سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعتقادات

 

ترجمه الاعتقادات    متن    46     باب(دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم

باب (دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در لوح و قلم آن است که این دو دو ملکند «1» و اللَّه اعلم‏

______________________________
(1) فرموده است شیخ مفید رحمه اللَّه که لوح کتاب خداوند است که نوشته است در آن آنچه مى‏باشد تا روز قیامت و آن فرموده خداوند تعالى است که، وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ‏ (سوره انبیا آیه 105) پس لوح آن ذکر است و قلم آن چیزیست که احداث نموده است بامداد آن کتابت را در لوح و قرار داده است لوح را اصل تا آنکه بشناسند ملائکه علیهم- السّلام از آن آنچه میباشد، پس هر گاه اراده فرماید خداوند تعالى اینکه مطلع شوند ملائکه علیهم السّلام بر غیب او بفرستد ایشان را بسوى انبیا علیهم السّلام بآن غیب امر فرماید ایشان را بمشرف شدن در لوح پس حفظ کنند از آن چیزى را که بکشانند آن را بسوى آنکه فرستاده شده‏اند بسوى او و بشناسند از آن آنچه را که عمل کنند و بتحقیق که آمده است باین مضمون اخبارى چند از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و از ائمه علیهم السّلام و اما کسى که رفته است بسوى اینکه لوح و قلم دو ملکند، پس بتحقیق که دور افتاده است بسبب آن از حق زیرا که ملائکه علیهم- السّلام نامیده نمیشوند نه الواح و نه اقلام و شناخته مى‏شود در لغت اسم ملک و تفسیر نمیشود نه بلوح و نه بقلم- مفید

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 47

باب (سیزدهم) اعتقاد در کرسى‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در کرسى آن است که آن ظرف کل آفریدگان و عرش و آسمانها و زمین است و هر چیز که خدا خلق نموده در کرسى است، و در وجه دیگر کرسى علم است، و شخصى جناب صادق علیه السّلام را از قول الهى: وَسِعَ کُرْسِیُّهُ- السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏ «1» یعنى فرا گرفته و احاطه نموده کرسى خداوند آسمانها را و زمین را پرسید، آن حضرت فرمود مراد علم خدا است.

باب (چهاردهم) اعتقاد در عرش‏ «2»

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در باره عرش اینست که عرش کل مجموع مخلوقات است‏

______________________________
(1) سوره بقره آیه 256

(2) فرموده است شیخ مفید علیه الرحمه که عرش در لغت ملک یعنى مملکت است گفته است شاعر شعرى را که مضمونش اینست که: هر گاه بنو مروان هلاک شود عرشهاى ایشان یعنى مملکت ایشان، و هلاک گردند خود ایشان چنان که هلاک شدند ایاد و حمیر که دو قبیله بزرک بودند، و گفته است شاعر دیگر که: گمان نمودیم که عرش تو یعنى مملکت تو برطرف نمیگردد و متغیر نمیشود، و فرموده است خداوند تعالى در حالى که خبر داده است از مملکت زنى که پادشاه سبا بوده است یعنى بلقیس که: وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ‏ (سوره نمل آیه 23) یعنى داده شده از هر چیزى و از براى او بود عرش بزرگى پس، عرش خداوند تعالى آن مملکت اوست و قرار گرفتن خداوند بر عرش که فرموده است‏ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (سوره طه آیه 15) آن استیلاى او است بر ملک و عرب تعبیر مینماید از استیلاء باستواء، گفته است شاعر:

 

قد استوى بشر على العراق‏

من غیر سیف و دم مهراق‏

 

یعنى مستولى شد بر عراق بدون شمشیرى و خونى که ریخته شود، و اما عرش آنچنانى که بر میدارند آن را ملائکه علیهم السّلام، پس او پاره از مملکت خداوند است و آن عرش است که خلق نموده است آن را خداوند در آسمان هفتم و عبادت فرموده است ملائکه را علیهم السّلام به برداشتن و تعظیم نمودن آن چنان که خلق نموده است خداوند سبحانه خانه در زمین و امر فرموده است بشر را بقصد آن و زیارت آن و حج بسوى آن و تعظیم آن و بتحقیق که آمده است حدیثى که خداوند سبحان خلق نموده است خانه در زیر عرش که نام گذارده است آن را بیت المعمور که حج میکنند ملائکه آن را در هر سال و خلق نموده است در آسمان چهارم خانه را که نام گذارده است آن را ضراح و عبادت فرموده است ملائکه را بحج و تعظیم آن و طواف دور آن و خلق نموده است بیت الحرام را در زمین پس قرار داده است آن را زیر ضراح، و روایت شده است از حضرت صادق علیه السّلام که فرموده است که اگر انداخته شود سنگى از عرش هر آینه واقع شود بر پشت بیت المعمور و اگر انداخته شود سنگى از بیت المعمور، هر آینه بیفتد بر پشت بیت الحرام و خلق ننموده است عرش را از براى خود که وطن قرار دهد آن را خداوند، برتر است خداوند از این لیکن خلق نموده است عرش را که اضافه نموده است آن را بسوى خود بجهت تکریم و تعظیم آن و عبادت فرموده است ملائکه را به برداشتن آن، چنان که خلق نموده است خانه را در زمین و خلق نموده است آن را از براى خودش و ساکن نمیگردد آن را، برتر است خداوند از همه آنها و لیکن خلق نموده است آن را از براى خلقش و اضافه نموده است آن را بسوى خودش بجهت اکرام و اعظام و عبادت فرموده است خلق را بزیارت و حج بسوى آن.

