سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستانی پند آموز

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد

پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:

ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…

1- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

2- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.



      

دجال

امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: دجال (صائد بن الصید) می باشد از اصفهان و از دهی که بیهودیه نام دارد خروج می کند (بحارالانوار ج13 / ص482).

دجال خطرناک ترین دشمن اسلام است و تاریخ ادیان تا کنون چنین دشمنی به خود ندیده است.
دجال ازنظر لغوی به معنای دروغگو، حیلت باز و مکرورز می باشد.
طبق روایات دجال در غروب همان روزی که صیحه آسمانی جبرئیل بلند می شود و می گوید حق با علی و اولاد علی است با صدای بلند فریاد می زند بطوریکه همه جن و انس صدای او را می شنوند و می گوید، ای دوستان من به سوی من آیید که من همان کسی هستم که شما را خلق کردم منم آن پروردگار شما و بر همه امور قادر و توانا هستم و همین امر باعث می شود گروهی در شک و تردید گرفتار شوند (بحارالانوار ج13 / ص483).
گفته شده اکثر پیروان دجال از طایفه یهود و زنان و اعراب تشکیل می شود (بحارالانوار ج13 / ص485).
شیعه معتقد است که دجال یک شخصیت حقیقی و یهودی می باشد که پیروان او ناصبی هستند.

 


اهل سنت می گوید دجال آمده است و اکنون در مصر زندگی می کند و اسمش (عبدا...ابن ساعد) می باشد.
در بحارالانوار آمده که در شهر شام بالای تلی بنام تل افیق در حالی  که سه ساعت از روز جمعه گذشته دجال به دست کسی که مسیح بن مریم پشت سرش نماز می گذارد کشته می شود و در روایتی دیگر این است که دجال در کوه دخان به دست حضرت عیسی(ع) کشته می شود (بحارالانوار ج13 / ص481،482).

برخی مفسرین بر این عقیده اند که دجال یک شخصیت معین نبوده بلکه یک جریان فرهنگی- اقتصادی- سیاسی ضد توحید و دین می باشد که تمدن غرب بابدست آوردن فن آوری صنعتی و پیشرفت در زمینه های فیزیک فضایی و بیوشیمی و شاخه های دیگر علم، اذهان سطحی نگر وساده اندیش بشر را مسحور و مرعوب خود ساخته و بر شدت آن می افزاید.
غرب با استفاده از رسانه ها و شبکه های عظیم (صوتی - تصویری - مطبوعاتی) شروع به ترویج فساد با پخش موسیقی های شیطانی از شیطان پرستهایی که اکنون درآمریکا و دیگر نقاط جهان زندگی می کنند و با نشان دادن این موضوع که مسلمانان انسانهایی هستند که عاشق خونریزی و تروریسم هستند و غیره خود را منجی و نجات دهنده بشر معرفی می کنند و با تزریق اینگونه افکار به تمامی جوامع بشری ظهور دجال را اثبات کرده اند.
 


اما در مورد زمان خروج دجال، علی(ع) فرموده اند: دجال زمانی خروج می کند که اتفاقات زیر رخ دهد (بحارالانوار ج52/ ص193).

