آنها است و آنها خلقت اولند، جهت آنکه پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند که: اول چیزى که حقتعالى از نو آفرید، نفوس مقدسه مطهره بود، پس آنها را بیگانگى خود گویا فرموده، بعد از آن آفرید سائر خلایق را.

اعتقاد ما آن است که نفوس براى بقاء خلق شده‏اند نه براى فانى شدن از جهت فرموده جناب پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم که: خلق نشده‏اید شما براى فنا بلکه خلق شده‏اید براى دوام و غیر از آن نیست که برده میشوید از خانه بخانه دیگر، و آنکه نفوس انسانیه در روى زمین غریبند و در بدنها بزندانند.

و عقیده ما این است که چون نفوس جدا از بدنها شوند باقى هستند بعضى در نعمت و بعضى در عذاب تا وقتى که حقتعالى بقدرت کامله بازآورد آنها را ببدنها.

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 51

و حضرت عیسى علیه السّلام بحواریین فرمود که حق را بشما میگویم بدرستى که بالا نمیرود بآسمان مگر همانچه از آن فرود آمده‏ «1»

______________________________
(1) فرموده است شیخ ابو عبد اللَّه مفید که کلام ابى جعفر ابن بابویه در باب نفس و روح بر طریقه حدیث است نه تحقیق و اگر اختصار مینمود ابو جعفر بر همان احادیث و ذکر معانى آنها نمینمود بود سالم‏تر از براى او از داخل شدن درى که تنگست از او رفتن آن، بعد از آن فرموده است شیخ مفید ره که نفس عبارتست از چند معنى، یکى از آن معانى ذات هر چیز است و معنى دیگر خون جهنده و معنى دیگر نفسى که آن هوا است، و معنى چهارم خواهش و میل طبع است.

اما شاهد بمعنى اول پس آن قول عرب است که: این نفس شى‏ء است یعنى ذات آن و خود آنست و شاهد بمعنى دوم قول ایشان است که: هر آنچه نفس سائله دارد حکمش چنین و چنین است و شاهد معنى سوم آنست که گویند: فلان کس هلاک شد نفس آن هر گاه منقطع گردد نفس او و باقى نماند در جسمش هوائى که بیرون آید از حواسش و شاهد معنى چهارم قول خداوند تعالى است که:

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (سوره یوسف آیه 53) یعنى هوا و خواهش خواننده است بقبح و گاهى تعبیر مى‏شود بنفس از نقمت و خشم، و فرموده است خداوند تعالى که‏ وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ‏ (سوره آل عمران آیه 27 و 28) یعنى حذر میفرماید شماها را خداوند از خشم و عقاب خود.

بعد از آن شیخ مفید ره فرموده است که، و اما روح پس آن عبارت از چند معنى است یکى از آن‏ها حیوة است و دوم قرآن و سیم ملائکه از ملائکه‏هاى خداوند تعالى و چهارم جبرئیل علیه السّلام است.

پس شاهد معنى اول قول ایشانست که میگویند: هر ذى روحى حکمش چنین و چنین است، قصد میکنند که هر صاحب حیاتى، و قول ایشانست در کسى که بمیرد که بیرون رفته است از او روح قصد میکنند حیات را، و قول ایشان است در چنین که: صورتى است که داخل نشده است آن را روح قصد میکنند که حلول ننموده است آن را حیات.

و شاهد معنى دوم قول خداوند تعالى است: وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا (سوره شورى آیه 52) یعنى و همچنین وحى میفرستیم بسوى تو اى محمد صلى اللَّه علیه و آله روحى را. یعنى قرآنى را از امر ما و شاهد معنى سوم قول حق تعالى است که: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ (الى آخر الآیة) (سوره نبأ آیه 38) یعنى روزى که برپا ایستد روح یعنى آن ملک مخصوص و بر پاى ایستند ملائکه یعنى باقى ملائکه و شاهد معنى چهارم قول حقتعالى است که: قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ‏ (سوره نحل آیه 104) یعنى بگو اى محمد (ص) که فرود آورده است آن را روح القدس یعنى جبرئیل علیه السّلام و اما آنچه ذکر نموده است آن را ابو جعفر ابن بابویه و روایت نموده آن را اینکه ارواح خلق شده‏اند پیش از جسدها بدو هزار سال، پس آنچه شناخته‏اند از آنها یک دیگر را الفت میگیرند با یک دیگر و آنچه نشناخته‏اند یک دیگر را اختلاف میکنند با یک دیگر، پس آن حدیثى است از حدیثهاى آحاد و چیزیست از طریق افراد و از براى آن توجیهى است غیر از آنچه گمان نموده است آن را کسى که نیست از براى او علمى بحقایق اشیاء و آن توجیه آن است که خداوند تعالى خلق نموده است ملائکه را پیش از بشر بدو هزار سال پس آنچه شناختند از آنها یک دیگر را پیش از خلقت بشر الفت گرفتند با هم در نزد خلقت بشر و آنچه نشناختند از آنها یک دیگر را مختلف شدند بعد از خلقت بشر، و نیست امر چنان که گمان نموده‏اند آن را ارباب تناسخ و داخل شده است شبهه در آن بر حشویه شیعه، پس توهم نموده‏اند که ذوات فعاله که مامور و منهى میباشند بوده‏اند مخلوق در عالم ذر و تعقل مینموده‏اند یک دیگر را و ادراک مینموده‏اند و میفهمیده‏اند و نطق مینموده‏اند، بعد از آن خلق نموده است خداوند تعالى از براى آنها جسد آنها را؛ پس نشانیده است و قرار داده

 



      

آیات ولایت درفرآن

 

(1) التّفسیر الکبیر، جلد 11، صفحه 49.

آیات ولایت در قرآن، ص: 34

برخاسته‏اند، دشمن بدار!» سپس عمر با على علیه السلام ملاقات کرد و به آن حضرت عرض کرد: «اى فرزند ابو طالب! این فضیلت و مقام بر تو مبارک باشد. تو از امروز مولا و رهبر من و همه مردان و زنان مسلمان شدى!»

طبق آنچه در کتاب «شواهد التّنزیل‏» آمده، «زیاد بن منذر» مى‏گوید:

نزد امام باقر علیه السلام بودم، در حالى که آن حضرت در گفتگو با مردم بود، شخصى از اهل بصره به نام «عثمان الاعشى» برخاست و گفت: اى فرزند رسول خدا، جانم به فدایت باد! از حسن بصرى پرسیدم که این آیه در مورد چه کسى نازل شده است؟ گفت: در مورد مردى، ولى نام او را مشخّص نکرد! (لطفاً شما بفرمائید که این آیه در مورد چه کسى نازل شده است؟)

امام فرمود: اگر مى‏خواست بگوید مى‏توانست نام او را بیان کند، ولى از ترس نگفته است (چون در دوران سیاه بنى امیّه بوده، علاوه بر این که میانه خوبى هم با امیر مؤمنان على علیه السلام نداشته است) امّا من مى‏گویم ... هنگامى که خداوند جان پیامبر صلى الله علیه و آله را در مقابل خطرات احتمالى تضمین کرد، آن حضرت دست علىّ بن أبی طالب علیه السلام را بلند کرد و او را به عنوان جانشین و خلیفه خود معرّفى نمود. «1»

نکته جالب توجّه این که، حاکم حسکانى نویسنده کتاب‏ شواهد التّنزیل‏ که روایت فوق را نقل کرده از اهل سنّت است، همانگونه که علماى دیگر اهل سنّت نیز روایت فوق را نقل کرده‏اند.

*** نتیجه این که، احادیث و روایات و گفتار صحابه و روات و نظریّات مفسّرین و دانشمندان، همگى دلالت دارد که آیه تبلیغ پیرامون ولایت امیر المؤمنین على علیه السلام نازل شده است.

پیام‏هاى آیه‏

دو پیام عمده و دو نکته مهم مى‏توان از آیه شریفه مورد بحث استفاده کرد:

1- این که هر چند مخاطب این آیه شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در آن زمان بوده‏

______________________________
(1) شواهد التّنزیل، جلد 1، صفحه 191، حدیث 248.

آیات ولایت در قرآن، ص: 35

است، ولى بدون شک وظیفه تبلیغ ولایت و امامت و پاسخ گفتن به سؤالات و شبهات پیرامون آن، اختصاص به آن حضرت ندارد، بلکه این مسأله وظیفه تمام آگاهان در طول تاریخ است.

2- پیام دیگر آیه شریفه این است که مؤمنان واقعى کسانى هستند که بدون تعصّب و لجاجت و گرایشهاى خطّى و گروهى، در مقابل فرمان خدا تسلیم هستند نه این که در برابر آنچه که موافق سلیقه و گرایش خطّى و حزبى آنهاست تسلیم باشند و در جاهایى که مخالف آن باشد تسلیم نباشند!

اساساً رمز دستیابى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به آن مقامات والا و بالا، عبودیّت و تسلیم محض خدا بودن آن حضرت بود، همان چیزى که در هر نماز قبل از شهادت به رسالت آن حضرت، به آن شهادت مى‏دهیم.

ما هم اگر طالب قُرب الهى هستیم و مى‏خواهیم مؤمن حقیقى و واقعى باشیم و ادّعاى پیروى از مکتب آن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را داریم، باید در هر حال تسلیم فرمان او باشیم؛ حتّى اگر بر خلاف خواسته و سلیقه و خطّ و حزب ما باشد.

*** براى تکمیل این بحث، خلاصه‏اى از داستان غدیر را به نقل از تفسیر «پیام قرآن» در اینجا مى‏آوریم.

جریان غدیر

از بحث گذشه بطور اجمال استفاده شد که این آیه مطابق شواهد بیشمار درباره على علیه السلام نازل شده است و روایاتى که در این زمینه در کتب معروف اهل سنّت- تا چه رسد به کتب شیعه- نقل شده بیش از آن است که کسى بتواند آنها را انکار کند.

علاوه بر روایات فوق، روایات فراوان دیگرى داریم که با صراحت مى‏گوید:

این آیه در جریان غدیر خم و خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله و معرّفى على علیه السلام به عنوان وصى و ولى نقل شده است و عدد آنها به مراتب بیش از روایات گذشته است تا آنجا که محقّق بزرگ «علّامه امینى» در کتاب‏ «الغدیر»، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر صلى الله علیه و آله با اسناد و مدارک زنده نقل مى‏کند و همچنین از 84 نفر از تابعین‏

آیات ولایت در قرآن، ص: 36

و 360 دانشمند و مؤلّف معروف اسلامى.

براى هر شخص بى‏نظر، با نگاهى به مجموعه این اسناد و مدارک، یقین پیدا مى‏شود که حدیث غدیر از قطعى ترین روایات اسلامى و مصداق روشنى از حدیث متواتر است و براستى اگر کسى در تواتر آن شک کند، باید به هیچ حدیث متواترى اعتقاد نداشته باشد.

و از آنجا که ورود در این بحث بطور گسترده، ما را از روشى که در این کتاب داریم خارج مى‏کند، در مورد اسناد حدیث و شأن نزول آیه به همین مقدار قناعت کرده، به سراغ محتواى حدیث مى‏رویم و کسانى را که مى‏خواهند مطالعه وسیع‏ترى روى اسناد حدیث داشته باشند به کتابهاى زیر ارجاع مى‏دهیم:

1- کتاب نفیس‏ الغدیر، جلد اوّل.

2- احقاق الحقّ‏، نوشته علّامه بزرگوار قاضى نور اللَّه شوشترى با شروح مبسوط آیت اللَّه نجفى، جلد دوم و سوم و چهاردهم و بیستم.

