ادامه آیات ولایت درقرآن
او با این هدف نامهاى براى سران مکّه نوشت و آن را به زنى به نام «ساره» سپرد تا به مکّه برساند. ساره نامه را در لابهلاى گیسوان خود مخفى و به سوى مکّه حرکت کرد.
جبرئیل نازل شد و توطئه مذکور را به اطّلاع پیامبر صلى الله علیه و آله رساند؛ حضرت، على علیه السلام و چند نفر را مأمور کشف نامه کرد، آنها به دنبال زن رفتند و بالاخره نامه را کشف نموده به مدینه بازگشتند. به دنبال این جریان، آیه شریفه نازل شد و به سرزنش حاطب پرداخت. برخى از اصحاب، به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کردند که حاطب باید به قتل برسد، امّا پیامبر صلى الله علیه و آله که دید حاطب پشیمان شده و قبلًا هم خدماتى کرده و جزء مجاهدان جنگ بدر محسوب مىشود، او را بخشید و آزاد کرد. «1»
در این آیه نیز با این که «حاطب» یک نفرد بود، صیغههاى جمع به کار رفته است.
6- در آیه 52 سوره مائده مىخوانیم:
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ ...
(مؤمنان! یهود و نصارى را ولىّ خود قرار ندهید. ولى) کسانى را که در دلهایشان بیمارى است مىبینى که در (دوستى) آنان، بر یکدیگر پیشى مىگیرند، و مىگویند: مىترسیم حادثهاى براى ما اتّفاق بیفتد شود (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم.).
پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داده بود که مسلمانان رابطه خویش را با کفّار و مشرکان قطع کنند؛ یکى از منافقان، به نام «عبد الله بن ابى» مىگفت: اگر قطع رابطه کنیم زندگى ما
______________________________
(1) الکشّاف، جلد 4، صفحه 511.
آیات ولایت در قرآن، ص: 98
برهم مىریزد و دچار مشکلاتى مىشویم. آیه فوق در شأن این منافق نازل شد. «1»
کسى که دم از ادامه ارتباط با کفّار و مشرکان مىزد، یکى بیش نبود؛ ولى در آیه از صیغههاى جمع «الّذین، قلوبهم، یسارعون، یقولون، نخشى و تصیبنا» استفاده شده است. پس استعمال جمع در مفرد با قرینه اشکالى ندارد.
7- خداوند متعال در آیه هشتم سوره منافقین مىفرماید:
یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ
آنها مىگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون مىکنند!» در حالى که عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمىدانند.
آیه فوق بعد از غزوه بنى المصطلق، که در سال ششم هجرى در سرزمین «قدید» واقع شد، نازل گشت. در اختلافى که بین یکى از مهاجرین و انصار رخ داد، سر کرده منافقین، عبد الله بن ابى، حرف بسیار زشتى زد و گفت: «ما، این گروه مهاجرین را پناه دادیم و به آنها کمک کردیم، امّا کار ما شبیه ضرب المثل معروفى است که مىگوید: «سمن کلبک یأکُلک؛ سگَت را چاق و فربه کن تا تو را بخورد!» سپس قسم خورد که پس از بازگشت به مدینه، مهاجرین را از آن شهر بیرون خواهد کرد، سپس آیه شریفه نازل شد. «2»
همانگونه که ملاحظه مىکنید یک نفر بیشتر این سخن را نگفت، ولى صیغههاى «یقولون، رجعنا» جمع آورده شده است.
نتیجه این که، در آیات هفتگانه، که شرح آن گذشت، و دیگر آیات قرآن، که متعرّض آن نشدیم، صیغه جمع در جایى که باید مفرد به کار رود استعمال شده است و این یک فرهنگ رایج قرآن مجید است.
بنابراین اگر در آیه ولایت نیز صیغههاى جمع به کار رفته، با این که جز علىّ بن
______________________________
(1) الکشّاف، جلد 1، صفحه 643.
