ادامه آیات ولایت درقرآن
مطلب مذکور مضمون بیش از چهل روایتى است که پیرامون آیه شریفه فوق نازل شده است؛ ما در اینجا به ذکر سه روایت از روایات چهلگانه فوق اکتفا مىکنیم و این روایات را مخصوصاً از تفسیر فخر رازى نقل مىکنیم:
1- رَوى عَطاء عَنْ ابْنِ عَبَّاس أَنَّها نَزَلَتْ فی عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِب ... «2»
شخصى به نام عطاء از ابن عبّاس، صحابى معروف و مفسّر قرآن، نقل مىکند که او فرموده است: آیه ولایت در شأن علىّ بن أبی طالب علیهما السلام نازل شده است.
2- روى ان عبد الله بن سلام قال: لَمَّا نَزَلَتْ هذِه الْآیَةُ، قُلْتُ، یا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا رَأَیْتُ عَلِیّاً تَصَدَّقَ بِخاتَمِهِ عَلى مُحْتاجٍ وَ هُوَ راکِعٌ فَنَحْنُ نَتَوَلَّاهُ «3»
روایت شده است که عبد الله بن سلام گفت: هنگامى که آیه شریفه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ ...» نازل شد، به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله عرض کردم: هنگامى که على انگشترش را به شخص نیازمندى صدقه داد من آنجا حاضر بودم و این صحنه را با چشم خود دیدم (حال با توجّه به نزول این آیه درباره ولایت او) من ولایت ایشان را مىپذیرم.
______________________________
(1) وضع اقتصادى مسلمانان در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله، مناسب نبود و غالب مسلمانان در عسرت و سختى بسر مىبردند و حتّى براى ضروریّات اوّلیّه زندگانى خویش مشکل داشتند.
(2) التّفسیر الکبیر، جلد 12، صفحه 26.
(3) التّفسیر الکبیر، جلد 12، صفحه 26.
آیات ولایت در قرآن، ص: 84
3- سومین روایت، که مهمترین و جامعترین روایت در این موضوع محسوب مىشود، از ابو ذر غفارى نقل شده است. روایت مذکور را فخر رازى به نقل از ابو ذر چنین مطرح مىکند:
قال: صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى اللَّه علیه وآله یَوْماً صَلوةَ الظُّهْرِ، فَسَأَلَ سائِلٌ فِى الْمَسْجِدِ فَلَمْ یُعْطِهِ أَحَدٌ فَرَفَعَ السَّائِلُ یَدَهُ إِلَى السَّماءِ وَ قالَ: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ أَنِّی سَأَلْتُ فِی مَسْجِدِ الرَّسُولِ فَما أَعْطانِی أَحَدٌ شَیْئاً!» وَ عَلِیٌّ کانَ راکِعاً، فَأَوْمَأ إِلَیْهِ بِخِنْصِرِهِ الْیُمْنى وَ کانَ فِیها خاتَمٌ فَأَقْبَلَ السَّائِلُ حَتّى أَخَذَ الْخاتَمَ بِمَرْأى النَّبِىُّ صلى الله علیه و آله فَقالَ صلى الله علیه و آله: اللَّهُمَّ إِنَّ أَخِی مُوسى سأَلَکَ فَقالَ: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی، وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، هارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی «1»» فَأَنْزَلَت قُرْآناً ناطِقاً: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً «2»» وَ اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ صَفِیُّکَ فَاشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، عَلِیّاً، اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِی.
قالَ أَبُو ذَر: فَوَ اللَّهِ ما أَتَمَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله هذِهِ الْکَلِمَةِ حَتَّى نَزَلَ جِبْرَئیلُ، فَقالَ: یا مُحَمَّدُ: اقْرأْ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ...»
ابو ذر مىگوید: روزى همراه، با پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نماز ظهر را به جماعت اقامه کردیم، پس (از نماز) نیازمندى تقاضاى کمک کرد، (بر اثر فقرى که بر غالب مسلمانان حاکم بود) کسى از حاضران کمکى به او نکرد، سائل (که از دریافت کمک ناامید شده بود) دستانش را به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت: خدایا! تو شاهد باش که در مسجد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تقاضاى کمک کردم، کسى کمکم نکرد! على علیه السلام که در آن هنگام مشغول نماز (مستحبّى و نافله) بود با انگشت خِنْصِرْ (یعنى انگشت کوچک دست راستش، که انگشترى در آن بود) به آن نیازمند اشاره کرد! شخص نیازمند به سوى آن حضرت آمد و انگشتر آن حضرت
______________________________
(1) سوره طه، آیات 25 تا 32.