3- المراجعات‏، نوشته مرحوم سیّد شرف الدّین عاملى.

4- عبقات الانوار، نوشته عالم بزرگوار میر حامد حسین هندى (بهتر این است به خلاصه عبقات جلد 7 و 8 و 9 مراجعه شود).

5- دلائل الصّدق‏، نوشته عالم بزرگوار مرحوم مظفّر، جلد دوم.

محتواى روایات غدیر

در اینجا فشرده جریان غدیر را که از مجموعه روایات فوق استفاده مى‏شود مى‏آوریم: (البتّه در بعضى از روایات، این داستان بطور مفصّل و طولانى و در بعضى دیگر بصورت مختصر و کوتاه آمده و در بعضى تنها به گوشه‏اى از داستان و در بعضى به گوشه دیگر آن اشاره شده و از مجموع چنین استفاده مى‏شود که:)

مراسم حجّة الوداع در آخرین سال عمر پیامبر صلى الله علیه و آله، با شکوه هر چه تمامتر، در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله به پایان رسید؛ قلبها در هاله‏اى از روحانیّت فرو رفته بود، و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت.

یاران پیامبر صلى الله علیه و آله که عدد آنها فوق العاده زیاد بود، از خوش‏حالى درک این فیض‏

آیات ولایت در قرآن، ص: 37

و سعادت بزرگ در پوست خود نمى‏گنجیدند. «1»

نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر صلى الله علیه و آله را همراهى مى‏کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف شبه جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودند.

آفتاب حجاز بر کوهها و درّه‏ها آتش مى‏پاشید، امّا شیرینى این سفر روحانى بى‏نظیر، همه چیز را آسان مى‏کرد.

ظهر نزدیک شده بود، کم کم سرزمین جُحفه و سپس بیابانهاى خشک و سوزان‏ «غدیر خم» از دور نمایان مى‏شد.

اینجا در حقیقت چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا مى‏کند.

راهى به سوى مدینه در شمال، و راهى به سوى عراق در شرق، و راهى به سوى غرب و سرزمین مصر و راهى به سوى سرزمین یمن در جنوب پیش مى‏رود. و در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور، که در حقیقت نقطه پایانى در مأموریّتهاى موفقیّت‏آمیز پیامبر صلى الله علیه و آله بود، از هم جدا شوند.

روز پنج‏شنبه، سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان مى‏گذشت؛ ناگهان از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله دستور توقّف به همراهان داده شد؛ مسلمانان با صداى بلند، آنهایى را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند؛ خورشید از خطّ نصف النّهار گذشت؛ مؤذّن پیامبر صلى الله علیه و آله با صداى‏ «اللَّه اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد؛ مردم به سرعت آماده نماز مى‏شدند، امّا هوا بقدرى داغ بود که بعضى مجبور بودند، قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگهاى داغ بیابان و اشعّه آفتاب، پا و سر آنها را ناراحت مى‏کرد.

______________________________
(

 



      

ایات ولایت درقرآن

 

آیات ولایت در قرآن       23     1 آیه تبلیغ ..... ص : 23

1بنى النّضیر، بنى قینقاع، یهودیان خیبر، و سایر یهودیان و

 



      