(2) مشروح این داستان را در تفسیر نمونه، جلد 24، صفحه 156 مطالعه فرمائید.
آیات ولایت در قرآن، ص: 99
أبی طالب علیه السلام کسى در حال رکوع صدقه نداده است، اشکالى به دلالت آیه وارد نمىشود، بلکه این کار جهت عظمت على علیه السلام و کار او، انجام شده است.
اشکال ششم: ولایت على علیه السلام در حیات پیامبر صلى الله علیه و آله چه معنى دارد؟
اشکال دیگرى که فخر رازى «1» و دیگران مطرح نمودهاند این است که:
«اگر ولایت در این آیه شریفه به معناى سرپرستى و صاحب اختیار بودن و امامت و رهبرى باشد، ولایت على علیه السلام در حال حیات پیامبر صلى الله علیه و آله چه معنایى دارد؟
زیرا بر فرض ثبوت این معنى براى علىّ بن أبی طالب علیه السلام، ولایت بعد از رحلت پیامبر براى او ثابت مىشود، ولى در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله چنین ولایتى براى او ثابت نیست، امّا اگر ولایت را به معناى دوستى و نصرت بگیریم هیچ اشکالى ندارد، زیرا على حتّى در زمان پیامبر دوست و یار مؤمنان بوده است!».
پاسخ: جواب این اشکال هم روشن است، زیرا ولایت ولىّ و وصىّ و خلیفه و جانشین همواره بالقوّه بوده نه بالفعل و اساساً این مطلب در درون این کلمات نهفته است؛ حضرت زکریّا علیه السلام که از خداوند فرزندى طلب مىکند تا ولىّ و جانشین و وارث او باشد و خداوند نیز خواستهاش را اجابت نموده و یحیى را به او مىدهد «2»، آیا یحیى در زمان حیات پدر، وارث و ولىّ و جانشین اوست. یا پس از رحلت پدر؟ روشن است که این امور بعد از مرگ پدر است.
این مسأله یک امر عرفى و عقلائى است؛ کسانى که وصیتنامه مىنویسند و براى خود وصى تعیین مىکنند، آیا براى وصى، قبل از مرگ خویش ولایت و اختیارى قائل مىشوند، یا اینها مربوط به پس از مرگ است؟ آقاى فخر رازى حتماً وصیتنامه داشته است و براى خود وصى انتخاب کرده است، آیا وصىّ او در زمان حیاتش جانشین او بوده است، یا بعد از مماتش!؟ از این بالاتر، تمام زمامداران دنیا براى خویشتن خلیفه و جانشینى تعیین مىکنند، ولى هیچ کدام از
______________________________
(1) التّفسیر الکبیر، جلد 12، صفحه 28.
(2) سوره مریم، آیه 5 و 6.
آیات ولایت در قرآن، ص: 100
آنها در حیات زمامدار فعلى، قدرتى ندارند، بلکه قدرت و اختیارات آنها براى پس از مرگ زمامدار فعلى است.
بنابراین ولایت در آیه شریفه به معناى صاحب اختیار و سرپرست و امامت امّت است، ولى تمام این معانى بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله براى على علیه السلام فعلیّت پیدا مىکند.
علاوه بر این، مسأله تعیین جانشینى پیامبر اختصاص به این آیه ندارد، بلکه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در طول دوران بیست و سهساله پیامبرىاش بطور مکرّر مسأله خلافت على علیه السلام را مطرح کردند، که اوّلین نمونه آن داستان حدیث یوم الدّار است.
پیامبر صلى الله علیه و آله پس از سه سال تبلیغ مخفیانه و غیر علنى، دست به تبلیغ علنى و آشکار زد و در اوّلین گام، سران قریش را به ضیافتى دعوت کرد و پس از ضیافت رسالت خویش را مطرح نمود و در پایان فرمود:
أَیُّکُمْ یُوازِرُنِی عَلى هذَا الْامْرِ
کدام یک از شما در این مسئولیّت مهم مرا کمک خواهید کرد!؟
کسى جز على جواب مثبت نداد، پیامبر در همان مجلس فرمود:
«انْتَ وَصِیِّى؛ تو وصى و جانشین من خواهى بود.»