(2) سوره قصص، آیه 35.
آیات ولایت در قرآن، ص: 85
را در آورد و رفت. این صحنه در حضور و جلوى چشمان پیامبر صلى الله علیه و آله (و اصحاب) انجام شد. پیامبر صلى الله علیه و آله (پس از دیدن این صحنه زیبا و با شکوه، دست به آسمان بلند کرد و) فرمود: پروردگارا! برادرم موسى بن عمران از تو تقاضایى کرد و گفت:
«پروردگارا! سینهام را گشاده کن، و کارم را برایم آسان گردان؛ و گره از زبانم بگشاى؛ تا سخنان مرا بفهمند. و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده، برادرم هارون را. با او پشتم را محکم گردان؛ و او را در کارم شریک ساز»، و تو (در مقام اجابت خواستهاش) در قرآن چنین فرمودى: «بزودى بازوان تو را به وسیله برادرت محکم (و نیرومند) مىکنیم؛ و براى شما سلطه و برترى قرار مىدهیم.»
پروردگارا! من محمّد، پیامبر و برگزیده تو هستم، سینهام را گشاده کن؛ و کارم را برایم آسان گردان؛ و وزیرى از خاندانم؛ یعنى على، برایم قرار ده، با او پشتم را محکم گردان.»
ابو ذر در ادامه این حدیث بسیار زیبا مىگوید: «به خدا قسم هنوز سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله به پایان نرسیده بود که جبرئیل نازل شد و آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ ...» را بر پیامبر خواند!
فخر رازى پس از نقل این سه روایت مىگوید: «مجموعه روایاتى که در این مسأله وارد شده، همین سه روایت است.» «1»
یادآورى دو نکته
1- روایت ابو ذر نشان مىدهد که صدقه حضرت على علیه السلام در حال نماز، تنها یک کمک معمولى به شخصى نیازمند نبوده است، بلکه باعث حفظ سُمعه و ابّهت مسجد النّبى، کانون اسلام و مرکز صحابه و مسلمانان نیز شد؛ زیرا آن نیازمند از این که در مسجد النّبى، آن مسجد پرآوازه و پرخاطره، به او کمکى نشده بود، به درگاه خدا شکایت کرد. بنابراین، صدقه آن حضرت در رکوع نماز، علاوه بر رفع نیاز آن انسان محتاج، موجب حفظ اعتبار و ابّهت مسجد النّبى صلى الله علیه و آله و اصحاب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز بود!.
______________________________
(1) التّفسیر الکبیر، جلد 12، صفحه 26.
آیات ولایت در قرآن، ص: 86
2- ادّعاى فخر رازى، مبنى بر این که مجموعه روایات موجود پیرامون آیه شریفه محلّ بحث، تنها سه روایت مذکور است، سخن بىاساسى است؛ زیرا همانطور که گذشت، بیش از چهل روایت در این زمینه وجود دارد و جالب این که بیشتر این روایات از خود اهل سنّت نقل شده است، ولى امان از تعصّب و لجاجت که وقتى دامنگیر انسان مىگردد، باعث مىشود که او سخنان غیر منتظره بگوید، هر چند دانشمندى چون فخر رازى باشد! علاوه بر این که اگر در مسألهاى، مانند آیه فوق، بیش از چهل روایت به ما رسیده باشد، مىتوان ادّعا کرد که چندین برابر آن، روایت وجود داشته که در طول تاریخ از بین رفته است؛ مخصوصاً در دوران سیاه و تاریک بنى امیّه که رسماً با فضائل و مناقب اهل البیت علیهم السلام، مخصوصاً آنچه مربوط به امیر مؤمنان علیه السلام بود، مبارزه مىشد و کسى جرأت بیان و نشر فضائل آن حضرت را نداشت و چه بسا افرادى بودند که فضائلى از حضرت مىدانستند و جرأت بیان آن را نداشتند و آن فضائل را با خود به گور بردند! جوّ خفقان و اختناق بقدرى شدید بود که افرادى که فضائل اهل بیت را مىگفتند تحت تعقیب قرار مىگرفتند، بلکه اگر کسى نام فرزندش را على مىنهاد، نیز مورد مؤاخذه قرار مىگرفت!
با این شرایط سخت اگر در مسألهاى 40 روایت به ما برسد به جرأت مىتوان ادّعا کرد که چند برابر این مقدار روایت بوده که در طول تاریخ از بین رفته است!
