ادامه آیات ولایت
شیعه برخى از اجناس زکات واجب دارد و زکات برخى دیگر از اجناس مستحب است.
ثانیاً: مقایسه وضع اقتصادى علىّ بن أبی طالب علیه السلام، به هنگام نزول آیه ولایت که در اواخر عمر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد، با زمان نزول آیات سوره دهر قیاس صحیحى نیست؛ زیرا وضع مسلمانان در ابتداى ظهور اسلام و در مکّه عموماً، وضع مناسبى نبود، بلکه وضع اقتصادى غالب مسلمانان ناگوار بود، مخصوصاً در مکّه که در محاصره اقتصادى نیز بودند، ولى هر چه بر عمر اسلام مىگذشت وضع مالى آنها رو به بهبود مىرفت، هنگامى که به مدینه مهاجرت کردند و از چنگال حصر اقتصادى مشرکان مکّه رهایى یافتند، و از سوى دیگر به کشت و زرع و تجارت پرداختند گشایشى در زندگى آنها به وجود آمد و با سرازیر شدن غنائم جنگى زندگى آنها رونق بیشترى گرفت، بگونهاى که اواخر عمر مبارک پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله وضع غالب مسلمانان از نظر اقتصادى خوب بود. و با توجّه به این که آیات سوره مائده در اواخر عمر پیامبر نازل شده است، تعلّق زکات واجب به حضرت على علیه السلام چیز بعیدى نبود و نباید وضع مالى حضرت على را در این زمان، که غالب مسلمانان تمکّن مالى خوبى داشتند، با زمان نزول آیات سوره انسان (اوایل هجرت، طبق عقیده شیعه یا قبل از هجرت، طبق عقیده برخى از اهل سنّت) که عموم مسلمانان در سختى زندگى مىکردند مقایسه کرد. چرا که به اصطلاح
آیات ولایت در قرآن، ص: 103
طلبگى در تناقض هشت وحدت شرط است که یکى از آنها وحدت مکان و دیگرى وحدت زمان است، که هر دو در محلّ بحث مفقود است.
علاوه بر همه اینها، در مورد حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در روایات آمده است که: «اعْتَقَ الْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ کَدِّ یَدِه «1»؛ على علیه السلام از حاصل دسترنج خویش هزار برده آزاد کرد.»
روشن است که آن حضرت در زمان خلافت فرصت فعّالیّتهاى اقتصادى نداشت، تا از دسترنج خویش این مقدار بنده آزاد کند، پس حتماً قبل از خلافت و تصدّى حکومت، موفّق به انجام این عمل بزرگ شده است.
نتیجه این که، پرداختن یک انگشتر از سوى على علیه السلام، حتّى به عنوان زکات واجب، امر عجیب و غیر منتظرهاى نیست.
حقیقتاً بهانهجویان دچار تناقض آشکارى شدهاند، آنها در یک جا به زکات على علیه السلام به بهانه این که انگشترى بسیار قیمتى بوده و مصداق اسراف مىباشد اعتراض کردهاند و در جاى دیگر در اصل این کار، به خاطر عدم توانایى مالى على علیه السلام شک مىکنند!
*** نتیجه این که، علىرغم اشکالات و بهانهجویىهاى فراوانى که پیرامون دلالت آیه شریفه ولایت مطرح شده، که مهمترین آنها در بالا ذکر شد و پاسخ آن بیان گشت، دلالت آیه شریفه بر ولایت روشن است، و آیه فوق ولایت و سرپرستى و امامت و رهبرى را براى سه کس ثابت مىکند: نخست خداوند متعال و سپس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از او، حضرت امیر المؤمنین علىّ بن أبی طالب علیهما السلام.
نکتهاى بسیار مهم!
اگر بنا باشد چنین بهانهجوئىهایى، که نمونههایى از آن گذشت، پیرامون هر آیهاى از آیات قرآن مطرح شود، روشنترین و محکمترین آیات توحید نیز زیر سؤال مىرود و چیزى قابل استدلال باقى نمىماند! در حالى که ملاحظه مىکنیم
______________________________
(1) بحار الأنوار، جلد 41، صفحه 43.