مردم نماز را ترک کنند. امانتها ضایع می گردد. دروغ گفتن حلال می گردد. ربا یکی از کارهای عادی و معمولی مردم می گردد. رشوه خواری. ساختن ساختمانهای محکم. فروختن دین به دنیا. کم عقلان برسرکار می آیند. زنان در کارهای سیاسی اجتماعی مورد مشورت قرار می گیرند. قطع صله ارحام می کنند و ازخویشاوندان فاصله می گیرند. درکارهای زندگی ازهوی و هوس پیروی می کنند. در کشتار و خونریزی بی باک و جسور می گردند. بردباری و حلم را به حساب ضعف و ناتوانی می گذارند. ظلم و زورگویی را مایه فخرخود قرار می دهند. حاکمان آن زمان فاسقان و گنهکاران اند. وزیران دولتها از ستمکارانند. خیانتکاران زیاد می شوند. قاریان قرآن افراد فاسق اند. شهادت دادن به زور صورت می گیرد. گناه علنی شده و حیا ازمیان مردم برداشته می شود. بهتان زدن درمیان مردم رایج می گردد. سرکشی و طغیان علنی می گردد. قرآن را با چاپهای زرین و جلدهای زرکوب در اختیار مردم قرار می دهند. نسبت به مسجد فقط به زیبایی آن می اندیشند و به آن می پردازند. مناره های مساجد را مرتفع می کنند. کافران، انسانهای دور از خدا و افراد شرور در جامعه محترم می شوند. مردم در راه باطل کوشش می کنند. مردم در پی هواهای نفسانی به دنبال راه های تازه می گردند. پیمان شکنی رایج می گردد. زنان همراه مردان از روی حرص و طمع در تجارت شرکت می کنند. صدای افراد فاسق مورد قبول مردم واقع می گردد. اراذل قوم برآن گروه رئیس می گردند. مردم از افراد شرور و بدکاران می ترسند. دروغگویان پیوسته در مجامع مورد تائید قرار می گیرند. خیانتکاران بعنوان امین مردم قرار می گیرند. هنرپیشه های آوازه خوان تربیت می شوند. مردم گذشتگان خود را مورد لعنت قرار می دهند. زنها بر زینها سوار می شوند. مردان به زنان و زنان به مردان شباهت می رسانند. بدون آنکه از شخصی شهادت بخواهند شهادت می دهد. احکام و علوم دین را تنها برای دنیا می آموزند.


      

چرا به روز قیامت، روز جزا می‏گویند؟ نظر قرآن در مورد قیامت چیست؟

مهم‏ترین برنامه‏ای که در قیامت اجرا می‏شود و دادن جزا تعیین کیفر و پاداش اعمال است. در آن روز، پرده‏ها از روی کارها کنار می‏رود و اعمال دقیقاً مورد محاسبه قرار می‏گیرد و هر کس جزای اعمال خوب و بد خود را می‏بیند. به همین علت، یکی از نام‏های روز قیامت «یوم الدین» یا «روز جزا» است. واژه «دین» در لغت به معنای جزا است و بیش از ده بار در قرآن به همین معنا آمده است.

 امام صادق(ع) فرمود: «یوم الدین» روز حساب است.(1)

 معاد بیشترین آیات قرآن پس از توحید، را به خود اختصاص داده است. این آیات گاه به صورت استدلالهای منطقی بر اثبات قیامت و گاه به صورت بحثهای خطابی و تلقینات مؤثر و کوبنده است. برخی از آیات، حوادث قیامت و نشانه‏های آن را بیان می‏کند. بعضی آیات، نعمتها و انواع عذاب‏های الهی را بیان می‏کند.

 در قرآن، بیش از صد نام برای قیامت ذکر شده است؛ مانند: یوم الحسرْ، یوم الندامْ، یوم المحاسبْ، یوم الواقعْ، یوم القارعْ، یوم الراجفْ، یوم الطلاق، یوم الفراق، یوم الحساب، یوم الحکم، یوم العذاب و...؛ ولی معروف‏ترین نام‏ها یوم القیامه است که 70 بار در قرآن مجید ذکر شده و حکایت از قیام عمومی بندگان و رستاخیز عظیم انسان‏ها می‏کنند و توجه به آن انسان به قیام در این دنیا برای انجام وظیفه دعوت می‏نماید



      

ویژگی های حضرت مهدی (عج)-143

ابـوحـمـزه گـویـد: حـضـرت صـادق (ع ) را دیـدم کـه هـنـگـامـى کـه مـى خـواسـت از منزل بیرون رود لبانش را مى جنبانید و بر در خانه ایستاده بود، عرض کردم : من شما را دیـدم کـه هـنگامى که از منزل بیرون آمدى لبانت را مى جنباندى آیا چیزى گفتى ؟ فرمود: آرى هـمـانـا انـسان چون از منزل بیرون رود هنگامى که خواهد بیرون رود سه بار بگوید: (((اللّه کـبـر))) و سـه بـار بـگـویـد: (((بـاللّه خـرج و بـاللّه دخل و على اللّه توکل ))) (سپس گوید:) (((اللهم افتح لى فى وجهى هذا بخیر و اختم لى بـخـیـر وقـنـى شـر کـل دابة انت آخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم ))) پیوسته در ضـمـانـت خداى عزوجل مى باشد تا خداوند او را بجائى که بوده است برگرداند

