پورتال اوقات فراغت اداره کل تبلیغات اسلامی چهارمحال و بختیاری

این وبلاگ با هدف تجمیع و اطلاع رسانی طرح اوقات فراغت تابستان 1393 اداره کل تبلیغات اسلامی استان چهارمحال و بختیاری راه اندازی شد

اعتقادات

 

است آن ارواح را در آن اجساد و اگر بود این چنین هر آینه بودیم ما که میشناختیم آنچه را که بودیم بر آن و در این هنگام یاد مى‏آوردیم آن را و مخفى نمیبود بر ما حال در آن عالم؛ آیا دیده نمیشود که کسى بزاید و نمو کند در شهرى از شهرها پس بماند در آن شهر یک سال بعد از آن بگردد از آن شهر بشهرى دیگر، نرود از او علم آن شهر اول، و اگر پوشیده شود بر او در وقتى بجهت فراموشیش از آن؛ پس متذکر کنند او را بیاد آورد آن را، و اگر نبود امر چنان که ما گفتیم، هر آینه جائز بود که تولد شود انسانى از مادر در بغداد و نشو و نما کند در آن و بماند مدت بیست سال در آن، بعد از آن بگردد بشهرى دیگر پس فراموش کند حال خود را در بغداد و بیاد نیاورد از آن حال هیچ چیزى را و اگر چه متذکر شود بآن و شمرده شود بر او علامات حال او و مکان، و نشو و نماى او، و این چیزى است که نمیرود بسوى آن هیچ عاقلى و نمیباشد سزاوار از براى کسى که نیست از براى او معرفتى بحقایق امور، اینکه تکلم کند در آن بر مثال پاى بر زمین (زدن) شتر شب کور در شب، و آنچه تصریح نموده است بآن ابو جعفر رحمة اللَّه علیه در معنى روح و نفس آن بعینه قول تناسخیه است بدون آنکه برخورد که قول ایشان است پس جنایت نمودن به این گفتار بر خودش و بر غیرش عظیم است.

و اما یاد نمودنش ابو جعفر ره که نفسها باقى میباشد، پس عبارتى است ناپسند و لفظى است ضد الفاظ قرآن مجید فرموده است خداوند تعالى: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ‏ (سوره الرحمن آیه 26 و 27) یعنى هر آن کس که بر زمین است فانى است و باقى میماند ذات پروردگار تو اى محمد صلى اللَّه علیه و آله که صاحب جلال و اکرام است، و آنچه حکایت نموده است آن را از این مطلب و توهم نموده است آن را، آن مذهب بسیارى از فلاسفه ملحدین است، که گمان نموده‏اند که نفسها ملحق نمیگردد آنها را کون و فساد و اینکه باقى میباشند و جز این نیست که فانى و فاسد میگردند جسمهاى مرکب، و بسوى این مذهب رفته‏اند بعضى از اصحاب تناسخ و گمان نموده‏اند که نفسها همیشه مکرر میگردند در صورتها و هیکلها که حادث نمیگردند و فانى نمیشوند و معدوم نمیگردند و اینکه آنها باقیند نه فانى و این خبیث‏تر قولى و دورتر قولى است از صواب، و بسبب آنچه او تدوین نموده است آن را در قباحت و فساد؛ سرزنش میزنند بآن ناصبیها بر شیعه و نسبت میدهند ایشان را بسوى زندقه، و اگر مى‏شناخت ثبت‏کننده آن آنچه را که در آن است هر آینه متعرض آن نمیگردید، لیکن اصحاب ما که چنگ میزنند باخبار اصحاب در اثر سلامتى و دورى ذهن و کمى زیرکى، میگذرند بر رویهاى آنچه شنیده‏اند آن را از احادیث و نظر نمیکنند در سند آن‏ها و تمیز نمیدهند میانه حق و باطل آن‏ها و نمى‏فهمند آنچه را که داخل میگردد بر ایشان در اثبات آن‏ها و تحصیل نمیکنند معانى آنچه را که میگوید از آن اخبار، و آنچه ثابت گردیده است از حدیث در این باب آن است که ارواح بعد از مرگ اجساد بر دو قسمند، بعضى از آنها چیزى است که نقل میشوند بسوى ثواب و عقاب؛ و بعضى از آن‏ها چیزیست که باطل میگردد پس بر نمیخورد بثوابى و نه عقابى، و بتحقیق که روایت شده است از حضرت صادق علیه السّلام آنچه را که ذکر نمودیم آن را در این معنى و بیان نمودیم آن را، پس سؤال شد از آن حضرت علیه السّلام پس کسى که بمیرد در این دار که کجا مى‏باشد روح او؟ (فرمود آن حضرت) پس کسى که بمیرد و مؤمن محض باشد یا کافر محض، نقل مى‏شود روحش از هیکلش بسوى مثلش در صورت و جزا داد مى‏شود باعمالش تا روز قیامت، پس هر گاه برانگیخت خداوند کسانى را که در قبور مى‏باشند برمیآورد جسم او را و رد مینماید روحش را و ملحق میسازد آن را بجسدش و محشور میگردد تا آنکه داده شود جزاء اعمالش، پس مؤمن منتقل میگردد روحش از جسدش بمثل جسدش در صورت پس قرار داده مى‏شود در بهشتى از بهشتهاى خداوند تعالى که تنعم کند در آن تا روز بازگشت و کافر منتقل میگردد روحش از جسدش بسوى مثلش بعینه و قرار داده مى‏شود در آتش پس معذب میگردد بآن آتش تا روز قیامت و شاهد این قول در مؤمن قول حقتعالى است: قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی‏ (سوره یس آیه 25 و 26) یعنى گفته شود بمؤمن که داخل شو ببهشت، (گفت) او که (اى) کاش که قوم من میدانستند آنچه را که آمرزید از براى من پروردگار من؛ و شاهد آنچه ذکر نمودیم آن را در باب کافر قول حقتعالى است که: النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا (سورة مؤمن آیه 46) یعنى کفار عرض میشوند بآتش هر صبح و خفتن پس خبر داده است خداوند سبحانه که مؤمن گفت بعد از مرگش در وقتى که داخل بهشت شد که: کاش قوم من میدانستند و خبر داده است که کافرى عذاب مى‏شود بعد از مرگش صبح و خفتن و روزى که برپا مى‏شود قیامت مخلد میگردد در آتش.