استفتاءئات قرآنی

استفتائات قرآنی
استفتائات قرآنی از آیت الله گلپایگانی (قدس سره) 1 - در وضوی قبل از وقت که داعی، نماز در وقت است، اگر به قصد قرائت
قرآن و غیره وضو بگیرد میفرمایید، چنانچه به نحو داعی بر داعی باشد مانعی ندارد. آیا منظور این است که فعلا به قصد قرائت
قرآن وضو بگیرد و در نظر داشته باشد که اگر وضو باقی بود، در وقت با همان وضو نماز بخواند، تا در آنجایی که داعی وضو،
نماز بعد از دخول وقت نیست و راسا برای غایات دیگر وضو میگیرد، جایز نباشد که در وقت با آن نماز بخواند؟ مساله را مشروحا
بیان فرمایید. آیت الله گلپایگانی: مقصود این است که اگر کسی به داعی آنکه در وقت نماز بخواند، پیش از وقت به قصد غایات
دیگری وضو بگیرد که داعی او بر وضو به این قصد نماز در وقت باشد وضویش صحیح است و میتواند در وقت با آن نماز بخواند
و همچنین اگر پیش از وقت مستقلا، به قصد یکی از غایات وضو گرفت و تا بعد از دخول وقت وضو باقی باشد، نماز با آن وضو
2 - اگر جنب، قرآن . صحیح و بی اشکال است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 57 ، مساله 3
همراه داشته باشد اشکال دارد یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: اشکال ندارد، ولی مس خط قرآن مجید حرام و مس جلد و اوراق و
3 - به جهت اینکه . حواشی آن مکروه است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 71 ، مساله 19
نام مبارک خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام زیر دست و پا نیفتد، آیا میشود با قلم آنها را محو و نابود کرد یا نه؟ و یا در صورت
محو باز احترام سابق را دارد یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: اگر بطوری محو شود که به هیچ وجه نمایان نباشد، حکم آن اسماء، مرتفع
4 - اسامی مقدسی که نام اشخاص . میشود. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 79 ، مساله 47
میباشد مانند: محمد، علی، حسن، حسین، رسول، نبی، عیسی، فاطمه، زهرا، و امثال اینها اگر روی سنگ قبر، حجاری گردد و یا در
روزنامهها و کاغذهای مراسلاتی نوشته شود، آیا میتوان بی وضو به آنها دست زد یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: بی وضو دست زدن
به این اسامی جایز است. مع ذلک احترام آن اسامی - اگر چه مقصود، اشخاص عادی هستند - خوب است. ----------------
5 - اطفال در کتب یا مدرسه، دست بی وضو، بر خطوط قرآن . -------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 79 ، مساله 46
میگذراند آیا برای آموزگار اشکالی دارد یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: معلم باید دستور ترک آن را بدهد و اگر دید منع کند. ----
صفحه 17 از 73 www.Ghaemiyeh.com احکام قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
6 - آیا مس آیهای از قرآن که منسوخ شده است، . -------------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 528 ، مساله 58
بدون طهارت جایز است یا خیر؟ آیت الله گلپایگانی: آنچه قرآن باشد مس آن بی طهارت جایز نیست، خواه حکم منسوخ باشد یا
نباشد و قرآن منسوخ التلاوه نداریم، با فرض وجود نیز، مس آن بی طهارت جایز نیست. ------------------------------
7 - کلمهای که ضمیر مستتر دارد و مرجعش خدا است، مس آن بدون طهارت جایز است . مجمع المسایل، ج 1، ص 80 ، مساله 48
یا خیر؟ آیت الله گلپایگانی: اگر کلمه قرآن است، مس آن بی طهارت جایز نیست و در غیر آن اولی و احوط، ترک آن است. ---
8 - اگر روی ورقهای ترجمه آیهای از قرآن نوشته . --------------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 80 ، مساله 49
باشد و در آخر ترجمه این طور نوشته باشد (قرآن کریم) یعنی میخواهد به مردم بفهماند که آن مطلب فارسی در قرآن کریم
است، زیر دست و پا افتادن این ورقه چه صورتی دارد؟ و همچنین بسمه تعالی و بسم رب الشهداء؟ آیت الله گلپایگانی: زیر دست و
- 9 . پا انداختن آنها بی حرمتی و حرام است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 80 ، مساله 50
کفن هایی که به آنها آیات قرآن نوشته شده است، اغلب میگویند که نباید به بدن میت پوشید و باید همانطور زیر سر میت
گذاشت و یا آنکه روی میت کشیده شود. و عده دیگر میگویند، اول کفن سفید که آیات قرآن ندارد و بعد کفنی که آیات قرآن
دارد پوشیده شود، حال اگر چلوار یافت نشود آیا به تنهایی ممکن است کفن نوشته به آیات را بر میت پوشید یا خیر؟ و با این
وصف بی احترامی به آیات قرآن نمیشود؟ آیت الله گلپایگانی: احتیاطا باید بطوری کفنهای نوشته شده به آیات قرآن و دعا به
بدن میت پوشانده شود که یقین به نجس شدن آنها حاصل نشود، بلکه در معرض نجس شدن هم نباشد. به این نحو که وقتی میت
. در قبر قرار میگیرد، نوشته طرف چپش باشد. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 93 ، مساله 37
10 - جملاتی از قرآن مجید و ادعیه که بر کفن مینویسند گرچه شسته شود ولی آثارش بماند اشکال دارد یا نه؟ آیت الله
گلپایگانی: مانعی ندارد، ولی مراعات کنند که زیر بدن میت واقع نشود. ------------------------------ مجمع المسایل،
11 - آیا گذاشتن قرآن در قبر همراه میت با عقیده پاک ولو وصیت خود او باشد. جایز است یا نه؟ آیت . ج 1، ص 93 ، مساله 39
الله گلپایگانی: اگر طوری است که از آلوده شدن به رطوبات محفوظ باشد و هتک نباشد، به قصد تبرک مانعی ندارد. --------
12 - انصات و سکوت در موقع تلاوت کلام الله مجید، . ---------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 97 ، مساله 59
واجب است یا مستحب؟ و ضمنا هتک قرآن کریم بهر عنوان حرام است و در این عصر مرسوم شده که در مجالس فاتحه که قاری
پشت بلندگو قرآن میخواند، صدای آن در کوچه و خیابان میرود و مردم در حال معامله و رفت و آمد و گفتگو میباشند و در
خود مجلس نیز مردم، سرگرم خوردن چای و قهوه و صحبت میباشند، خواندن قرآن صرفا جنبه اعلان دارد که اینجا مجلس ترحیم
است و بهره دیگری منظور نمیگردد. چنانچه حضرت آیت الله خود مستحضرید حال آیا این نوع تلاوت، هتک حرمت نیست؟ نظر
مبارک را مرقوم فرمایید. آیت الله گلپایگانی: استماع قرآن مستحب است و توجه و اتعاظ به مواعظ الهی نیز از مستحبات موکده
است و هتک بودن قرائت قرآن در فرض مرقوم، معلوم نیست، ولی هر چه رعایت ادب و حفظ توجه مردم و تعظیم از مجلس قرائت
13 - کسی . قرآن مجید شود، سزاوار است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 110 ، مساله 106
که در برنامههای مذهبی، اهل عمل نیست ولی مسلمان است، اگر بالین او و سر قبر او قرآن بخوانند، فقط برای خواننده ثواب دارد
یا برای میت هم ثوابی دارد؟ آیت الله گلپایگانی: قرائت قرآن و اهداء ثواب آن به میت مومن، اگر چه معصیت کار باشد، برای او
14 - اسامی مبارکه خداوند . مفید است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 111 ، مساله 113
متعال مثل ((الله))... که روی زیلوهای مسجد نشوه شده و مردم بدو توجه بر روی آن پا میگذارند یا دست بی وضو بر آن میمالند
از بین بردن آن لازم است یا نه؟ و محو کردن با وقف منافات دارد یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: کسانی که بی التفات و بدون وضو به
آن دست میگذارند، معذورند ولی اگر زیر پا افتاده باشد چون موجب هتک احترام اسم خداوند متعال است لازم است آن را به
صفحه 18 از 73 www.Ghaemiyeh.com احکام قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
. نحوی که خود زیلو پاره نشود محو نمایید. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 145 ، مساله 72
15 - در موقع خواندن حمد و سوره در نماز مراعات کردن همزههای وصل در درج کلام لازم است یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: بلی
. اسقاط همزه وصل در حال وصل لازم است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 165 ، مساله 151
16 - (آیا) در بین اذان و اقامه جایز است فصل به کلمات آدمی و بعضی از دعاها یا عباراتی مثل اینکه بین دو ((حی علی الصلوه))
بگوید: ((ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر)) یا نمیشود و فقط همین عبارات اذان و اقامه را باید گفت؟ آیت الله گلپایگانی:
فصل بین اذان و اقامه به کلمات آدمی، ننماید و قرآن یا دعا اگر طولانی نشود مضر نیست لکن به قصد ورود نخوانند. ---------
17 - شخص جنب با تیمم بدل از غسل آیا میتواند . --------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 161 ، مساله 135
درنگ در مساجد نماید و بیش از هفت آیه از قرآن بخواند یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: اگر عذرش غیر ضیق وقت باشد، میتواند و
اگر ضیق وقت است، به مقدار اشتغال به نماز فقط میتواند در مسجد درنگ کند و نسبت به قرائت غیر سوره غزائم هم، با این تیمم
18 - اگر کسی بواسطه . رفع کراهت نمیشود. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 51 ، مساله 93
جهل به مسئله بجای سوره ((قل هو الله احد)) چند آیه از قرآن بخواند، نمازش چه صورت دارد؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض
، سوال، نماز باطل است و قضای آن را باید بجا آورد. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 167
19 - به نظر حضرت عالی چرا نماز را حتما به عربی صحیح باید خواند، ولی نیت آن را به هر زبانی میتوان گفت؟ . مساله 161
آیت الله گلپایگانی: نیت امری است قلبی و به زبان آوردن آن لازم نیست و قرائت و اذکار به حکم خدا و رسول باید به همان الفاظ
20 - بعد از . مخصوصه عربی خوانده شود. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 169 ، مساله 172
حروف مد اگر حرف بعد از آنها را به خاطر وقف کردن، ساکن تلفظ نماییم مثل: ((نستعین))، ((رحیم))، ((مستقیم)) آیا مد واجب
است یا مستحب؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض سوال مد واجب نیست. ------------------------------ مجمع المسایل،
21 - اگر شخص روزه داری قرآن را غلط درس دهد و عدهای از روزه داران نیز کلام او را گوش دهند . ج 1، ص 168 ، مساله 167
آیا روزه او و کسانی که گوش میدهند باطل میشود یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: اما قاری قرآن، اگر خبر دهد که آنچه را میخواند
قرآن است و از روی عمد و علم غلط قرائت کند روزهاش باطل میشود و اما اگر غلط بخواند بدون اینکه خبر دهد قرآن است پس
بطلان روزه او محل اشکال است و احتیاطا چنین قرائتی را ترک کند و اما اگر به گمان صحت، غلط بخواند پس روزهاش باطل
نمیشود، و اما مستمعین، روزه شان باطل نمیشود، مگر آنکه خبر دهند به این که آنچه خوانده میشود قرآن است با این که علم
22 - کلماتی مانند ((یوم)) . دارند غلط است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 264 ، مساله 10
و ((فوق)) و ((فرعون)) در قرآن و غیر قرآن مثل ادعیه هست که بعضی به ضمه - البته بدون اشباع - میخوانند حال اگر در حال
نماز باشد مثل این که: ((مالک یوم الدین)) را این طور بخوانند آیا موجب بطلان میشود یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: صحت آن
بدون اشباع بعید نیست اگر چه فتحه کاملا ظاهر نشده، لکن چنانچه فتحه را کاملا اظهار کنند اوفق به قواعد و احسن است ولی با
23 - غلط خواندن قرآن . اشباع، غلط است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 167 ، مساله 165
در ماه مبارک رمضان، روزه را باطل میکند یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: روزه را باطل نمیکند. -------------------------
24 - اشخاصی که سواد ندارند و یاد گرفتن تجوید قرائت برایشان مشکل است و . ----- مجمع المسایل، ج 1، ص 266 ، مساله 17
همچنین بعد از یاد گرفتن هم به واسطه عدم توجه، زود فراموش مینمایند، در اینصورت بهمان نحو عبارتی که بدون غلط باشد
بخوانند چه صورت دارد؟ آیت الله گلپایگانی: اگر طوری بخوانند که غلط باشد و قدرت بر یاد گرفتن داشته باشند نمازشان باطل
است، ولکن محسنات تجویدی را لازم نیست مراعات کنند. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص
25 - نظر به این که حضور در نماز جماعت بر کسی که نمیتواند حمد و سوره را صحیح بخواند واجب است، . 170 ، مساله 173
صفحه 19 از 73 www.Ghaemiyeh.com احکام قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
تکلیف زن در این خصوص با در نظر گرفتن اینکه شوهر، اجازه حضور به جماعت ندهد چیست؟ آیت الله گلپایگانی: با فرض عدم
تمکن از یاد گرفتن نماز صحیح، احتیاط لازم آن است که نماز را به جماعت بخواند و در این صورت اطاعت شوهر لازم نیست. --
26 - اگر کسی در موقع خواندن سوره ((قل هو . ---------------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 233 ، مساله 14
الله احد)) نون ((ساکن)) را در لام ((له)) و همچنین در تشهد، نون ((ان)) را در لام ((لا)) ادغام نکرد، نمازش چه صورت دارد؟
آیت الله گلپایگانی: نمازهایی که به این نحو خوانده، صحیح است، ولی از این به بعد ادغام را در مواضع مذکور رعایت نماید. ---
27 - مرسوم است یک نفر باسواد را اجیر . --------------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 167 ، مساله 163
میکنند تا قرآن و بعضی از کتب دینی را به اطفال تعلیم نماید آیا جایز است اولیای اطفال اجرت او را از زکوة مال خودشان
حساب کنند یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: چنانچه کسی او را جهت تعلیم قرآن به اطفال مومنین اجیر نماید، جایز است که مال الاجارة
را به عنوان سهم سبیل الله از زکوة بدهد، لکن اگر او را فقط برای طفل خود اجیر کند، پرداخت اجرت از زکوة مشکل است. ----
28 - شخصی که قرائت و یا اذکار واجب نمازش . -------------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 417 ، مساله 35
صحیح نیست آیا جایز است که نیابت حج را قبول نماید و بعد از اینکه خودش نماز طواف را خواند دیگری را نیز نایب کند یا نه؟
و بر فرض عدم جواز چون جاهل به مساله بوده و چنین کاری کرده تکلیفش چیست؟ آیت الله گلپایگانی: استیجار چنین شخصی
خلاف احتیاط است و در فرض بعد هم احوط این است که از مستاجر استرضا کند و یا وجه را مسترد دارد. ----------------