ویژگی های حضرت مهدی (عج)

برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:
  1. از خاندان و ذریه پیامبر است
  2. هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است
  3. نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است
  4. اسم پدرش حسن (ع) است
  5. مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است
  6. دوازدهمین امام و خاتم الائمه است
  7. دارای دو غیبت صغری و کبری
  8. عمر بسیار طولانی دارد
  9. زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد
  10. گذشت روزگار او را پیر نمیکند
  11. ولادتش پنهانی است
  12. دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند
  13. دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود
  14. با شمشیر قیام میکند
  15. دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است
  16. روش او سیره پیامبر است
  17. پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند
  18. وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند
  19. پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود
  20. هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند
  21. پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
  22. پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد
  23. پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند
  24. سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند
  25. معجزات بسیاری دارد  و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند


      

چرا حجاب فقط برای زنان است؟ چرا فقط زنان محدودند؟



سوالی که اکثراً برای خانم ها پیش می آید این است که چراحجاب فقط برای ماست؟ چرا مردان حجاب ندارند؟ چرا فقط خانها محدودند؟

برای پاسخ گویی به این سوال ابتدا باید بگوییم که حجاب محدودیت نیست مصونیت است ، یعنی هیچ خانمی با رعایت کردن حجاب محدود نمی شود بلکه با حجاب گوهر وجود آنان از خطر دزدیده شدن در امان می ماند و  ارزش وجود آنان حفظ می شود . بی حجابی مانند فانوسی است که شیشه اش شکسته است نور می دهد اما سیاهی دوده اش همه جا را سیاه و نابود می سازد .

((حجاب ارزش است، نه محدودیت))


اما این حجاب تنها برای زنان نیست. خداوند در قرآن کریم می فرمایند:

قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَرِهِمْ وَیَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ‏ ( سوره نور آیه 30)

به مردان مؤمن بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه تر است ، خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است .

از این آیه نتیجه می شود که برای مردان هم حجاب وجود دارد . آنگونه که زنان باید خود را بپوشانند مردان هم باید چشم خود را از نگاه کردن به آنان (البته زنان نامحرم ) بپوشانند .

درک و ایجاد ارتباط در آقایان از طریق چشم است این خصوصیت غریزی است و نمی توان آن را تغییر داد اما می توان آن را کنترل کرد. به همین منظور خداوند به آنان دستور می دهد نگاه خود را کنترل کنند .

مردان هم باید بدینگونه حجاب خود را رعایت کنند ، از پوشیدن لباسهای زننده و غیر عرف که جدیداً در میان جوانان رواج شده پرهیز کنند. همان گونه که چشم چرانی برای مردان ممنوع شده ، برای زنان نیز ممنوع شده ،بنابراین مردان هم مانند زنان نباید کاری کنند که زن نامحرم را مجبور به چشم چرانی کنند.



      

چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه السلام :