در حالى که پیامبر هنوز زنده بود، وصى و جانشین براى چه مىخواست!؟
نتیجه این که، این قبیل اشکالات، که جواب روشنى دارد، در واقع بهانهجویى است!
اشکال هفتم: منظور از زکات چیست؟
همانگونه که گذشت بهانهجویىهاى مختلفى در مورد دلالت آیه ولایت مطرح شده است، بگونهاى که کلمه به کلمه آیه مورد بحث را، زیر سؤال بردهاند؛ «إنّما»، «ولىّ»، «راکعون»، «الزّکاة»، همه مورد سؤال و ایراد واقع شده است.
فخر رازى و دیگران گفتهاند: منظور از زکات در آیه شریفه چه زکاتى است؟
آیا زکات مستحبّى منظور است، یا زکات واجب؟ چیزى به نام زکات مستحبّى
آیات ولایت در قرآن، ص: 101
نداریم، بنابراین حتماً منظور زکات واجب است. اگر منظور زکات واجب باشد و از سویى بگوئیم آیه در مورد علىّ بن أبی طالب علیه السلام است دچار تناقض مىشویم، زیرا على از نظر اقتصادى و مالى در حدّى نبود که زکات واجب به او تعلّق بگیرد، چون طبق آنچه در شأن نزول سوره انسان (سوره دهر) گفتهاند على و خانوادهاش وقتى روزه گرفته بودند و سائلى به در خانه آنها آمد و غذاى شب خود را به نیازمند دادند، دیگرى چیزى براى افطار نداشتند و مجبور شدند با آب افطار کنند؛ خلاصه این که، على که به اندازه غذاى یک شب اضافه نداشت، چطور زکات واجب به او تعلّق گرفته بود تا در حال رکوع بپردازد؟!
پاسخ: در جواب این اشکال، و به تعبیر صحیحتر بهانه، مىگوئیم:
اوّلًا: از نظر اسلام هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زیرا جمعآورى زکات پس از هجرت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به مدینه انجام شد. در حالى که در سورههاى مکّى نیز سخن از زکات به میان آمده، و خداوند مردم را به پرداخت زکات تشویق کرده است؛ حتماً منطور، زکات مستحبّى است، یا زکاتهاى واجب که در آن زمان که حکومت اسلامى تشکیل نشده بود جمعآورى نمىشد.
به سه نمونه از این آیات، که در مکّه نازل شده است، توجّه کنید:
الف- در آیه چهارم سوره مؤمنون، که یک سوره مکّى است، مىخوانیم:
وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ
آنها (مؤمنان کسانى هستند) که زکات را انجام مىدهند.
در این آیه شریفه پرداخت زکات به عنوان یکى از صفات مؤمنین مطرح شده است و از آنجا که این سوره مکّى است و این آیه قبل از تشریع حکم زکات نازل شده است، در مىیابیم که زکات مستحب منظور بوده است.
ب- در آیه سوم سوره نمل، که در وصف مؤمنان است، مىخوانیم:
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ
مؤمنان کسانى هستند که نماز را برپا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و به آخرت یقین دارند.
آیات ولایت در قرآن، ص: 102
سوره نمل نیز از سورههاى مکّى است، بنابراین منظور از زکات در آیه فوق، زکات مستحبّى است.
ج- در آیه 39 سوره روم مىخوانیم:
وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَاولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ
آنچه را به عنوان زکات مىپردازید و تنها رضاى خدا را مىطلبید (مایه برکت است؛ و) کسانى که چنین مىکنند داراى پاداش مضاعفند.
این سوره هم مکّى است و منظور از زکات در آیه فوق زکات مستحبّى است.