آیات ولایت در قرآن، ص: 104
که این اشکالتراشىها و بهانهجوئىها در تفسیر سایر آیات قرآن به چشم نمىخورد و گویا تنها به هنگام تفسیر آیات مربوط به ولایت و فضائل اهل البیت علیهم السلام خودنمایى مىکند!
اگر در پى علّت این برخورد دوگانه با آیات قرآن باشید، باید بگوئیم چنین اشخاصى در برابر قرآن زانوى ادب بر زمین نگذاشتهاند و همچون شاگردى در صدد فرا گرفتن آنچه قرآن مىگوید نیستند! بلکه مىخواهند استاد قرآن باشند و مایلند پیشداوریهاى خود را از قرآن استخراج کنند! و این همان تفسیر به رأى است که در روایات اسلامى شدیداً مذمّت شده و تعبیرات تند و تکاندهندهاى در مورد آن دیده مىشود «1».
خوانندگان محترم! اگر بخواهیم استفاده صحیحى از قرآن، کلام وحى، یا روایات معصومین علیهم السلام داشته باشیم و به حقیقت برسیم باید شاگرد قرآن و احادیث باشیم و هر چه از این دو منبع مهم و غنىّ معارف اسلامى فهمیدیم بپذیریم، هر چند بر خلاف میلمان باشد. وگرنه به تفسیر به رأى و عواقب شوم آن و اشکالتراشىها و بهانهجوئىها و انکار مطالب بسیار روشن و واضح منتهى خواهد شد.
در روایت زیبایى سرنوشت و عاقبت این دو نوع برخورد با قرآن، چنین آمده است: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
... مَنْ جَعَلَهُ امامَهُ قادَهُ الَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ الَى النّارِ «2»
... کسى که قرآن را رهبر و امام خویش قرار دهد (و در برابر آن زانوى شاگردى بزند) قرآن او را به سوى بهشت رهنمون خواهد بود و کسى که خود را امام و جلودار قرآن قرار دهد (و پیشداوریهاى خود را بر قرآن تحمیل کند) او را به سمت جهنّم سوق خواهد داد.
حقیقتاً این روایت براى کسانى که تفسیر به رأى مىکنند تکاندهنده است.
______________________________
(1) مشروح مباحث تفسیر به رأى را در کتاب «تفسیر به رأى» نوشته حضرت آیة اللَّه العظمى مکارم شیرازى «مدّ ظلّه» مطالعه فرمائید.
(2) بحار الأنوار، جلد 74، صفحه 134.
آیات ولایت در قرآن، ص: 105
پیام آیه ولایت
آیه شریفه محلّ بحث علاوه بر اثبات ولایت امیر المؤمنین علیه السلام، پیام مهمّى نیز براى شیعیان آن حضرت، بلکه براى تمام مسلمانان جهان دارد. و آن این که:
على علیه السلام بطور تصادفى و اتّفاقى ولىّ و سرپرست مؤمنان و جانشین پیامبر آخر الزّمان صلى الله علیه و آله و خلیفه شایسته خداى منّان نشده، بلکه رسیدن به این جایگاه بزرگ عواملى دارد که در خود آیه محلّ بحث آمده است. ایمان قوى و ریشه دار و اقامه نماز و حفظ رابطه بین خویشتن و خالق خویشتن و پرداخت زکات و برقرارى رابطه بین خویشتن و سایر انسانها، سبب شد که على علیه السلام، امیر المؤمنین گردد. «1»
بنابراین، آیه شریفه فوق به پیروان على علیه السلام مىگوید: اگر شما هم مىخواهید پا جاى پاى على علیه السلام بگذارید باید ایمانى قوى و نیرومند داشته باشید و در حفظ و تقویت آن بکوشید و رابطه خویش را با خداوند مهربان بیش از پیش عمیقتر و قوىتر نمائید و هرگز از نماز غافل نگردید و هماهنگ با نماز از پرداختن حقوق مالى خویش، مانند زکات و غیر آن، خوددارى نکنید. مخصوصاً در ماه مبارک رمضان که ماه بیدارى و هوشیارى و عبادت و خودسازى است باید تلاشى مضاعف در این زمینهها داشت و با تفکّر در مضامین دعاهایى که در این ماه عزیز خوانده مىشود گامى عملى در جهت رفع فقر و نیاز نیازمندان، بهبود و شفاى بیماران، اداى قرضِ قرضداران، طلب رحمت و غفران براى از دنیا رفتگان، برطرف کردن غم و غصّه گرفتاران، آزادى و رهایى اسیران برداشته شود.