و اما تعبیر از علم بعرش پس مجاز است در لغت نه حقیقت و نیست وجهى از براى تاویل قول خداوند تعالى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ (سوره طه آیه 15) بآن که در بر گرفت علم را، و جز این نیست که توجیه آن آن چیزى است که مقدم داشتیم آن را و احادیثى که روایت شده است در صفت ملائکه حاملین عرش علیهم- السّلام احادیث آحاد و اخبار افراد است جائز نیست جزم بآنها و نه عمل بر آنها و وجه، توقف نزد آنهاست، و جزم نمودن بر آنکه عرش در اصل لغت مملکت است و عرشى که برداشته شده است جزئى است از مملکت که عبادت فرموده است خداوند ملائکه را بحمل آن بنحوى که مقدم داشتیم آن را- مفید.

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 48

و در وجه دیگر علمست و از جناب صادق علیه السّلام سؤال شد از معنى قول الهى: الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ «1» یعنى خداوند رحمان بر عرش قرار گرفت، آن جناب فرمود: قرار گرفت در هر چیزى پس هیچ چیز نزدیکتر باو نیست از چیزى دیگرى.

______________________________
(1) سوره طه آیه 15

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 49

و اما آن عرشى که کل مجموع مخلوقات است حاملانش هشت ملک از ملائکه‏اند که هر یک هشت چشم دارند که هر چشمى مطابق کل دنیا است در بزرگى یکى بصورت بنى آدم است و او طلب روزى از خدا مى کند براى آدمیزادگان، و یکى بصورت نر گاو است از خدا روزى میخواهد براى جانداران حلال گوشت، و یکى بصورت شیر است و روزى از خدا میطلبد براى درندگان، و یکى بصورت خروس است و از خدا روزى میجوید براى طیور.

و حاملان عرش الحال همین چهارند و چون قیامت شود هشت ملک شوند.

و اما عرشى که علمست حمله او چهار کسند از اولین و چهار کس از آخرین اما چهار از اولین نوحست و ابراهیم و موسى و عیسى علیهما السّلام و اما چهار از آخرین محمّد است و على و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم، باین طریق روایت شده بسندهاى صحیحه از ائمه علیهم السّلام در بیان عرش و حاملان آن و سبب آنکه این اشخاص حاملان عرش شده‏اند این است‏

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 50

که پیغمبرانى که بر چهار شریعت معهوده بوده‏اند از پیغمبر ما صلى اللَّه علیه و آله نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بوده‏اند، و پیش از این چهار کس علمها بسوى پیغمبران دیگر آمده و همچنین آمده علم بعد از محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم و على و حسن و حسین علیهم السّلام بسوى امامانى که بعد از امام حسین علیهم السلامند و اللَّه اعلم‏

باب (پانزدهم) اعتقاد در نفوس و ارواح‏

ابن بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:

اعتقاد ما در نفوس انسانیه اینست که آنها روحهائى میباشند که زنده بودن آدمى بواسطه آنها است و آنها خلقت اولند، جهت آنکه پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند که: اول چیزى که حقتعالى از نو آفرید، نفوس مقدسه مطهره بود، پس آنها را بیگانگى خود گویا فرموده، بعد از آن آفرید سائر خلایق را.

اعتقاد ما آن است که نفوس براى بقاء خلق شده‏اند نه براى فانى شدن از جهت فرموده جناب پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم که: خلق نشده‏اید شما براى فنا بلکه خلق شده‏اید براى دوام و غیر از آن نیست که برده میشوید از خانه بخانه دیگر، و آنکه نفوس انسانیه در روى زمین غریبند و در بدنها بزندانند.

و عقیده ما این است که چون نفوس جدا از بدنها شوند باقى هستند بعضى در نعمت و بعضى در عذاب تا وقتى که حقتعالى بقدرت کامله بازآورد آنها را ببدنها.