29 - آیا کسی که قرائت نماز او و همچنین اعراب تلبیه او صحیح . -------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 443 ، مساله 16
نیست میتواند به نیابت دیگری حج به جا آورد یا نه؟ و به فرض عدم جواز، آیا میتواند اجیر شود و لکن شرط کند برای نماز و
تلبیه، کسی را اجیر نماید یا این که تحت نظر معلم تلبیه بگوید یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض سوال اگر با تلقین معلم بتواند
صحیح بخواند نیابت او جایز است و در غیر این صورت، محل اشکال است. ------------------------------ مجمع
30 - شخصی در منزل شراب میخورد و گاهگاهی در همان منزل، از قرآنی که در خانه دارد . المسایل، ج 1، ص 447 ، مساله 33
تلاوت میکند، به او گفته میشود در برابر این قرآن معصیت نکن، میگوید به کسی مربوط نیست، من هم شراب میخورم و هم
قرآن میخوانم، حال ایا میشود این قرآن را از او گرفت یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض مرقوم گرفتن قرآن مجید از او جایز
نیست، همین قدر که او را نهی از منکر کنید و آیات را در حرمت خمر به او تذکر دهید، به تکلیف خود عمل کردهاید. --------
31 - آیا قرآن بوسیله کسی نوشته شده یا اینکه نوشته . ---------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 530 ، مساله 65
بود و در فرض اول بوسیله چه کسی نوشته شده است؟ آیت الله گلپایگانی: توسط نویسنده گان وحی که در راس آنان حضرت امیر
. المومنین علی (ع) بوده، نوشته شده است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 570 ، مساله 121
32 - شخصی در اوایل تکلیفش، در نماز سوره ((قل هو الله احد)) میخوانده و از جهت جهل و تقصیر هاء ((هو)) را به لام ((قل))
و واو ((هو)) را به ((الله)) متصل مینموده که ((قله و الله)) میشد در این صورت نمازهایی که با این کیفیت خوانده قضا دارد یا نه؟
آیت الله گلپایگانی: با تمکن از تصحیح، احتیاط لازم آن است که نمازهایی که به این نحو خوانده قضا نماید. --------------
33 - هر گاه کسی در بسم الله از جهتی شک نمود که صحیح . ---------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 170 ، مساله 174
گفته یا نه حتی از جهت جهل و اخفاف، در این صورت، اعاده آن چه صورت دارد؟ آیت الله گلپایگانی: اگر بعد از فراغ از کلمه،
شک در صحت نماید اعتنا نکند و اگر در حین ادا، با شک در صحت ادا شود، تکرار کند، و در هر دو صورت اگر رجاء بسم الله
34 - بنده در . را تکرار نماید اشکال ندارد. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، ص 170 ، مساله 175
نماز در رکعت اول بعد از حمد، سوره توحید را میخوانم و در رکعت دوم همیشه بعد از حمد، بسم الله میگویم و هر سورهای که
بر زبانم جاری شد میخوانم، معین نمیکنم که بسم الله برای این سوره بالخصوص باشد، در این صورت نمازهایم باطل بوده و باید
صفحه 20 از 73 www.Ghaemiyeh.com احکام قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
قضا کنم؟ یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: نه نظر حقیر خلاف احتیاط واقع شده و احتیاطا قضا لازم است ولی میتوانید در این مساله به
کسی که تعیین بسم الله لازم نمیداند و یا جهل به حکم را موجب اعاده نمیداند رجوع کنید. --------------------------
35 - اگر کسی به واسطه جهل به مساله به جای سوره ((قل هو الله احد)) چند آیه . ---- مجمع المسایل، ج 1، ص 166 ، مساله 159
از قرآن بخواند نمازش چه صورت دارد؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض مساله نماز باطل است و قضای آن را باید به جا آورد. ---
36 - در قنوت نماز، از سورههای قرآنی میشود . --------------------------- مجمع المسایل، ج 1، ص 167 ، مساله 161
یک سوره تمام و یا چند آیه از یک سوره خواند یا فقط دعاهای وارده را باید نمازگزار، در قنوت بخواند؟ آیت الله گلپایگانی: اگر
بخواهد به قصد ورود بخواند، باید دعاهایی که وارد شده بخواند ولی اگر غیر اینها از قرآن یا دعاهایی دیگر را به قصد قربت مطلقه
37 - کسی جهت روضه یا . بخواند، اشکال ندارد. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 1، مساله 437
قرآن یا دعا یا استخاره، قرار بگذارد که این قدر اجرت میگیرم چه صورت دارد؟ آیت الله گلپایگانی: اجرت گرفتن در مقابل
عملی که بر او واجب نیست، مثل روضه یا قرآن یا استخاره یا دعا برای غیر، ظاهرا اشکال ندارد. ------------------------
38 - آیا جایز است مبلغی را به قرآن خوانی، به عنوان مزد داد تا یک قرآن . ------ مجمع المسایل، ج 2، ص 56 ، مساله 136
برای امواتش ختم کند و قرآن خوان میتواند بگوید من فلان مقدار میگیریم و یک قرآن ختم میکنم یا خیر؟ آیت الله
گلپایگانی: مزد گرفتن قرآن خوان مانع ندارد، بلی چنانچه او قربه الی الله قرآن بخواند و شما هم قربه الی الله وجه بدهید، بهتر است.
39 - شخصی وصیت کرده که باقیمانده ثلث . ------------------------------ مجمع المسایل، ج 2، ص 60 ، مساله 151
مالش در شبهای جمعه صرف تلاوت قرآن شود این کار مشکل است، چون باقیمانده ثلث زیاد است و اگر این پول برای فقط قرآن
خواندن، آن هم فقط در شبهای جمعه مصرف شود، مشکل است. در این صورت اجازه میفرمایید که این پول صرف سخنرانیها و
گفتن تفسیر قرآن و غیره بشود یا خیر؟ آیت الله گلپایگانی: در مورد سوال: باقیمانده ثلث باید طبق وصیت نامه صرف قرآن خوانی
در شبهای جمعه بشود، و اجازه و اذن بر خلاف وصیت صحیح نیست. ------------------------------ مجمع المسایل،
40 - شخصی وصیت کرده مال الاجارة دکان ملکی او را، بعد از فوتش تا ده سال ماهی چهل تومان به . ج 2، ص 296 ، مساله 847
شخص معینی بدهد جهت نماز و روزه و قرآن، ولی یکی از ورثه میخواهد سهم خودش را اخذ کند و بهر کسی که میل دارد
بدهد، آیا اجازه میدهید یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: خلاف وصیت نامه جایز نیست، به نحوی که وصیت نموده باید عمل نماید و
اگر نزاع موضوعی در بین باشد، مرافعه شرعیه لازم است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 2، ص
41 - شخصی فوت نموده و نسبت به ثلث اموال خود وصیت کرده و مصارفی هم جهت صوم و صلوه از ثلث . 297 ، مساله 849
تعیین نموده و بقیه از ثلث اموال را مقرر نموده که در تعلیم و تربیت اولاد صغار صرف شود که قرآن یاد بگیرند و عین عبارت
وصیت نامه به این شرح است (مابقی ثلث را در تعلیم و تربیت صغار صرف نمایید تا قرآن خوان شوند) در خلال این مدت در عمل
به وصیت نامه از طرف ورثه با وصی مخالفت شده و در نتیجه گذشت زمان، موضوع تعلیم و تربیت صغار که فعلا کبار شدهاند
منتفی شده در حالی که همان صغار که فعلا کبیرند میگویند، از عبارت وصیت نامه که فوقاً اشاره شد، اینطور استنباط میشود که
مبلغ باقیمانده از ثلث حق ما است و باید به ما برسد، چه در تعلیم و تربیت ما صرف شود یا نشود. در این صورت نظر مبارکتان را
مرقوم فرمایید که این باقیمانده از ثلث باید به آنها پرداخت شود یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: ظاهرا مقدار باقیمانده ثلث، ملک همه
ورثه است و باید کما فرض الله بین آنها تقسیم شود، ولی اگر امکان دارد که صرف تعلیم قرآن بهمان صغاری که فعلا کبار شدهاند
. بشود و همه ورثه رضایت بدهند بهتر است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 2، ص 305 ، مساله 870
42 - شخصی در حدود شصت سال قبل وصیت کرده که منافع دو قطعه زمین الی الابد در مواردی صرف کنند و در وصیت نامه که
با امضاء و مهر علماء رسیده با این لفظ و این ترتیب ذکر کرده که یک عشر از منافع حق وصی و بیست تومان برای روضه خوانی و
صفحه 21 از 73 www.Ghaemiyeh.com احکام قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
بیست تومان برای اعانه زوار کربلا و مشهد الرضا، نفری یک تومان و دوازده ختم قرآن به مبلغ سه تومان یعنی هر ختم قرآن دو
قرآن و نیم و باقیمانده آن را نصف کنند، نصف آن را کفاره ماه رمضان و غیره بدهند و نصف دیگر را رد مظالم، چنانچه ملاحظه
میفرمایید موارد صرف منافع، باستثناء حق وصی، باقیمانده سایر مصارف به پول تعیین شده و غیر این هم بیست تومان چه نسبتی با
تمام منافع آن دو قطعه زمین داشته و فعلا مال الاجارة بیشتر شده، اکنون منافع به چه نسبتی باید به مصرف برسد و آیا میتوانیم پس
از دادن عشر به وصی، بیست تومان قدیم را تقویم کنیم و قیمت آنرا از مال الاجارة فعلی صرف روضه خوانی و همین مقدار را
صرف اعانه وار نماییم و قیمت سه تومان قدیم را برای قرائت قرآن بدهیم و اگر زیاد آمد به مصرف کفاره و رد مظالم برسانیم و یا
اینکه باید سهام تعیین شود و بنابر این سهم مصرف کفاره و رد مظالم چقدر است؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض مساله به نظر
حقیر، لازم است تفحص نمایید که معلوم شود، بیست تومان در آن زمان با تمام مال الاجارة چه نسبت داشته و فعلا به همان نسبت
روضه خوانی بنمایید و هکذا در سایر موارد وصیت، ظاهرا تعیین ممکن است. ------------------------------ مجمع
43 - شخصی سوره معینهای را نذر کرده که در نماز معینی بخواند و عمدا آن سوره را ترک . المسایل، ج 2، ص 307 ، مساله 876
کرده آیا کفاره بر او لازم است یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: در صورتی که نذر صحیح نموده باشد، کفاره بر او لازم است. -------
44 - قرآن خطی که وقف خاص است و باید مورد . ----------------------- مجمع المسایل، ج 2، ص 318 ، مساله 900
استفاده اولاد معینی قرار بگیرد، با داشتن متولی شرعی زیر، ماذونا قرآن را پیش عمرو، موسس کتابخانهای به عنوان ودیعت نهاده تا
از مطالب مندرجه در ظهر قرآن مذکور و خصوصیات آن استفاده نموده، بعد به طرف رد کند و موسس مزبور سهوا آنرا جزء
مصحفهای کتابخانه قرار داده و در تحت شماره بیرون آورده است، آیا بر واسطه و یا متولی شرع، حق مطالبه آن هست یا نه و جای
است با عدم رضایت متولی و وقف خاص بودن در کتابخانه عمومی مورد استفاده قرار بگیرد. آیت الله گلپایگانی: در فرض سوال
که مصحف شریف مذبور وقف خاص بوده، باید مطابق وقف عمل شود و نگاه داشتن آن بر خلاف وقف و اذن متولی جایز نیست.
45 - یک جلد کلام الله مجید را کسی . ------------------------------ مجمع المسایل، ج 2، ص 359 ، مساله 1033
وقف به محل معینی نموده است، ولی چون کلام الله در آن محل خیلی جمع شده، این قرآن بکلی از استفاده افتاده است، در این
صورت، جایز است انتقال به محل دیگری بدهند یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: در صورتی که هیچ مورد استفاده نمیباشد، ببرند محل
دیگر که از آن استفاده شود اشکالی ندارد. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 2، ص 413 ، مساله
46 - هر گاه قرآن یا کتابی در دست کسی باشد و او ادعای ملکیت نماید، در صورتی که بر آن کتاب یا قرآن نوشته شده .1186
که وقف است، آیا به همین نوشته وقفیت، ثابت میشود یا نه؟ آیت الله گلپایگانی: در مورد سوال وقفیت ثابت نمیشود و خرید و
فروش آن جایز است، بلی ظاهر این است که وجود آن نوشته نقص حساب میشود، پس اگر بر مشتری مخفی بوده و بعد مطلع شده
47 - دفن اوراق قرآن و . اختیار فسخ دارد. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 2، ص 440 ، مساله 1254
کتب موقوفه که مورد استفاده نیستند، چه صورت دارد؟ آیت الله گلپایگانی: برای حفظ از هتک مانعی ندارد. ---------------
48 - شخصی دارایی خود را از منقول در مقابل مقداری نبات به . --------------- مجمع المسایل، ج 2، ص 447 ، مساله 1274
کسی صلح نموده و در ضمن عقد خارج لازم شرط شده که مادام الحیوة اختیار فسخ و حق تصرف در وسایل داشته باشد و بعد
الفوت مورد صلح را متصالح صرف وجوه بریه بنماید، از قبیل صوم و صلاه و نماز وحشت و روضه خوانی و تلاوت قرآن مجید و
ذغال به فقرا و احسان و ارحام و افطاریه و در هر حال خدا را حاضر و ناظر بداند و این صلح نامه چند ماه قبل از فوت شخص
مصالح نوشته شده و حج هم بر او واجب بوده، تکلیف چیست؟ آیت الله گلپایگانی: در فرض سوال، صلح صحیح است و نسبت به
اختیار فسخ که در ضمن عقد دیگر شرط شده اگر غرض آن بوده که مصالح وکالت داشته باشد، صلح اول را اقاله نماید، میتواند
طبق وکالت اقاله کند و شرط دیگر که صرف مال الصلح در مصارف مذکوره است، لازم الوفا است. و چون وجوه بریه که در
صفحه 22 از 73 www.Ghaemiyeh.com احکام قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
شرط ذکر شده چنانچه ظاهر عبارت است، شامل استنابه حج برای او نیز است و ذکر صوم و ذکر صلوات و غیره از قبیل مثال است،
49 - قرآن . حج میقاتی برای او استنابه نماید. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 3، ص 124 ، مساله 27
قیمتی که به خط کوفی نوشته شده و تمام ورقهای آن پوست آهو میباشد، آیا حبوه محسوب است یا خیر؟ آیت الله گلپایگانی:
ظاهرا اینگونه قرآن که قیمت زیاد دارد و جزء نفایس محسوب است، حبوه نیست و همه ورثه در آن شریک هستند. ----------
50 - حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی چون این جانب . -------------------- مجمع المسایل، ج 3، ص 180 ، مساله 27
سید عبدالرضا... موفق به حفظ تمام قرآن مجید شدهام و مدت سه سال است که از تشویق حضرت مستطاب عالی بهره مند هستم
بعد از تشکر... برای تشویق سایر طلاب، مقتضی است کتبا هم حقیر را به دست خط شریف تشویق فرمایید. آیت الله گلپایگانی:
موفقیت جنابعالی در حفظ تمام قرآن مجید موجب خوشوقتی و کمال تقدیر است انشاء الله تعالی، با تلاوت مکرر آن نمیگذارید
فراموشتان شود، امیدوارم خداوند متعال همانطور که توفیق حفظ متن قرآن را به شما عطا فرموده توفیق فرا گرفتن معارف و علوم
قرآن مجید را به شما عنایت فرمایند. 51 - آیت الله گلپایگانی: مسجد از جمله مشترکات است و همه مسلمین حق دارند در آن نماز
و دعا و قرآن بخوانند و تدریس و وعظ و افتاء و مانند اینها انجام دهند، کسی که سبقت گرفته در مکانی از مسجد جهت یکی از
امور مذکوره، حق اولویت دارد و برای دیگری جایز نیست با او مزاحمت کند. بلی چنانچه در مسجد بین نماز خواندن و غیر آن
تزاحم واقع شود، اولویت با نماز است. ------------------------------ مجمع المسایل، ج 3، ص 95 ، مساله 70 . قابل
ذکر است که این متن تحت عنوان مساله آورده شده است.