و قسم دیگر کسى است که فراموش مى‏شود از او و معدوم مى‏گردد نفسش نزد فساد جسمش، پس شاعر (یعنى دانا) نمیگردد بچیزى تا آنکه مبعوث گردد و آن کسى است که خالص نگردانیده است ایمان را خالص کردنى، و خالص نگردانیده است کفر را خالص کردنى و بتحقیق که بیان نموده است خداوند این قسم را نزد قولش‏ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً (سوره طه آیه 104) پس بیان نموده است خداوند سبحانه اینکه قومى میباشند نزد حشر که نمیدانند مقدار درنگ خود را در قبور بآن غایت که گمان میکنند پاره از ایشان که آن یک روز بوده است و جایز نیست که این آیه در وصف کسى باشد که معذب میباشد تا وقت بعثتش بجهت آنکه کسى که همیشه با نعمت یا معذب میباشد مجهول نمیباشد بر او حال خود در آنچه معامله مى‏شود با او و مشتبه نمیباشد بر او امر در بقائش بعد از وفاتش و بتحقیق که روایت شده است از ابى عبد اللَّه علیه السّلام که جز این نیست که سؤال مى‏شود در قبرش کسى که خالص نموده است ایمان را خالص کردنى یا آنکه خالص کرده است کفر را خالص نمودنى و اما غیر از این دو پس بدرستى که فراموش مى‏شود از او و فرمود آن حضرت علیه السّلام که در رجعت جز این نیست که بر نمى‏گردد بسوى دنیا نزد قیام قائم علیه السّلام کسى که خالص نموده است ایمان را خالص نمودنى یا خالص کرده است کفر را خالص کردنى و اما غیر از این دو نفر پس نیست رجوعى از براى ایشان تا روز بازگشت، و بتحقیق که اختلاف نموده‏اند اصحاب ما گروه امامیه در آنکه کدام یک متنعم یا معذب مى‏گردد بمردن! پس گفته‏اند گروهى از ایشان که معذب و متنعم آن روح است که متوجه میگردد بسوى او امر و نهى و تکلیف و نام گذارده‏اند آن را جواهر و گفته‏اند دیگران که بلکه روح حیات است که قرار داده مى‏شود در جسدى مانند جسدش در دار دنیا، و هر دو امر جائز میباشند در عقول، و اظهر نزد من قول کسیست که گفته است که آن جوهرى است که مخاطب است و آن آن چیزیست که نام گذارده‏اند آن را فلاسفه بسیط، و بتحقیق که آمده است در حدیث که انبیا صلوات اللَّه علیهم بخصوصه و ائمه بعد از ایشان علیهم السّلام نقل مى‏شوند بجسدهاى خود و روحهاى خود از زمین بسوى آسمان پس متنعم میگردند در اجساد خود، آن اجساد که بوده‏اند در آن‏ها نزد بودن ایشان در دار دنیا: و این مختص حجتهاى خداوند است نه غیر ایشان از مردم و بتحقیق که روایت شده است از حضرت پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله که فرموده که: هر آن کس که صلوات فرستد بر من نزد قبر من بشنوم من آن را، و هر آن کس که صلوات فرستد بر من از دور رسانیده شوم آن را و فرمود آن حضرت صلى اللَّه علیه و آله که هر آن کس که صلوات فرستد بر من یک مرتبه صلوات فرستم من بر او ده مرتبه، و کسى که صلوات فرستد بر من ده مرتبه صلوات فرستم بر او صد مرتبه، پس باید که بسیار کند صلوات را، یا پس باید که بگوید صلوات را مردى که از شما است.