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 51

و حضرت عیسى علیه السّلام بحواریین فرمود که حق را بشما میگویم بدرستى که بالا نمیرود بآسمان مگر همانچه از آن فرود آمده‏ «1»

______________________________
(1) فرموده است شیخ ابو عبد اللَّه مفید که کلام ابى جعفر ابن بابویه در باب نفس و روح بر طریقه حدیث است نه تحقیق و اگر اختصار مینمود ابو جعفر بر همان احادیث و ذکر معانى آنها نمینمود بود سالم‏تر از براى او از داخل شدن درى که تنگست از او رفتن آن، بعد از آن فرموده است شیخ مفید ره که نفس عبارتست از چند معنى، یکى از آن معانى ذات هر چیز است و معنى دیگر خون جهنده و معنى دیگر نفسى که آن هوا است، و معنى چهارم خواهش و میل طبع است.

اما شاهد بمعنى اول پس آن قول عرب است که: این نفس شى‏ء است یعنى ذات آن و خود آنست و شاهد بمعنى دوم قول ایشان است که: هر آنچه نفس سائله دارد حکمش چنین و چنین است و شاهد معنى سوم آنست که گویند: فلان کس هلاک شد نفس آن هر گاه منقطع گردد نفس او و باقى نماند در جسمش هوائى که بیرون آید از حواسش و شاهد معنى چهارم قول خداوند تعالى است که:

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (سوره یوسف آیه 53) یعنى هوا و خواهش خواننده است بقبح و گاهى تعبیر مى‏شود بنفس از نقمت و خشم، و فرموده است خداوند تعالى که‏ وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ‏ (سوره آل عمران آیه 27 و 28) یعنى حذر میفرماید شماها را خداوند از خشم و عقاب خود.

بعد از آن شیخ مفید ره فرموده است که، و اما روح پس آن عبارت از چند معنى است یکى از آن‏ها حیوة است و دوم قرآن و سیم ملائکه از ملائکه‏هاى خداوند تعالى و چهارم جبرئیل علیه السّلام است.

پس شاهد معنى اول قول ایشانست که میگویند: هر ذى روحى حکمش چنین و چنین است، قصد میکنند که هر صاحب حیاتى، و قول ایشانست در کسى که بمیرد که بیرون رفته است از او روح قصد میکنند حیات را، و قول ایشان است در چنین که: صورتى است که داخل نشده است آن را روح قصد میکنند که حلول ننموده است آن را حیات.

و شاهد معنى دوم قول خداوند تعالى است: وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا (سوره شورى آیه 52) یعنى و همچنین وحى میفرستیم بسوى تو اى محمد صلى اللَّه علیه و آله روحى را. یعنى قرآنى را از امر ما و شاهد معنى سوم قول حق تعالى است که: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ (الى آخر الآیة) (سوره نبأ آیه 38) یعنى روزى که برپا ایستد روح یعنى آن ملک مخصوص و بر پاى ایستند ملائکه یعنى باقى ملائکه و شاهد معنى چهارم قول حقتعالى است که: قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ‏ (سوره نحل آیه 104) یعنى بگو اى محمد (ص) که فرود آورده است آن را روح القدس یعنى جبرئیل علیه السّلام و اما آنچه ذکر نموده است آن را ابو جعفر ابن بابویه و روایت نموده آن را اینکه ارواح خلق شده‏اند پیش از جسدها بدو هزار سال، پس آنچه شناخته‏اند از آنها یک دیگر را الفت میگیرند با یک دیگر و آنچه نشناخته‏اند یک دیگر را اختلاف میکنند با یک دیگر، پس آن حدیثى است از حدیثهاى آحاد و چیزیست از طریق افراد و از براى آن توجیهى است غیر از آنچه گمان نموده است آن را کسى که نیست از براى او علمى بحقایق اشیاء و آن توجیه آن است که خداوند تعالى خلق نموده است ملائکه را پیش از بشر بدو هزار سال پس آنچه شناختند از آنها یک دیگر را پیش از خلقت بشر الفت گرفتند با هم در نزد خلقت بشر و آنچه نشناختند از آنها یک دیگر را مختلف شدند بعد از خلقت بشر، و نیست امر چنان که گمان نموده‏اند آن را ارباب تناسخ و داخل شده است شبهه در آن بر حشویه شیعه، پس توهم نموده‏اند که ذوات فعاله که مامور و منهى میباشند بوده‏اند مخلوق در عالم ذر و تعقل مینموده‏اند یک دیگر را و ادراک مینموده‏اند و میفهمیده‏اند و نطق مینموده‏اند، بعد از آن خلق نموده است خداوند تعالى از براى آنها جسد آنها را؛ پس نشانیده است و قرار داده

 



مطلب بعدی : حدیث