      

کلاسداری روستای چله گاه

http://www.xum.ir/image/Fp3V



      

جزء خوانی قرآن روستای چله گاه

http://www.xum.ir/image/Fp3n



      

برنامه جزء خوانی روز 24ماه مبارک رمضان

http://www.xum.ir/image/Fpst



      

خط قرآن درروزگارپیامبر(ص)

فصل سوم خط قرآن در روزگار پیامبر (ص)
اشاره
فصل سوم خط قرآن در روزگار پیامبر (ص) اصل خط عربی 55 نقطه گذاری (شکل) و اعجام خط عربی در روزگار پیامبر (ص)
64 ملاحظات 71 تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 55 خط قرآن در روزگار پیامبر (ص)
-1 اصل خط عربی
-1 اصل خط عربی مشکل خط عربی، مشکل پیچیدهای در تاریخ است. بسیاری از مورّخان، گاهی به روایت و گاهی به حدس و
گمان به آن پرداختهاند. علت این امر به این نکته بر میگردد که تاریخ ملّت عرب در عصر جاهلی و ارتباط آنها در آن روزگار با
ملّتهای دیگر، ثبت نشده است و همه آنچه که روایت شده است واقعا ناچیز میباشد. این مطالب را یا شاعران در قصایدشان
آوردهاند و یا راویان آن را با تحریف و با افزایش در طول نسلها روایت کردهاند، تا این که به دست ما رسیده و مبهم و متناقض
نموده است. ابن ابی داوود سجستانی (در گذشته به سال 316 ه. ق.) درباره ورود خط در میان قریش، به سه روایت تکیه میکند.
صفحه 41 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
خط را « بشر بن عبد الملک کندی » 1) مهاجران خط را از اهل حیره فرا گرفتند و مردم حیره هم آن را از مردم انبار. 2) مردی به نام
از مردم انبار فرا گرفت و سپس وارد مکّ ه شد و با صهباء، دختر حرب بن امّیه، ازدواج کرد و به پدر صهباء (حرب بن امیّه) و
خط را آموزش داد و سپس معاویه از عمویش، سفیان، و به همین ترتیب عمر بن خطّاب و دیگر قریشیان « سفیان بن حرب » برادرش
هم از کسانی هستند که کتابت را وضع کردند و تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، « سلم? بن حزره » و « مرامر بن مرّه » ( آن را فرا گرفتند. 3
روایتهای .«1» قومی از قبیله طی بودند که در بقّه (روستایی پشت شهر انبار) زندگی میکردند ،« بولان » متن، ص: 56 همگی از
سجستانی، با سرچشمه اولیه خط یعنی انبار با هم اختلاف ندارند؛ امّا سجستانی سیر انتقال خط را از انبار به حیره و سپس به مهاجران
در خبر اول توصیف میکند و در دو خبر دیگر، به پیدایش خط در انبار یا انتقال آن از آنجا به مکّه سخن میگوید. بعد از
سجستانی، ابو عبد اللّه بن عبدوس جهشیاری (در گذشته به سال 331 ه. ق.) اقوالی را در باب اصل خط عربی آورده است که وی
را از حدودی که سجستانی تعیین نموده، خارج میسازد وی روایتی را از کعب الاحبار [ابو اسحاق، کعب بن ماتع الحمیری نقل
میکند که آدم (ع) خط سریانی را سیصد سال قبل از مرگش وضع نموده بود. همچنین روایت کرده است که ادریس (ع) اولین
کسی است که بعد از آدم (ع) با قلم، نوشت، و نیز روایت کرده است که نخستین کسی که خط عربی را وضع کرد، اسماعیل فرزند
روایت شده است، نخستین کسانی که به » : ابراهیم (ع) بود. جهشیاری با بازگشت به خبر ابن ابی داوود، با توضیحاتی چنین میگوید
عربی نوشتند، سه گروه از بولان بودند که به سه نفر از آنها، مرامر بن مرّه، أسلم بن سدره و عامر بن جدره گفته میشد. جهشیاری
یاد آور نمیشود که آنها از انبار بودهاند و همچنین کسانی را که از آنها فرا گرفته باشند یاد نمیکند. وی در ادامه به خبر دیگری
.«2» « همچنین روایت شده است: نخستین کسی که به عربی نوشت، حرب بن امیّه بن عبد شمس از عربها بوده است » : میپردازد که
بدین ترتیب چنان که دیدیم، جهشیاری، همچون سجستانی، خبرها را به هم ارتباط
1) ابن ابی داوود السجستانی، __________________________________________________)
5. [انبار، شهری است نزدیکی رود فرات در غرب بغداد که بین این دو، ده فرسخ فاصله بود. فارسیان به - المصاحف، ج 1، صص 4
میگفتند. اوّل کسی که آن را بنا کرد، شاپور بن هرمز بود. سپس ابو العباس سفّاح، خلیفه عباسی، آن را « فیروز شاپور » این شهر
.« انبار » تجدید نمود و در آن قصرها ساخت و تا به هنگام مرگ بدان جا مقام گزید. یاقوت بن عبد اللّه الحموی، معجم البلدان، ذیل
2) ابو عبد اللّه محمد بن عبدوس الجهشیاری، الوزراء و الکتّاب، تحقیق مصطفی السقاء و ابراهیم الإبیاری و عبد الحفیظ شلبی، اول، )
2. تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 57 نمیدهد و آنها را بعد از اجمال، به تفصیل نمیکشاند. بعد از این - 1938 ، صص 1
سخنان کعب الاحبار را بسیار بعید دانسته و از آن بیزاری « الفهرست » دو، ابن ندیم (در گذشته به سال 385 ه. ق.) در کتاب
میجوید. به نظر او این خبرها، به اسطوره نزدیکترند تا به نظر علمی- تاریخی. ابن ندیم، سپس خبر جهشیاری مربوط به سه گروه از
بولان را ذکر میکند و انتقال هنر خط به حیره را به واسطه آنها، نقل مینماید. امّا دوباره روایتی را ترجیح میدهد که: خداوند
« دوم? » و « تیما » ،« نضر » ،« نفیس » اسماعیل را در سن بیست و چهار سالگی به بیان خط عربی واداشت و فرزندان اسماعیل یعنی
کسانی هستند که آن را به تفصیل وضع نمودند. آنگاه ابن ندیم وجه دیگری را هم روایت میکند که مردی دیگر از بنی مخلد بن
و دوری جستن وی از تفسیر اسطورهای در باب پیدایش « ابن ندیم » علی رغم این نظر علمی از .«1» کنانه، خط را به عربها آموخت
است، روایت کعب الاحبار را ذکر میکند و « ابن ندیم » در گذشته به سال 395 ه. ق.) که معاصر ) « ابن فارس » ، خط، میبینیم
اسماعیل (ع)، نخستین » : آدم (ع) نخستین کسی است که خط را نوشت و آن گاه با ذکر روایتی از ابن عباس، میگوید » : میگوید
و سپس ترجیحا میگوید: خط از جانب خداوند [توقیفی است. بنابر این [ابن فارس به خبر آدم [ع بر « کسی است که نوشت
با فضل و دیدگاههای علمیای که دارد، عجیب « ابن فارس » این موضع از .«2» میگردد و بعید میداند که خط اختراع کسی باشد
حدود نیم قرن بعد، ابو عمرو دانی (در گذشته به سال 444 ه. ق.) را میبینیم که رای واحدی در باب ،« ابن فارس » است! بعد از
صفحه 42 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
که [در واقع « جلجان بن موهم » ذکر میکند. او با تکیه به برخی امور مبهم آغاز خط عربی را به ،« ابن عباس » خط، با روایت از
برگرفته از وحی (__________________________________________________ 1) محمد بن
13 . ملاحظه میشود که ابن ندیم هم از روح اسطورهای رهایی نیافته است. [آمده که خط فراگرفته - الندیم، الفهرست، صص 12
شده از مردی از بنی مخلد، به خط جزم نامبردار بوده است. این خط از مسند حمیریان اخذ شده است غانم قدّوری الحمد، رسم
2) احمد بن فارس، الصحابی فی فقه اللغ? و سنن العرب فی کلامها، ص 7. [وی در خصوص ادعای خود به ) .[ المصحف، ص 31
1 و 4 سوره علق ( 96 ) و 1 سوره قلم ( 68 ) استدلال کرده است.]. تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: ،( آیات 31 سوره بقره ( 2
« جلجان بن موهم » خط عربی را از ،« کنده » 58 الهی است، بر میگرداند چه وی کاتب هود (ع) بوده است. غریبهای از یمن از قبیله
نیز « حرب بن امیه » فرا گرفت که مردم انبار هم از آن غریبه خط را دریافتند. عبد اللّه بن جدعان نیز خط را از مردم انبار برگرفت و
آنچه که در این خبر مبهم است، آن است که دانی گاهی فرد را .«1» این خط را اخذ کرد و به قریش آموزش داد « جدعان » از
مشخص مینماید و گاهی مرحله انتقال خط را به وسیله شخص گمنام مثلا غریبهای از یمن تعیین میکند و یا فراگیران را به طور
را مطرح مینماید. در هر حال وی به اطلاعات تاریخی « عبد اللّه بن جدعان » عام، مردم انبار ذکر میکند و دوباره به طور مشخّص
در گذشته به سال 279 ه. ق.) مراجعه کنیم، سلسله انتقال ) «2» تکیه میکند نه فرضهای متافیزیکی. اگر به روایت ابو العباس بلاذری
خط را چنین مییابیم: مرامر، اسلم و عامر هجای عربی را بر هجای سریانی قیاس کردند و از آنها به مردم انبار رسید. از مردم انبار
ابو قیس بن مناف (زمان آمدن بشر » و « سفیان بن امیّه » رسید. از او هم به « بشر بن عبد الملک کندی » هم به مردم حیره و از اینان به
از آنان خط را فرا گرفت. بشر « غیلان بن سلمه ثقفی » به مکه برای تجارت) رسید. سه نفر [بشر، سفیان و ابو قیس به طائف رفتند و
نامیده شد. آنگاه بشر به شام آمد و گروهی « عمرو کاتب » از وی خط را فرا گرفت و « عمرو بن زرارة بن عدس » به دیار مضر رفت و
کلب از آن سه شخص قبیله طی، [مرامر، اسلم و عامر] خط را « طابخه » در آنجا، از وی خط را فرا گرفتند. همچنین مردی از طایفه
فرا گرفت و به مردی از وادی القری آن را بیاموخت و چون آن مرد به وادی القری برگشت، در آنجا اقامت گزید و از این سو به
آن سو رفت و به گروهی از قوم خویش خط را
1) ابو عمرو عثمان بن سعید الدّانی، __________________________________________________)
المحکم فی نقط المصاحف، تحقیق دکتر عزة حسن، 1960 ، ص 26 . در حیاة اللغ? العربی? تألیف حفنی ناصف، ص 51 آمده است
بوده است. ( 2) ذکر روایت بلاذری را که از قدیمیترین روایتهاست از آن حیث در پایان این بیان « خلفجان » ( که نام کاتب هود (ع
تاریخی ترجیح دادیم تا خواننده با مقایسه آن، تأثیر آن را بر نظریات بعدی دریابد. تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 59
که قدیمیترین روایت است، بشر بن عبد الملک کندی را قهرمان رواج خط « بلاذری » ملاحظه میشود که روایت .«1» آموزش داد
در عربستان میداند. بعد از بلاذری- با مقایسه مورّخان بعد از او- تقریبا کسی را نمییابیم که با تفصیل بیشتری به این مسأله
را نقل « ابن فارس » بپردازد. امّا پنج قرن بعد از او، عالمی چون زرکشی (در گذشته به سال 794 ه. ق.) را میبینیم که عین کلام
هیچ یک از گذشتگان، جز عبد الرحمان بن خلدون (در گذشته به سال 808 .«2» میکند و معتقد است که خط، امری توقیفی است
ه. ق.) به بررسی عقلانی این موضوع نپرداخته است. وی مسأله وجود یا عدم وجود خط؛ و بدی و خوبی آن را به قانون تمدن و
به نهایت استواری و زیبایی دست یافت، چه در این زمان « تبابعه » خط عربی در دوران حکومت » : بدویّت ارتباط میدهد و میگوید
انتقال یافت، زیرا در آن زمان « حیره » نام داشت و از آن جا به « حمیری » ، است که حکومت به تمدن و رفاه رسیده بود. این خط
دولت آل منذر، تشکیل یافته بود و در عصبیت از وابستگان تبابعه بودند و فرمانروایی عرب را در عراق تجدید نمودند. خط آنها
مثل خط تبابعه به خاطر تفاوت بین دو دولت، چندان خوب نبود، چرا که دولت آل منذر در تمدن و لوازم آن مثل صنایع و غیره؛ به
پای دولت حمیر نرسیده بود. گروهی از مردم طائف و قریش- چنان که گفتهاند- خط را از اهالی حیره فرا گرفتند. گفته میشود
صفحه 43 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
فرا « اسلم بن سدره » بوده است که آن را از « حرب بن امیّه » و به روایتی « سفیان بن امیّه » ، کسی که نوشتن را از اهل حیره فرا گرفت
