سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیات ولایت درفرآن

 

(1) التّفسیر الکبیر، جلد 11، صفحه 49.

آیات ولایت در قرآن، ص: 34

برخاسته‏اند، دشمن بدار!» سپس عمر با على علیه السلام ملاقات کرد و به آن حضرت عرض کرد: «اى فرزند ابو طالب! این فضیلت و مقام بر تو مبارک باشد. تو از امروز مولا و رهبر من و همه مردان و زنان مسلمان شدى!»

طبق آنچه در کتاب «شواهد التّنزیل‏» آمده، «زیاد بن منذر» مى‏گوید:

نزد امام باقر علیه السلام بودم، در حالى که آن حضرت در گفتگو با مردم بود، شخصى از اهل بصره به نام «عثمان الاعشى» برخاست و گفت: اى فرزند رسول خدا، جانم به فدایت باد! از حسن بصرى پرسیدم که این آیه در مورد چه کسى نازل شده است؟ گفت: در مورد مردى، ولى نام او را مشخّص نکرد! (لطفاً شما بفرمائید که این آیه در مورد چه کسى نازل شده است؟)

امام فرمود: اگر مى‏خواست بگوید مى‏توانست نام او را بیان کند، ولى از ترس نگفته است (چون در دوران سیاه بنى امیّه بوده، علاوه بر این که میانه خوبى هم با امیر مؤمنان على علیه السلام نداشته است) امّا من مى‏گویم ... هنگامى که خداوند جان پیامبر صلى الله علیه و آله را در مقابل خطرات احتمالى تضمین کرد، آن حضرت دست علىّ بن أبی طالب علیه السلام را بلند کرد و او را به عنوان جانشین و خلیفه خود معرّفى نمود. «1»

نکته جالب توجّه این که، حاکم حسکانى نویسنده کتاب‏ شواهد التّنزیل‏ که روایت فوق را نقل کرده از اهل سنّت است، همانگونه که علماى دیگر اهل سنّت نیز روایت فوق را نقل کرده‏اند.

*** نتیجه این که، احادیث و روایات و گفتار صحابه و روات و نظریّات مفسّرین و دانشمندان، همگى دلالت دارد که آیه تبلیغ پیرامون ولایت امیر المؤمنین على علیه السلام نازل شده است.

پیام‏هاى آیه‏

دو پیام عمده و دو نکته مهم مى‏توان از آیه شریفه مورد بحث استفاده کرد:

1- این که هر چند مخاطب این آیه شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در آن زمان بوده‏

______________________________
(1) شواهد التّنزیل، جلد 1، صفحه 191، حدیث 248.

آیات ولایت در قرآن، ص: 35

است، ولى بدون شک وظیفه تبلیغ ولایت و امامت و پاسخ گفتن به سؤالات و شبهات پیرامون آن، اختصاص به آن حضرت ندارد، بلکه این مسأله وظیفه تمام آگاهان در طول تاریخ است.

2- پیام دیگر آیه شریفه این است که مؤمنان واقعى کسانى هستند که بدون تعصّب و لجاجت و گرایشهاى خطّى و گروهى، در مقابل فرمان خدا تسلیم هستند نه این که در برابر آنچه که موافق سلیقه و گرایش خطّى و حزبى آنهاست تسلیم باشند و در جاهایى که مخالف آن باشد تسلیم نباشند!

اساساً رمز دستیابى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به آن مقامات والا و بالا، عبودیّت و تسلیم محض خدا بودن آن حضرت بود، همان چیزى که در هر نماز قبل از شهادت به رسالت آن حضرت، به آن شهادت مى‏دهیم.

ما هم اگر طالب قُرب الهى هستیم و مى‏خواهیم مؤمن حقیقى و واقعى باشیم و ادّعاى پیروى از مکتب آن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را داریم، باید در هر حال تسلیم فرمان او باشیم؛ حتّى اگر بر خلاف خواسته و سلیقه و خطّ و حزب ما باشد.

*** براى تکمیل این بحث، خلاصه‏اى از داستان غدیر را به نقل از تفسیر «پیام قرآن» در اینجا مى‏آوریم.

جریان غدیر

از بحث گذشه بطور اجمال استفاده شد که این آیه مطابق شواهد بیشمار درباره على علیه السلام نازل شده است و روایاتى که در این زمینه در کتب معروف اهل سنّت- تا چه رسد به کتب شیعه- نقل شده بیش از آن است که کسى بتواند آنها را انکار کند.