1- خیر پنهانى و کتمان گرفتارى
مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.
از گنجهاى بهشت; نیکى کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنى عدم شکایت از آنها) است.
2- ویژگى هاى زاهد
أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.
زاهد در دنیا کسى است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.
3- تعادل در جذب و طرد افراد
« أَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَعْصِیَکَ یَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْمًا ما.»
با دوستت آرام بیا، بسا که روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزى دوستت شود.
4- بهاى هر کس
قیمَةُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُ.
ارزش هر کسى آن چیزى است که نیکو انجام دهد.
5 - فقیه کامل
« اَلا أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقیهِ حَقَّ الْفَقیهِ؟ مَنْ لَمْ یُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ یُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللّهِ وَ لَمْ یَدَعِ القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیها تَفَقُّهٌ. وَ لاخَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَکُّرٌ. وَ لا خَیْرَ فى قِراءَة لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ.»
آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نومید نسازد، و از مکر خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـرى در عبـادت بدون تفقّه نیست، و خیـرى در علم بدون تفکّر نیست، و خیرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نیست.
6 - خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس
« إِنَّما أَخْشى عَلَیْکُمْ إِثْنَیْنِ: طُولَ الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ وَ أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»
همانا بر شما از دو چیز مىترسم: درازى آرزو و پیروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت شود، و امّا پیروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.
7 - مرز دوستى
« لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ صَدیقًا فَتَعْدى صَدیقَکَ.»
با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنى مىکنى.
8 - اقسام صبر
« أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ: أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصیبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَعْصِیَةِ.»
صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت.
9- تنگدستى مقدَّر
مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولاً.
وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.
هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده است.
10- عزّت، نه ذلّت
اَلْمَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ یَوْمانِ: فَیَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا کانَ عَلَیْکَ فَلا تَحْزَنْ فَبِکِلَیْهِما سَتُخْتَبَرُ.
مردن نه خوار شدن! و بى باکى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو! چون به سودت شد شادى مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوى آن آزمایش شوى.
11- طلب خیر
ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.
هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسى که مشورت نماید پشیمان نگردد.
12- وطن دوستى
عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الأَوْطانِ.
شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.
13- سه شعبه علوم لازم
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.
دانش سه قسم است: فقه براى دین، و پزشکى براى تن، و نحو براى زبان.
14- سخن عالمانه
تَکَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَیَّنَ أَقْدارُکُمْ.
عالمانه سخن گویید تا قدر شما روشن گردد.
15- منع تلقین منفى
لا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.
فقر و تنگدستى و طول عمر را به خود تلقین نکن.
16- حرمت مؤمن
سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ کُفْرٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.
دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگیدن با او کفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.
17- فقر جانکاه
أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیَسارَیْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَیْشِ.
فقر و ندارى بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکى از دو توانگرى است، که آن نیمى از خوشى است.
18- دو پدیده خطرناک
أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.
دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.
19- سه ظالم
أَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ المُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَةٌ.
شخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضى به ظلم است، هر سه با هم شریکاند.
20- صبر جمیل
أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْکَ.

صبر بر دو قسم است: صبر بر مصیبت که نیکو و زیباست، و بهتر از آن صبر بر چیزى است که خداوند آن را حرام گردانیده است.
21- اداى امانت
أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبیاءِ.

امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران باشد.
22- پرهیز از شهرت طلبى
قالَ(علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیاد:رُوَیْدَکَ لاتَشْهَرْ، وَ أَخْفِ شَخْصَکَ لا تُذْکَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَیْکَ إِذا عَرَّفَکَ دینَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا یَعْرِفُونَکَ.

آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوى، یاد گیر تا بدانى، خموش باش تا سالم بمانى.
بر تو هیچ باکى نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند (یعنى، گمنام زندگى کنى).
23- عذاب شش گروه
إِنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبیَّةِ وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِیانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایى را به جهالت.
24- ارکان ایمان
أَلاِْیمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْویضِ إِلَى اللّهِ وَ التَّسْلیمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.

ایمان چهارپایه دارد: توکّل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسلیم به امر خدا و رضا به قضاى الهى.
25- تربیت اخلاقى
« ذَلِّلُوا أَخْلاقَکُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى الْمَکارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَکُمُ الْحِلْمَ.»