گرفت. این قول [اخذ خط از اسلم ممکن است و از قول کسانی که گفتهاند؛ قریش خط را از قبیله ایاد عراق آموخته است، به قبول
ابن خلدون در این متن عالمانه برخورد میکند و «.«3» ... نزدیکتر است
1) احمد بن یحیی البلاذری، فتوح __________________________________________________)
1958 . [احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ترجمان: آذرتاش ، البلدان، تحقیق عبد اللّه و عمر الطباع، بخش پنجم، ص 659
3) عبد الرحمان بن ) . 2) محمد بن عبد اللّه الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 377 ) .[.225 - آذرنوش، صص 224
خلدون، مقدمه (ابن خلدون). چاپ عبد الرحمان محمد، ص 293 [عبد الرحمان بن خلدون مقدمه (ابن خلدون)، ترجمان: محمد
830 .]. تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 60 تعیین افراد در انتقال خط او را به زحمت - پروین گنابادی، ج 2، صص 829
نمیاندازد به طوری که به تتبّع حرکت تاریخی انتقال خط از مرکزی به مرکز دیگر اهتمام ورزد تا نهایت خط به واسطه شخصی
خاص یا گمنام به قریش برسد. اگر چه همه اینها ممکن است، امّا سخن ابن خلدون دلالت دارد که وی برای خط عربی که حمیری
یکی از مراحل آن است، تاریخی فرض میکند که تصوّر گذشتگان از آن به دور بوده است. بدون شک پیدایش خط قبل از
درست آن است که از بیان آغاز تاریخی .«1» 525 م.) بوده است - معروف به حکومت دوم حمیری (حدود 300 « تبابعه » حکومت
خط، خودداری کنیم. هر چند مسلم است که انتقال خط از مرکزی به مرکز دیگر، به واسطه اشخاصی بوده که خط را در زادگاهش
فرا میگرفتند و به آنان که در قومشان، طالب آن بودند، آموزش میدادند و یا یکی از کسانی که با خط آشنا بوده، به جایی
مهاجرت میکرده که مردمش با خط آشنا نبوده و آن را به اینان میآموزانده یعنی روند انتقال خط، تنها یک امر شخصی بوده
است. بعد از ابن خلدون، قلقشندی (در گذشته به سال 821 ه. ق.) است که از بلاذری و ابن ابی داوود سجستانی، آنچه را که
از بررسی .«2» روایت کردهاند، نقل میکند؛ امّا او در کتابش دقیقترین تفصیلها و جزئیات در باب خط و انواع آن را به جا مینهد
آرای گذشتگان، به این مجموعه راویان و دانشمندان، بسنده میکنیم تا به بررسی دوران جدید برسیم. حفنی ناصف در کتاب
که آن را به بررسی برخی از مشکلات اساسی در زبان عربی، اختصاص داده است. از تاریخ خط « تاریخ الادب او حیاة اللغ? العربی? »
عربی در قبل از اسلام سخن میگوید. وی بهترین کسی است که از نظریه ابن خلدون در بررسی مسأله استفاده کرده است چرا که-
وی پس از بیان رأی مورّخان اروپایی و مورّخان عرب، راهی .«3» به طور کلی- به مسأله بر اساس تمدّن و بدویّت نگریسته است
میانه را در پیش گرفت که در بردارنده آرای هر دو گروه است. وی معتقد است، آغازی که مورّخان
1) محمد مبروک نافع، تاریخ __________________________________________________)
2) احمد بن علی القلقشندی، صبح الاعشی فی صناع? الانشاء، ج 3، صص ) .83 - العرب- عصر ما قبل الإسلام-، دوم، صص 79
11 و بعد از آن. ( 3) حفنی ناصف، حیاة اللغ? العربی?، ص 34 . تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 61 عرب برای نخستین -10
واضع خط ثبت کردهاند، آغازی نسبی است نه مطلق؛ بنابر این اسماعیل، خلفجان، حمیر، نفیس، نضر، نزار و مرامر همگی
وی به رای .«1» نمایندگان آغازی نسبی در [تأسیس خط عربی هستند و تعیین زمان یا شخص [در این تأسیس ، گزافه گویی است
و سپس « فنیقیها » مورخان اروپایی باز میگردد، تا بیان کند، قدیمیترین حلقه معروف در این سلسله خط، مردم مصر و بعد از آنها
و مردم حجاز هم آن را از « کندیها » هستند که مردم حیره و انبار، خط را از « کندیان » و « نبطیها » و بعد « حمیریها » و « آرامیها »
حفنی ناصف در این کتاب، جدولهایی را آورده است که شامل نشانههای هجایی- زبانهایی است .«2» حیریها و انباریان فرا گرفتند
که خط آنها با مراحل تکاملی خط عربی در ارتباط است. چنان که نتایج وی به وسیله بسیاری از کتیبههای کشف شده و
ترجمههای آنها تأیید شده است کتاب وی بهترین کتابی است که به طور تفصیلی به این مسأله پرداخته است. آخرین نفری که با
رأی علمی به این مسأله پرداخته است، دکتر ناصر الدین اسد میباشد. وی مجموعهای از نوشتههای کشف شده و کتیبهها را عرضه
صفحه 44 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
عربها در عصر جاهلی، حداقل سه قرن، خط داشتهاند و با همین خطی که » داشته و با کمال احتیاط به این نتیجه رسیده است که
مسلمانان بعدها با آن آشنا شدند، مینوشتند. آشنایی عرب جاهلی با نوشتن، آشناییای قدیمی و امری یقینی است. پژوهش مبتنی
جان کانتینیو .«3» بر دلیل مادی محسوس [کتیبهها] آن را بیان میکند و هر سخنی غیر از این؛ تنها به حدس و گمان متکی است
.«5» سر آغاز ورود خط آرامی به سرزمینهای عربی را؛ آغاز قرن سوم میلادی تعیین کرده است ،«4»
1) حفنی ناصف، حیاة اللغ? العربی?، __________________________________________________)
3) ناصر الدین الأسد، مصادر الشعر الجاهلی و قیمتها ) .2 - 2) همان، و نیز: ابو عبد اللّه الزنجانی، تاریخ القرآن، صص 1 ) . ص 51
جان کانتینیو، دراسات فی علم اللغ? العربی، ص 76 . تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، (uaenitnac. j (5 .(4) . التاریخی?، اول، ص 33
نیست بلکه مراد وی آن است که « قوم عرب » در سخن دکتر ناصر الدین اسد، به معنای خاص « عربها » متن، ص: 62 اطلاق واژه
نوشتن در شبه جزیره عربستان، در مکانهای نامشخصی وجود داشته است امّا ورود آن به مکّه- بنا به خبرهای وارد شده- از طریق
یا دیگر افراد نسل قبل از نسل پیامبر [ص بوده است. در هر حال، با پذیرش درستی نظر دکتر ناصر الدین اسد، « حرب بن امیّه »
میبینیم که امر کتابت با قدمتش در شبه جزیره، امری شایع نبوده است؛ بلکه محدود به اشخاص معدودی بوده است که نمیتوان
رواج کتابت در هر نقطه از شبه جزیره را به عنوان صناعتی به این معدوده اشخاص نسبت داد. تنها میتوان بنا به آنچه که کتابهای
اخبار آوردهاند، این مهم را به برخی تاجران که بسیار اهل سفر به نقاط مختلف شبه جزیره بودهاند نسبت داد. بخش مهمی که در
این زمینه باید ملاحظه کنیم، کلام قرآن در باب خط و مسائل وابسته به آن است بدون شک، این کلام از آن جهت که متوجّه
عربهایی است که در پی تعیین تاریخ خط در میان آنها هستیم، برای ما مفید خواهد بود. مثلا میبینیم، در قرآن، خواندن و مشتقات
بوده است که بزرگداشت و «1» « اقرأ » آن، حدود 90 بار آمده است و نوشتن و مشتقات آن حدود 300 بار. اوّلین آیه هم با
قسم « قلم » ارجگذاری قلم توسط خداوند و آموختن چیزهایی که آدمی آنها را نمیداند، میباشد. در آیات دیگر هم، خداوند به
/ قرآن موارد بسیاری از مشرکان را یاد میکند که از پیامبر [ص خواستار کتابی [اسراء 17 «2» یاد کرده است: وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ
بودند که آن را بخوانند. چنان که آنها وحی را افسانههای پیشینیان وصف میکردند و میگفتند: ... «3» « نامههایی سرگشاده » 93 ] یا
قرآن «4» أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِ یلًا
(2) . 1) علق ( 96 )، بخشی از آیه 1 __________________________________________________)
،( قلم ( 68 )، بخشی از آیه 1: سوگند به قلم و آنچه مینویسند. ( 3) مدّثّر ( 74 )، بخشی از آیه 52 : .. صُ حُفاً مُنَشَّرَةً. ( 4) فرقان ( 25
بخشی از آیه 5: ... افسانههای پیشینیان است که آنها را برای خود [پیامبر] نوشته و صبح و شام بر او املا میشود. تاریخ
109 ]، قلم / 91 ]، مداد [کهف 18 / انعام 6 « قراطیس » 7 و / قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 63 همچنین از قرطاس (کاغذ) [انعام 6
36 ، عبس / 133 ، نجم 53 / 44 )]، صحف (نامه) [طه 20 / 27 ) و اقلامهم (آل عمران 3 / لقمان 31 ) « اقلام » 4، و / 1، علق 96 / [قلم 68
104 ] و رقّ (طومار) / 2)]، سجلّ (کتاب) [انبیاء 21 / 52 ، بیّنه 98 / 18 و 19 و صحفا (مدثر 74 / 10 ، اعلی 87 / 13 ، تکویر 81 /80
به آنها چسبیده است بدون « امیّ بودن » همه اینها متوجه عربهایی است که در طول تاریخ صفت .«1» 3] سخن گفته است / [طور 52
جهل نسبت به خواندن و نوشتن عربها نیست بلکه امّی بودن، بتپرستی و دین آنهاست که هیچ ارتباطی با علم یا ،« امّی بودن » شک
جهل ندارد.- چنان که گذشت-. یعنی آشنایی عرب با نوشتن امر تازهای نبوده است که روایات مشهور آن را چنین توصیف
کردهاند. شاید، این ملاحظهها، پرتو تازهای به ما در نگرش به این مسأله بیفکند. در بیان این تفصیلهای تاریخی، در پی دو هدف
هستیم: 1- میزان تضارب آرا، پیرامون پیدایش خط عربی را بیان کنیم که تا چه حد حقیقت گم شده و دسترسی به آن غیر ممکن
.«2» گشته است. امری که دکتر ناصر الدین اسد را به آن واداشت تا از مناقشه پیرامون آن پرهیز کند تا در وادی آن سرگردان نماند
-2 هدف دوم آن بود که بهترین فرضها را پیرامون ورود خط عربی به مکّه بشناسیم نکته کاملا روشن، این است که خط در زمانی
صفحه 45 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
تقریبا متأخّر، یعنی نزدیک به زمان بعثت پیامبر [ص وارد مکّه شد. لذا دو نتیجه؛ موضوع ما را اهمیت میبخشد: الف: ضرورتا طبق
آنچه که در گذشته، در باب عدم آشنایی پیامبر [ص با خواندن و نوشتن، تأیید شد، خط در میان قریش چندان سابقه نداشته و تنها
.«3» تعداد اندکی که آن را فرا گرفته بودند که کتابهای تاریخی نام آن افراد را ثبت کرده است
1) محمد عزة دروزة، نظرة فی روای? __________________________________________________)
3) احمد ) . تأخّر الخط العربی، مجمع اللغ? العربیّ?، [صفحه آن یاد نشده است ( 2) ناصر الدین الاسد، مصادر الشعر الجاهلی، ص 24
661 [احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ترجمان: آذرتاش آذرنوش، - بن یحیی البلاذری، فتوح البلدان، بخش پنجم، صص 660
ص 225 ]. تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 64 ب: ضعف و فرویش خط عربی، در آن روزگار، به این دلیل نبوده است که
تحول نیافته و استقرار- هر چند اندک- پیدا نکرده است، چه اگر ما اصل کهن آن را بنا به گفته حفنی ناصف بپذیریم و بنا به گفته
دکتر ناصر الدین اسد و جان کانتینیو، استعمال خط را از قدیم در شبه جزیره عربستان پذیرا باشیم؛ چارهای نیست که بپذیریم، وقتی
خط از هر جایی که بوده، به مکّه انتقال یافت، به مرحله پختگی رسیده بود. فرویش خط عربی، به ضعف تجربه نویسندگان جدید
بر میگردد که از کسانی که به مکّه آمده بودند، خط را فرا میگرفتند. هر چند که تجربه جدید از خلال چند نسل منتقل گشت تا
خط عربی زیبا شد و نقص آن کامل گشت و نیاز به بهبود بخشیدن به خط و ثبت آن و شناخت ابزار صاحبان آن در حیره و انبار
برای تعیین شکل و ثبت دلالتها و مفاهیم آن، ظاهر شد. این نیاز زمانی جدی گشت که جامعه اسلامی تحول یافت چنان که بیاید.