***______________________________
(1) به اصطلاح ما طلبهها: «تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علّیّت است» یعنى اگر حکمى را براى وصفى بیاورند مفهومش این است که آن صفت، سبب این حکم شده است؛ مثلًا اگر گفته شود: «انسانهاى دانشمند را احترام کنید» معنایش این است که دانش این انسانها، سبب احترام آنها شده است.
آیات ولایت در قرآن، ص: 107
آیات خلافت و زعامت مسلمین
4 آیه اولى الامر
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا
«سوره نساء، آیه 59»
آیات ولایت در قرآن، ص: 109
آیه اولى الامر
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را؛ و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر [/ اوصیاى پیامبر] را. و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید.
این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. «سوره نساء، آیه 59»
دورنماى بحث
آیه فوق- که نام دیگر آن «آیه اطاعت» مىباشد- یکى دیگر از آیاتى است که بروشنى بر ولایت امیر المؤمنین علیه السلام دلالت دارد و نقطه اصلى بحث در این آیه، جمله «أُولِی الْأَمْرِ*» است، که نظریّات مختلفى پیرامون آن مطرح شده است؛ بیان و شرح و نقد این نظریّات خواهد آمد.
شرح و تفسیر
اولو الامر چه کسانى هستند؟
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»- خداوند
آیات ولایت در قرآن، ص: 110
متعال در این قسمت از آیه شریفه، که خطاب به تمام مؤمنان به اسلام در سراسر عالم و در همه زمانها تا روز قیامت است، اطاعت مطلق و بىچون چرا از سه کس را بر مؤمنان لازم و واجب شمرده است:
نخست اطاعت از خداوند و سپس اطاعت از پیامبرش و سوم اطاعت از اولى الامر.
«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»- در قسمت دوم آیه، مرجع مسلمانان را به هنگام اختلافات و منازعات مشخّص مىکند، گویا یک سیستم قضائى مستقلّى را براى آنها پایهگذارى مىکند؛ مىفرماید: اگر در چیزى نزاع و اختلاف داشتید در مورد آن از خداوند و پیامبرش داورى بطلبید و مسائل اختلافى خویش را در نزد بیگانگان از اسلام مطرح نکنید.
با توجّه به این که قید ایمان به خدا و آخرت آمده است، معلوم مىشود که مسلمانانى که در مسائل اختلافى به غیر منابع و محاکم اسلامى رجوع مىکنند مؤمن به خدا و آخرت نیستند.
نکته قابل توجّه دیگر این که: در صدر آیه و در ردیف کسانى که اطاعت از آنها واجب شمرده شده، نام اولى الامر به چشم مىخورد؛ ولى در ذیل آیه، که مرجع دعاوى و داورى را معیّن مىکند، اولى الامر نیامده است، این مطلب، یکى از سؤالات مهمّى است که در تفسیر آیه شریفه فوق مطرح مىباشد و ان شاء اللَّه در مباحث آینده پیرامون آن بحث خواهیم کرد.
«ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا*»- این جمله در حقیقت تعلیل دو جمله قبل است.
چرا مؤمنان باید از خدا و پیامبر و اولى الامر اطاعت کنند؟
چرا در منازعات و اختلافات، داورى غیر از خدا و رسولش انتخاب نکنند؟
زیرا این کار براى مؤمنان بهتر و عاقبت و سرانجامش خوشتر و نیکوتر است.