پس بیان فرموده است آن حضرت علیه السّلام که او بعد از خروجش از دنیا مى‏شنود صلوات بر خود را و نمى‏باشد چنین مگر کسى که او زنده باشد نزد خداوند تعالى و همچنین ائمه هدى علیهم السّلام میشنوند سلام کسیرا که سلام کند بر ایشان از نزدیک و میرسد بایشان سلام آن کس از دور، و باین مضمون آمده است خبرهاى راست از ایشان علیهم السّلام: بتحقیق که فرموده است خداوند تعالى:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏ (سوره آل عمران آیه 170) یعنى البته البته گمان مکن کسانى را که کشته گشته‏اند در راه خدا مردگان، بلکه زنده و روزى داده مى‏شوند نزد خداوند، یا زنده‏اند نزد خداوند و روزى داده مى‏شوند.

و روایت شده است از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله که ایستاد بر سر چاه بدر، پس فرمود از براى مشرکینى که کشته گشته بودند آن روز و انداخته شده بودند در چاه که: هر آینه بتحقیق که بودید شماها بدهمسایه‏اى از براى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله، بیرون نمودید او را از مکان ولادتش و راندید او را، بعد از آن جمعیت فراهم آوردید بر سر او، پس جنگ نمودید با او، پس بتحقیق که یافتم من آنچه را که وعده داده بود مرا پروردگار من حق، پس آیا یافتید شماها آنچه را که وعده داده آن را پروردگار شما حق؟ پس عمر عرض نمود که اى رسول خدا (ص) چیست خطاب تو از براى سرى چند؟

پس فرمود آن حضرت (ص) از براى او که ساکت شو اى پسر خطاب پس بخدا سوگند است که نیستى تو شنواتر از ایشان و نیست میانه ایشان و میانه آنکه گیرند ایشان را ملائکه بگرزهاى آهن مگر آنکه بگردانم روى خود را چنین از ایشان.

و مرویست از حضرت امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه الصلاة و السّلام که سوار شد آن حضرت (ع) بعد از فراغ از جنگ بصره، پس مى‏گردید در میانه صفهاى کشتگان تا آنکه گذشت آن حضرت (ع) بر کعب بن سور، و بود او قاضى بصره که والى نموده بود او را عمر بن الخطاب، پس چون که واقع شد بشغل قضاوت در میانه اهل بصره زمان خلافت عمر و عثمان، پس چون که واقع شد فتنه در بصره، آویخت در گردن خود مصحفى را و بیرون رفت با اهل و فرزند خود که جنگ کند امیر المؤمنین علیه السّلام را در حالتى که کعب افتاده بود در میانه کشتگان پس آن حضرت فرموده که بنشانید بقدر یک نفس کشیدن و فرموده از براى او که: اى کعب بن سور بتحقیق که یافتم من آنچه را که وعده داده بود مرا پروردگار من حق، پس آیا یافتى تو آنچه را که وعده داده بود پروردگار حق! بعد از آن فرمود که بخوابانید کعب را و رفت آن حضرت اندکى پس گذشت بطلحة بن عبد اللَّه در حالتى که افتاده بود، پس آن حضرت فرمود که بنشانید طلحه را پس نشانیدند او را، پس فرمود آن حضرت علیه السّلام: اى طلحه بتحقیق که یافتم من آنچه را که وعده داده بود مرا پروردگار من حق، پس آیا یافتى تو آنچه را که وعده داده بود پروردگار تو حق؟ بعد از آن فرمود که بخوابانید طلحه را، پس عرض نمود خدمت آن حضرت مردى از اصحابش که اى امیر المؤمنین (ع) چیست کلام تو از براى؛ او کشته که نمیشنوند از تو؟ پس آن حضرت فرمود: ساکت شو اى مرد پس بخدا سوگند است که هر آینه بتحقیق که میشنوند: کلام مرا چنان که شنیدند اهل چاه کلام رسول خدا را صلى اللَّه علیه و آله.

و این خبر از اخبارى است که دلالت میکند بر آنکه پاره از اشخاص که میمیرند برمیگرداند خداوند روح او را از براى متنعم ساختن یا معذب ساختنش و نیست این عام از براى هر کس که میمیرد بلکه آن بنحوى است که بیان نمودیم آن را. مفید ره‏

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 52

و حقتعالى در قرآن فرموده که: اگر خواسته بودیم هر آینه بالا برده بودیم بلعم باعورا را بسبب آیات کتاب‏هاى آسمانى یا اسم اعظم‏

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 53

ربانى که میخواند؛ لکن او راغب بدنیا شد و تبعیّت هواى نفس نمود «1» پس هر نفسى از آن نفوس که بملکوت سموات بالا برده نشود میماند بکار فرو رفتن در هاویه و این بسبب آن است که بهشت درجها است و آتش درکها است.

______________________________
(1) وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ‏ (سوره اعراف آیه 175)

ترجمه الاعتقادات، متن، ص: 54

و حق تعالى فرمود که: بالا میرود ملائکه و روح بسوى خداوند «1» و فرموده: بدرستى که پرهیزکاران در باغها و نهرهایند در نشیمنگاه درست (خوب خ ل) نزد پادشاهى بااقتدار «2» و فرمود: گمان مکن زنهار که آنان که کشته در راه خدا گشته‏اند مردگانند بلکه زندگانند نزد پروردگارشان روزى داده میشوند «3»