      

کاتبان وحافظان وحی

کاتبان و حافظان وحی
کاتبان و حافظان وحی بدین ترتیب، میتوانیم بیان کنیم، آنچه که ممکن است به پیامبر [ص از اندک آشنایی و توجه به برخی
اولین » . حروف و نشانههای [نوشتاری نسبت دهیم، در ثبت قرآن مؤثر نبوده است. این عمل به کاتبان و امانتداران وحی وابسته بود
بود که بعدها مرتد شد و باز دوباره در روز فتح مکّه اسلام آورد. « عبد اللّه بن ابی سرح » ، کسی که از قریش برای پیامبر [ص نوشت
از جمله این نویسندگان پیامبر، خلفای چهارگانه، زبیر بن عوّام، خالد و ابان دو فرزند سعید بن عاص بن امیّه، حنظل? بن ربیع اسدی،
معیقب بن ابی فاطمه زهری، شرحبیل بن حسنه و عبد اللّه بن رواحه بودهاند. نخستین کسی که در مدینه نوشت ابیّ بن کعب بود و
تعداد کاتبان وحی در کاملترین آمار و شمارش، چهل و سه .«1» قبل از او، زید بن ثابت. گروهی دیگر نیز برای پیامبر مینوشتند
1) محمد .«__________________________________________________) 2» کاتب بوده است
2) حفنی ناصف، حیاة ) . اسماعیل عبده، موقف القرآن من المشرکین فی مکّ?، ص 54 به نقل از: عینی، عمدة القاری، ج 20 ، ص 19
اللغ? العربی?، ص 62 و نیز: ابو عبد اللّه الزنجانی، تاریخ القرآن، ص 20 [محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص 261 به بعد] تاریخ
قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 46 بدون شک، اینها متن قرآن را همان گونه که پیامبر- صلی اللّه علیه [و آله و سلم- املا میکرد،
را « حروف هفتگانه » نبوده است و علت آن هم بدیهی است زیرا، دلالت « هفت حرف » مینوشتند، یعنی، نوشتن مثل خواندن بر
نمیتوان در رمز و نشانهای خطی ضمیمه کرد. نوشتن در مکّه به دست نویسندگان قریش و در مدینه توسط گروهی از انصار انجام
گرفت و میان این دو گروه تفاوتهایی قابل ذکر در رسم الخط وجود نداشت- چنان که بیاید-. بلا شر سؤالی را درباره میزان
اگر بتوانیم به برخی از آنان اعتماد کامل » : اعتمادی که شایسته کاتبان وحی باشد، مطرح کرده و سپس خود چنین پاسخ داده است
داشته باشیم، درباره کسی چون عبد اللّه بن ابی سرح، چه میگوییم؟ کسی که مرتد شد و به فتنه و شرانگیزی افتاد و وقتی پیامبر
ولی باید گفت که ابو حیّان، داستان ابن ابی سرح را به گونه .«1» « غَفُوراً رَحِیماً » : میخواند، مینوشت « عَزِیزاً حَکِیماً » [ص برای او
چه این روایت درست باشد، چه آن و چه هر دو، این وضع تنها از جانب ابن ابی سرح بوده است [و .«2» دیگر آورده است
نمیتواند به کتابت دیگران لطمهای زند] چنان که در مروری که پیامبر [ص و جبرئیل در هر سال نسبت به آیات نازل شده،
داشتهاند، راه هر گونه تغییر یا خطای احتمالی بسته میشد. در ضمن، ابن ابی سرح بعدها اسلام آورد و مسلمانیاش نیکو گشت و
اگر وی معتقد بود که در نگارش قرآن چیزی افزوده است که همچنان باقی .«3» چیزی که موجب انکار وی شود، به وجود نیامد
مانده باشد، حتما به تصحیح آن اقدام میکرد امّا چیزی از این دست برای ما روایت نشده؛ پس پیداست که این کار از جانب او،
بعد از این، دلش وقوع خیانت را برنتابید و اعلان ارتداد نمود و در این هنگام .«4» یک بار یا چند بار اندک صورت گرفته است
بود که (__________________________________________________ 1) رژی بلاشر، درآمدی بر
2) ابو حیان، محمد ) .[. قرآن، ص 12 و پیشین به نقل از تاریخ طبری، [رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمان: محمود رامیار، ص 28
3) همان. ( 4) ر. ک: احمد بن یحیی البلاذری، فتوح البلدان، بخش ) . بن یوسف بن علی الاندلسی، البحر المحیط، ج 4، ص 180
صفحه 38 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
پنجم، ص 662 [احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ترجمان: آذرتاش آذرنوش، ص 226 .]. تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن،
ص: 47 کاتبان وحی به تصحیح آنچه که تغییر داده بود، برآمدند ( 3). آنچه که بلاشر بر این داستان افزوده، درست نیست. امّا
پیامبر [ص متوجه این امر نبود که کاتب وی وقتی که کلمات را بر » : شاگرد بلاشر از داستان ابن ابی سرح چنین استنباط میکند که
وی در این عبارت دو خطا دارد: 1- وی در منبع خبرش به ابن ابی سرح، به .«1» « او املا میکند تا بنویسد، تغییر میدهد
در این باره آورده، ارتباطی با ابن ابی سرح ندارد و خبر ابن ابی « المصاحف » [المصاحف، ص 3] اشاره کرده است. آنچه که کتاب
مطلقا نیامده است. آنچه که در موضعی که بدان اشاره شد [المصاحف، ص 3] آمده، این چنین است: « المصاحف » سرح در کتاب
سَمِیعاً » حمّاد بن سلمه از ثابت و او از انس بن مالک روایت کرده است که مردی برای پیامبر [ص مینوشت و آنگاه که به او »
وی سوره بقره .« سَمِیعاً بَصِیراً » : گفته میشد، مینوشت « سَمِیعاً عَلِیماً » و هر گاه که به او « سَمِیعاً عَلِیماً » : گفته میشد، مینوشت « بَصِیراً
و آل عمران را خوانده بود- و کسی که آن دو سوره را قرائت کند قرآن بسیاری را قرائت کرده است- وی مسیحی گشت و گفت:
من آنچه را که دلم میخواست، نزد محمد [ص مینوشتم. انس گفت: وی مرد و چون دفن شد، زمین او را پس زد، دوباره دفن شد
پیداست این مطلب پایان کار .«. و زمین باز، وی را پس زد. انس گفت: ابو طلحه گفته است: من وی را بر روی زمین رها شده دیدم
ابن ابی سرح، با توجه به آنچه که از زندگی وی نقل کردهایم، نبوده است. 2- بیان شاگرد بلاشر [مندور] بر این دلالت دارد که آن
مرد برای مدّت طولانی به این کار میپرداخت در حالی که ابن ابی سرح- آن طور که از روایت ابو حیان فهمیدهایم- و بنا به قول
بلاذری، آن را تنها یک یا چند بار- ولی واقعا اندک- انجام داده است. در هر حال تصرف کاتب- چنان که از متن حدیث
مشخص است- منحصر به لفظ مشخصی بوده و- اگر حدیث درست باشد- تصرّف آن مرد، بدون از بین رفتن معنا بوده. هر چند
که مطلب [تصرف شده (__________________________________________________ 1) مصطفی
مندور، رسال? الشواذ، ص 14 . تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 48 کاتب با مرور قرآن، پس از فاش شدن بیهوده بودنش، به
اصلش باز گردانده شد. با وجود این، این اخبار دلالت دیگری دارند که برای ما مهم است و آن؛ تفکیک بین نوشتاری بودن و
در تبدیل لفظی به لفظ دیگر (عَلِیماً « حروف هفتگانه » شفاهی بودن قرآن است. مشخص شد که اجازه در قرائت در چار چوب
حَکِیماً به جای غَفُوراً رَحِیماً) همانند (هلمّ، تعال و اقبل) داده شده است، ولی چنین اجازهای در نگارش و ثبت متن قرآن، جایز
« هفت حرف » نیست هر چند که پذیرش آن از یک کاری به طور شفاهی جایز باشد. این خود دلیلی است بر این که قرائت به
مشروط به بقای برخی شرایط است. پیامبر [ص هم میدانست که مطلب، در نهایت، به حذف بخش عمدهای از این اجازه منجر
میشود که اساسا، بنابر آن، نگارش قرآن مشخص میگردد. بلاشر به پراکندن تخم شک در امانت کاتبان در روند نگارش قرآن
فقدان امکانات مادی، » : در روزگار پیامبر [ص بسنده نکرده است و بار دیگر در نگارش تمام قرآن شک کرده است. وی میگوید
نیازی به بحث درباره .«1» مانع بود که چنین وحیی که در سفر، نماز و خلال شب، به طور ناگهانی نازل میشد، به کتابت درآید
این سخن، با توجه به مراجعه و مرور دائمی پیامبر [ص به قرآن، نیست. با این همه، بلاشر در تشکیک در ابزار دوم نقل قرآن یعنی
استمرار میورزد، چه در نظر وی تعداد حافظان در روزگار پیامبر [ص کم بوده. از طرفی پیامبر [ص خودش برخی از آیات « حفظ »
را فراموش میکرد [ینسی . چنان که در خبر ضعیفی آمده و بلاشر هم آن را به ضعف توصیف کرده است با وجود این، بلاشر این
تأیید کرده است. ولی کسی که در زبان عربی اندک ذوق داشته «2» خبر را با آیه ما نَنْسَ خْ مِنْ آیَ?ٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها
( به فراموشی واداشتن) را در مییابد. ( 4 ) « انساء » فراموش کردن) و ) « نسیان » باشد، تفاوت بین
1) رژی بلاشر، درآمدی بر قرآن، __________________________________________________)
2) بقره ( 2)، بخشی از آیه 106 : هر حکمی را نسخ ) .[. ص 12 به بعد. [رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمان: محمود رامیار، ص 30
کنیم یا آن را به [دست فراموشی بسپاریم، بهتر از آن یا مانندش را میآوریم ... تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 49 در کتاب