نتیجه این که، با توجّه به روایات فراوان، که در حدّ تواتر است و برخى از آنها به طور مفصّل مطرح شد، شکّى باقى نمىماند که آیه شریفه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ» در شأن حضرت امیر مؤمنان علیه السلام وارد شده و آن حضرت، پس از خداوند و پیامبرش، سرپرست مسلمانها و امام و رهبر و پیشواى آنهاست.
بهانهها و اشکالها!
علىرغم دلالت روشن آیه شریفه بر ولایت امیر المؤمنین علیه السلام، برخى از دانشمندان اشکالها و ایرادهایى پیرامون دلالت آیه مطرح کردهاند که بسیارى از
آیات ولایت در قرآن، ص: 87
این اشکالات، در لباس اشکال و پرسش، ولى در واقع بهانهجویى است! «1»
به نمونههاى از این اشکالات توجّه کنید:
اشکال اوّل: إنّما دلالت بر حصر ندارد!
همانطور که گذشت استدلال بر آیه فوق بر سه امر استوار بود؛ یکى این که کلمه «انّما» در آیه شریفه دلالت بر حصر دارد و ولایت را به سه گروهى که در آیه آمده اختصاص مىدهد. بنابراین، ولایت مورد بحث براى غیر آنها ثابت نیست.
برخى از مفسّران اهل سنّت گفتهاند: «إنّما» در آیه فوق دلالت بر حصر ندارد، چون در قرآن آیه دیگرى نیز وجود دارد که کلمه «إنّما» در آن آمده و دلالت بر حصر ندارد و آن، آیه شریفه 20 سوره حدید است، در این آیه مىخوانیم:
إِعْلَمُوا أَنَّما الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِى الْامْوالِ وَ الْاوْلادِ ...
بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجملپرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است ...
«إنَّما» در آیه فوق به معناى حصر نیست؛ زیرا مىدانیم زندگى دنیا فقط آنچه در آیه آمده نیست، بلکه شامل لذّت و عبادت و کار و فعالیّت و تحصیل علم و امور دیگر هم مىشود؛ بنابراین، همانگونه که «انَّما» در این آیه دلالت بر حصر نمىکند، در آیه ولایت نیز دلالت بر حصر نمىکند، پس استدلال به آن آیه ناقص است.
______________________________
(1) البتّه شکّى نیست که سؤال و پرسش دریچه علم و دانش و کلید فتح و حلّ مشکلات و مجهولات است؛ بدین جهت در دو آیه قرآن، بصورت مطلق دستور به پرسش و کنجکاوى داده شده است؛ خداوند در آیه 43 سوره نحل و 7 سوره انبیاء مىفرماید:
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ*؛ اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید!»
این آیه شریفه از هر جهت مطلق است، یعنى هر کسى، هر سؤالى داشته باشد، مىتواند از اهل خبره آن بپرسد. در روایات هم، احادیث فراوانى در این مورد وارد شده است؛ ولى آنچه مهم است این که سؤال، به قصد فهم حقیقت و دریافت جواب باشد، نه از روى لجاجت و تعصّب، مانند بسیارى از سؤالات بالا که از سوى دانشمندان اهل سنّت، پیرامون آیه ولایت، مطرح شده است.
آیات ولایت در قرآن، ص: 88
پاسخ: این اشکال، از جمله اشکالاتى است که در لباس اشکال و در واقع بهانه است؛ زیرا ما معتقدیم که:
اوّلًا: «إنّما» در این آیه هم به معناى حصر است و دنیا از دید یک انسان مؤمن و عارف، حقیقتاً جز لهو و لعب و مانند آن نیست. شما گرفتار زرق و برق دنیا شدهاید و خیال مىکنید دنیا چیز دیگرى هم هست، ولى اگر با چشم حقیقت بین نگاه کنید، حکومتها، مقامها، قصرها، کاخها، و همه مظاهر دنیا را بازیچهاى بیش نخواهید دید که دنیاپرستان بسان کودکان سرگرم آن هستند.
ثانیاً: بر فرض که در یک جا کلمه «انّما» در معناى حقیقى خود استعمال نشود، این، دلیل نمىشود که در موارد دیگر هم حمل بر معناى غیر حقیقى کنیم.
نتیجه این که، بدون شک «انّما» در آیه شریفه دلالت بر حصر دارد و استدلال به آیه کامل است.
اشکال دوم: إعطاء خاتم فعل کثیر است!