اخلاق خود را رامِ خوبى ها کنید و به بزرگوارى هایشان بکشانید و خود را به بردبارى عادت دهید.
26- آسانگیرى بر مردم و دورى از کارهاى پست
« لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»

نسبت به مردم، زیاد خرده گیرى نکنید، و قدر خود را با کناره گیرى از کارهاى پست بالا برید.
27- نگهبانان انسان
« کَفى بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللّهِ یَحْفَظُونَهُ أَنْ لا یَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا یَقَعَ عَلَیْهِ حائِطٌ وَ لا یُصیبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَجَلِهِ.»

آدمى را همین دژ بس که کسى از مردم نیست، مگر آن که با او از طرف خدا نگهبان هاست که او را نگه مىدارند که به چاه نیفتد، و دیوار بر سرش نریزد، و درنده اى آسیبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.
28- روزگار تباهىها
« یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا یُؤْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى النّاسِ وَ تَعَدِّیًا و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ إِمارَةِ الصِّبیانِ.»

زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین روزگارى، بیتالمال را بهره شخصى خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسیله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و این وقتى است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!
29- زیرکى به هنگام فتنه
« کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.»

هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند.
30- اقبال و ادبار دنیا
« إذا أَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلى أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»

چون دنیا به کسى روى آرد، نیکویى هاى دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبى هایش را برباید.
31- ناتوان ترین مردم
« أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»

ناتوانترین مردم کسى است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسى است که دوستى به دست آرد و او را از دست بدهد.
32- فریاد رسى و فرح بخشىِ گرفتار
« مِنْ کَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.»

از کفّاره گناهان بزرگ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.
33- نشانه کمال عقل
« إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ.»

چون خرد کمال گیرد، گفتار نقصان پذیرد.
34- رابطه با خدا
« مَنْ أَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»

آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح مىکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.
35- افراط و تفریط
« هَلَکَ فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»

دو تن به خاطر من هلاک شدند: دوستى که اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.
36- روایت و درایت
« إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعایَة لاعَقْلَ رِوایَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتُهُ قَلیلٌ.»

هر گاه حدیثى را شنیدید آن را با دقّت عقلى فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید! که راویان علم بسیارند و رعایت کنندگانِ آن اندک در شمار.
37- پاداش تارک گناه
« مَا الُْمجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکًا مِنَ الْمَلائِکَةِ.»

مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بیشتر نیست از مرد پارسا که ـ معصیت کردن ـ تواند ـ لیکن ـ پارسا ماند و چنان است که گویى پارسا فرشته اى است از فرشته ها.
38- پایان ناگوار گناه
« أُذْکُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ.»

به یاد آرید که لذّتها تمام شدنى است و پایان ناگوار آن بر جاى ماندنى.
39- صفت دنیا
« فى صِفَةِ الدُّنْیا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»

در صفت دنیا فرموده است:مىفریبد و زیان مىرساند و مىگذرد.
40- دینداران آخر الزّمان
« یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِى الْخَطیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها.

وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَیْها.
یَقُولُ اللّهُ تَعالى « فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِکَ فِتْنَةً أَتْرُکَ الْحَلیمَ فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد.
آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند.
خداى تعالى فرماید: « به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا مىخواهیم از لغزش غفلت درگذرد.

 



      

روایت درباب فضیلت قران درماه مبارک رمضان...