صفحه 39 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
آمده است، کسانی که در روزگار پیامبر [ص از طریق حفظ به گرد آوری قرآن میپرداختند، چهار نفر بودند که همگی « البرهان »
از انصار هستند: ابیّ بن کعب، معاذبن جبل، زید بن ثابت و ابو زید [قیس بن سکن . روایت شعبی هم ابو الدرداء و سعد بن عبید را
.«1» به آنها افزوده است. [زرکشی میگوید: هیچ یک از خلفا از اصحاب محمد [ص جز عثمان قرآن را جمع آوری ننموده است
سخن مفصلی در باب « الانتصار » شیخ شهاب الدین ابو شامه [مقدسی میگوید: قاضی ابو بکر محمد بن طیب [باقلانی در کتاب
حافظان قرآن در روزگار پیامبر [ص گفته است. وی دلایلی اقامه میکند که آنها چند برابر این تعداد بودهاند چه عادتا خلاف آن
محال است. درستی این مطلب، کثرت کشته شدگان، در روز مسیلمه در جنگ یمامه است که در آغاز خلافت ابو بکر رخ داده
است. در صحیحین [صحیح بخاری و مسلم آمده است: هفتاد نفر از انصار در روز بئر معونه کشته شدند که از قاریان نامیده
و ... «2» میشدند. سپس قاضی ابو بکر احادیث پیشین را به دلایلی چون، اضطراب و عدم مرفوع بودن به پیامبر [ص تأویل میکند
و « حروف » ؛ خلاصه این که، قرآن هم از حیث نگارش و هم به طور شفاهی در روزگار پیامبر [ص ثبت شده است و شیوه شفاهی
روایتهایی را در بر میگیرد که در نگارش مطرح نیست. دیگر آن که مرور متن قرآن در هر سال توسط پیامبر- صلی اللّه علیه [و آله
و سلم- مایه تضمین و اطمینان سلامت متن از کم و زیاد گشتن و تحریف شدن بوده است حتی در عرضه آخر قرآن. باز تأکید
به آن اشاره دارد، نیست بلکه نگارش آن- به نظر « حروف هفتگانه » میکنیم که نگارش قرآن در بردارنده وجوه مختلفی که حدیث
ما- به دلایل زیر فقط بر یک (__________________________________________________ 1) بدر
بنگرید به: محمود رامیار، تاریخ قرآن، « جمع » الدین محمد بن عبد اللّه الزرکشی، البرهان، ج 1، ص 241 . [در خصوص معانی
243 . تاریخ - 213 و در خصوص حافظان: ص 247 به بعد]. ( 2) الزرکشی، البرهان، ج 1، صص 242 - صص 212
در یک « عَلِیماً حَکِیماً » بوده است: 1- احتمال نگارش دو روایت در یک عبارت، مثل « حرف » قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 50
یعنی تواتر دو روایت از پیامبر [ص که یکی بر دیگری برتری ندارد؛ از این رو برای زید ؛« غفورا رحیما » نگارش و در نگارش دیگر
بن ثابت- هنگام جمع آوری قرآن در روزگار ابو بکر و نگارش آن در روزگار عثمان- دلیلی در ردّ یکی از آن دو و نگاشتن
دیگری، تا زمانی که هر دو متواتر باشند، وجود نداشت. چه با نگارش، هر دو ثبوتی قطعی یافته و قرائت شفاهی آن را تأیید
به تای کشیده یا گرد) بدین صورت بود که زید بن ثابت به ) « التابوت » میکرد. 2- در روزگار عثمان اختلاف صحابه در نگارش
نگارش آن با تای گرد (التابوة) به شیوه مردم مدینه اعتقاد داشت و دیگران به تای کشیده (التابوت) به شیوه مردم مکّه اعتقاد
این مطلب در منابع مختلفی «1» « بنویسید که به زبان قریش است « التابوت » آن را » : داشتند. عثمان هم رأی اخیر را پذیرفت و گفت
صریحا آمده است. بنابر این آیا شایسته نبود که حتّی در یک منبع، خبر اختلاف کاتبان در برتری دادن نگارشی بر نگارش دیگر-
اگر چنین چیزی رخ داده باشد- به ما میرسید؟ این دو دلیل که یکدیگر را کامل میکنند، به طور قاطع بیان میدارند که نگارش
آن قسمت از قرآن- که به نظر ما بیشتر متن بوده، اگر همه آن نباشد- در روزگار پیامبر [ص با املای ایشان بر کاتبان، به یک
« هفت حرف » حرف و به یک شکل ثبت شده است. این نگارش بدون زیادت، نقصان، تغییر و تناقضی است که اجازه قرائت به
برخی از آن موارد را در برداشته و برخی را احتمال نداده است و یا فهم برخی از کاتبان مترتب بر این اجازه بوده و یا بدان استناد
1) ابو بکر عبد .(__________________________________________________) میشده است ( 5
اللّه بن ابی داوود السجستانی، المصاحف، ص 19 . تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 51
ملاحظات
ملاحظات 1- طبری در ادامه سخن، به این مهم میرسد که امّی، کسی است که نمینویسد. تفصیل را ببینید در: رژی بلاشر، در
آستانه قرآن، ترجمان محمود رامیار، ص 22 ، دنباله زیر نویس بلاشر به قلم مترجم. 2- پیامبر (ص) عادت به نوشتن نداشته است و
صفحه 40 از 159 www.Ghaemiyeh.com تاریخ قرآن (شاهین/سیدی) مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان
از آن جایی که تمام کمالات در او جمع است و بیسوادی، عیب و نقص، پس پیامبر (ص) از این نقص هم مبرّاست. تفصیل را
27 . هر چند که قاضی عیّاض عدم کتابت و قرائت را برای پیامبر (ص) - ببینید در: محمد هادی معرفت، تاریخ قرآن، صص 26
نقص نمیشمارد جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، الریاض الانیق? فی شرح اسماء خیر الخلیق?، ص 118 به نقل از الشفاء قاضی
عیّاض. در نگاهی دیگر پیامبر امّی به معنای پیامبری جهانی است که برای همه مردم مبعوث گشته است به دیگر بیان نبی امی یعنی
نبی اممی. تفصیل را ببینید در: عبد الرحمن بدوی، الدفاع عن القرآن ضد منتقدیه، فصل نخست. 3- گفته شده است که بخشی از
دارد. او میگفت: اگر محمد در آنچه « عبد اللّه بن ابی سرح » آیه 93 سوره انعام ( 6) وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ اشاره به
میگوید، صادق باشد، آنچه بر او وحی میشود بر من نیز وحی میشود و اگر دروغزن باشد، من هم همان چیزی را میگویم که او
میگوید ... علی بن احمد الواحدی، اسباب النزول، ص 126 . جلال الدین عبد الرحمان السیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول،
.175 - ص 103 . تفصیل شأن نزول آیات مربوط به عبد اللّه بن ابی سرح را ببینید در: محمد هادی معرفت، التمهید، ج 1، صص 174
تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 52 و نیز بنگرید به: محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص 265 و محمد باقر حجتی، پژوهشی در
207 و ص 210 . در خصوص عدم سازگاری سیاق آیه مورد نظر با شأن نزول آن درباره ابن ابی - تاریخ قرآن کریم، صص 206
307 . و نیز: محمد هادی معرفت، التمهید، - 284 و صص 306 - سرح بنگرید به: محمد حسین الطباطبائی، المیزان، ج 7، صص 283
« امّت » 4- ماده (نسی) در آیه میتواند دو وجه را برتابد 1- فراموشی 2- ترک کردن. بنابر وجه اول، فراموشی به . ج 1، ص 176
نسبت داده خواهد شد نه پیامبر (ص) چه در صورت نسبت به پیامبر موجب بیزاری مردم از حضرت رسول (ص) میگردد و جایگاه
ایشان در دلها از بین میرود. تفصیل مطلب را بنگرید در: ابو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 180 . و نیز:
5- تمام قرآن در زمان رسول اکرم (ص) علاوه بر حفظ در سینهها، بر .254 - محمد حسین الطباطبائی، المیزان، ج 1، صص 253
روی نوشت ابزارهای آن زمان نوشته شده بود و نسخهای نیز نزد پیامبر (ص) بود. آنچه امروزه در بین الدفّتین [بین دو جلد] است
همان قرآن عهد رسول اللّه (ص) است. ترتیب آیات در سورهها به دستور ایشان بوده است، همچنان که هست، ولی در خصوص
ترتیب سورهها بدین ترتیب نبوده که شاید به دلیل جابهجا شدن نسخهها صورت گرفته است. تفصیل را ببینید در: محمود رامیار،
298 . و نیز: محمد هادی معرفت، تاریخ قرآن، ص 84 . تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 53 - تاریخ قرآن 280
فصل سوم خط قرآن در روزگار پیامبر (ص)
اشاره
فصل سوم خط قرآن در روزگار پیامبر (ص) اصل خط عربی 55 نقطه گذاری (شکل) و اعجام خط عربی در روزگار پیامبر (ص)
64 ملاحظات 71 تاریخ قرآن(شاهین/سیدی)، متن، ص: 55 خط قرآن در روزگار پیامبر (ص)
-1 اصل خط عربی
-1 اصل خط عربی مشکل خط عربی، مشکل پیچیدهای در تاریخ است. بسیاری از مورّخان، گاهی به روایت و گاهی به حدس و
گمان به آن پرداختهاند. علت این امر به این نکته بر میگردد که تاریخ ملّت عرب در عصر جاهلی و ارتباط آنها در آن روزگار با
ملّتهای دیگر، ثبت نشده است و همه آنچه که روایت شده است واقعا ناچیز میباشد. این مطالب را یا شاعران در قصایدشان
آوردهاند و یا راویان آن را با تحریف و با افزایش در طول نسلها روایت کردهاند، تا این که به دست ما رسیده و مبهم و متناقض
نموده است. ابن ابی داوود سجستانی (در گذشته به سال 316 ه. ق.) درباره ورود خط در میان قریش، به سه روایت تکیه میکند.



      
<   <<   11   12   13      >