علاوه بر روایات فوق، روایات فراوان دیگرى داریم که با صراحت مى‏گوید:

این آیه در جریان غدیر خم و خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله و معرّفى على علیه السلام به عنوان وصى و ولى نقل شده است و عدد آنها به مراتب بیش از روایات گذشته است تا آنجا که محقّق بزرگ «علّامه امینى» در کتاب‏ «الغدیر»، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر صلى الله علیه و آله با اسناد و مدارک زنده نقل مى‏کند و همچنین از 84 نفر از تابعین‏

آیات ولایت در قرآن، ص: 36

و 360 دانشمند و مؤلّف معروف اسلامى.

براى هر شخص بى‏نظر، با نگاهى به مجموعه این اسناد و مدارک، یقین پیدا مى‏شود که حدیث غدیر از قطعى ترین روایات اسلامى و مصداق روشنى از حدیث متواتر است و براستى اگر کسى در تواتر آن شک کند، باید به هیچ حدیث متواترى اعتقاد نداشته باشد.

و از آنجا که ورود در این بحث بطور گسترده، ما را از روشى که در این کتاب داریم خارج مى‏کند، در مورد اسناد حدیث و شأن نزول آیه به همین مقدار قناعت کرده، به سراغ محتواى حدیث مى‏رویم و کسانى را که مى‏خواهند مطالعه وسیع‏ترى روى اسناد حدیث داشته باشند به کتابهاى زیر ارجاع مى‏دهیم:

1- کتاب نفیس‏ الغدیر، جلد اوّل.

2- احقاق الحقّ‏، نوشته علّامه بزرگوار قاضى نور اللَّه شوشترى با شروح مبسوط آیت اللَّه نجفى، جلد دوم و سوم و چهاردهم و بیستم.

3- المراجعات‏، نوشته مرحوم سیّد شرف الدّین عاملى.

4- عبقات الانوار، نوشته عالم بزرگوار میر حامد حسین هندى (بهتر این است به خلاصه عبقات جلد 7 و 8 و 9 مراجعه شود).

5- دلائل الصّدق‏، نوشته عالم بزرگوار مرحوم مظفّر، جلد دوم.

محتواى روایات غدیر

در اینجا فشرده جریان غدیر را که از مجموعه روایات فوق استفاده مى‏شود مى‏آوریم: (البتّه در بعضى از روایات، این داستان بطور مفصّل و طولانى و در بعضى دیگر بصورت مختصر و کوتاه آمده و در بعضى تنها به گوشه‏اى از داستان و در بعضى به گوشه دیگر آن اشاره شده و از مجموع چنین استفاده مى‏شود که:)

مراسم حجّة الوداع در آخرین سال عمر پیامبر صلى الله علیه و آله، با شکوه هر چه تمامتر، در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله به پایان رسید؛ قلبها در هاله‏اى از روحانیّت فرو رفته بود، و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت.

یاران پیامبر صلى الله علیه و آله که عدد آنها فوق العاده زیاد بود، از خوش‏حالى درک این فیض‏

آیات ولایت در قرآن، ص: 37

و سعادت بزرگ در پوست خود نمى‏گنجیدند. «1»

نه تنها مردم مدینه در این سفر، پیامبر صلى الله علیه و آله را همراهى مى‏کردند، بلکه مسلمانان نقاط مختلف شبه جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودند.

آفتاب حجاز بر کوهها و درّه‏ها آتش مى‏پاشید، امّا شیرینى این سفر روحانى بى‏نظیر، همه چیز را آسان مى‏کرد.

ظهر نزدیک شده بود، کم کم سرزمین جُحفه و سپس بیابانهاى خشک و سوزان‏ «غدیر خم» از دور نمایان مى‏شد.

اینجا در حقیقت چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا مى‏کند.

راهى به سوى مدینه در شمال، و راهى به سوى عراق در شرق، و راهى به سوى غرب و سرزمین مصر و راهى به سوى سرزمین یمن در جنوب پیش مى‏رود. و در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور، که در حقیقت نقطه پایانى در مأموریّتهاى موفقیّت‏آمیز پیامبر صلى الله علیه و آله بود، از هم جدا شوند.

روز پنج‏شنبه، سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان مى‏گذشت؛ ناگهان از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله دستور توقّف به همراهان داده شد؛ مسلمانان با صداى بلند، آنهایى را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند؛ خورشید از خطّ نصف النّهار گذشت؛ مؤذّن پیامبر صلى الله علیه و آله با صداى‏ «اللَّه اکبر» مردم را به نماز ظهر دعوت کرد؛ مردم به سرعت آماده نماز مى‏شدند، امّا هوا بقدرى داغ بود که بعضى مجبور بودند، قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى سر بیفکنند، در غیر این صورت ریگهاى داغ بیابان و اشعّه آفتاب، پا و سر آنها را ناراحت مى‏کرد.

______________________________
(

 



مطلب بعدی : حدیث