روایت اولدر کتاب بحارالانوار از امام صادق (علیه السلام ) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده که فرمود:"شهر رمضان شهر الله عزوجل ، و هو شهر یضاعف الله فیه الحسنات ، و یمحو فیه السئیات ، و هو شهر البرکة ، و هو شهر الانابة ، و هو شهر التوبة و هو شهر المغفرة ، و هو شهر العتق من النار، و الفوز بالجنة . الا فاجتنبوا فیه کل حرام ، و اکثیروا فیه من تلاوة القرآن ، و سلوا فیه حوائجکم ، واشتغلوا فیه بذکر ربکم ، و لایکونن شهر رمضان عندکم کغیره من الشهور، فان له عندالله حرمة و فضلا على سائر الشهور، و لایکونن شهر رمضان یوم صومکم کیوم فطرکم ."(1)((ماه رمضان ماه خداى عزوجل مى باشد، و آن ماهى است که خداوند کارهاى نیک را در آن دو چندان کند و بدی‌ها را در آن محو سازد، ماه برکت ، و ماه انابة و بازگشت ، و ماه توبه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ ، و کامیاب شدن به بهشت است .هان که در این ماه از هر حرامى خوددارى کنید، و تلاوت قرآن را زیاد کنید. و حاجات خود را بخواهید، و به یاد پروردگارتان سرگرم باشید، و ماه رمضان نزد شما نباید همانند ماه‌هاى دیگر باشد، چرا که براى این ماه در پیشگاه خداوند حرمت و برترى بر دیگر ماه‌‎ها است ، و نباید در ماه رمضان روز روزه شما مانند روز غیر روزه شما باشد.))امام باقر (علیه السلام ) فرمود: هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است



      

تاثیرات روزه بر جسم وروح.....

زمینه: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (آی? شریفه183، سور? مبارک? بقره)، اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «صومّوا تَصِحّوا؛ روزه بگیرید تا تندرست باشید». روزه‌‌داری اسلامی شیوه‌ای خاص و بدیع در جهت برنامه‌ریزی صحیح برای سلامت روح و جسم فرد روزه‌دار است. روزه‌داری یک ماهه آن هم در ماه مبارک رمضان الگویی خاص در طول دوازده ماه? زندگی فردی است که می‌تواند روزه‌دار را در طول سال بیمة سلامتی کند، چرا که تحقیقات و گزارش‌ها نشان می‌دهند که ساعت بیولوژیک مغز ما نیاز به تنظیم سالانه دارد. طبق دستور قرآن کریم و سنت پیامبر اعظم ساعت مغزی باید در این ماه تنظیم شود، چرا که در این ماه درهای رحمت خداوندی به روی بندگان باز و پیاده کردن الگوی زمانی‌ای خاص می‌تواند موجب هماهنگی ساختار فیزیولوژیک، سایکولوژیک بدن شود. لذا با امر روزه‌داری ساعت بیولوژیک مغز تنظیم و انرژی حاصل از آن یازده ماه سال چراغ سلامتی روح وجسم روزه‌دار را روشن می‌کند. شواهد: گزارشات ده? اخیر نشان می‌دهد که تغییر شیو? زندگی بیمار می‌تواند موجب سرعت بخشیدن در سیر درمانی او گردد.نتایج: روزه‌داری به شیو? اسلامی شاید در کلیه ادیان نباشد ولی اصل روزه داری در هم? ادیان وجود دارد که بیانگر شیوه مستند بر فطرت آدمی ست. نتایج این بررسی نشان می دهد که روزه داری با شیو? اسلامی می تواند بهترین الگو در برقراری سلامت جسم و آرامش در روزه‌دار گردد و خود کاهش جرائم و تخلفات در این ماه ناشی از آرامشی ست که طبیعتاً با برقراری یک هموستاز تعدیل شده در بنیان فیزیولوژی و سایکولوژیک بدن است.نتیجه‌گیری: نظم و ترتیب داشتن در کلیه امورات فردی و اجتماعی، می‌تواند نقش بسیار مهمی را در برقراری هموستاز قوی در سیستم‌های فیزیولوژِیک بدن بازی نماید. این روند ثبات یا هموستاز در فرآیندهای فیزیولوژیک بدن کمک می‌نماید تا با بروز و وقوع هر مشکلی این ثبات و هموستاز بهم نریزد و شرایط پاتولوژیک نتواند به راحتی جایگزین ثبات فیزیولوژیک بدن گشته و در نتیجه بیماری رخ نخواهد داد. برقراری نظم در رهایش نوروترانسمیترهای مغزی، ترشح هورمون‌ها، فرآیندهای متابولیک بدن از مهمترین دستاوردهای روزه‌داری اسلامی ست که ارمغان آن سلامتی جسم و روح آدمی ست.



      

عکس



      

عکس



      
   1   2      >