سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شرکت بیش از 92 نفر در کلاس های آموزشی و گفتمانی دارالقرآن فاطمه

کلاس های اوقات فراغت تابستان 1393 در سه مقطع سنی کودک و نوجوان، جوانان و بزرگسالان همزمان با شروع ماه مبارک رمضان در دارالقرآن فاطمه الزهرا (س) بروجن برگزار می‌شود.



به گزارش روابط عمومی اداره کل تبلیغات اسلامی چهارمحال و بختیاری،رئیس اداره تبلیغات اسلامی بروجن گفت: با هماهنگی و همکاری مسئول و اعضاء دارالقرآن فاطمه الزهرا (س) شهر بروجن 30نفر بزرگسال، 35نفر جوان و 27 نفر کودک و نوجوان در کلاس های اوقات فراغت تابستان امسال در این مجموعه ثبت نام و از کلاس های درحال برگزاری بهره مند می شوند.

حجت‌الاسلام مجید الهیان افزود: روخوانی و روانخوانی قرآن کریم، مفاهیم قرآن، تفسیر قرآن، کلاس های گفتمانی امام زمان شناسی، کلاس های پرسش و پاسخ در زمینه های مختلف از جمله آموزش ها و فعالیت های دارالقرآن فاطمه الزهرا در فصل تابستان و ماه مبارک رمضان است .
وی  گفت: تمامی این فعالیت ها با همکاری و زیر نظر روحانی مجرب این مجموعه فرهنگی، حجت‌الاسلام حسن محمودی می باشد.

حجت‌الاسلام الهیان با اشاره به فعالیت های شاخص دارالقرآن فاطمه الزهرا (س) در طول سال از مسئول و اعضاء آن صمیمانه تشکر و قدردانی کرد.

وی تصریح کرد:فعالیت و انجام کار و تلاش در جهت اموزش مفاهیم قرآنی و سیره ی علمی و عملی اهل بیت علیهم السلام بدون اجر نخواهد ماند وانشاء الله خود قرآن و اهل بیت علیهم السلام مزد کار شما را خواهند داد  .

یادآور می‌شود، روزانه 2ساعت کلاس برای جوانان و بزرگسالان و 2ساعت برای کودکان و نوجوانان (جمعا هفته ای 28 ساعت )در دارالقرآن فاطمه الزهرا (س) در موضوعات مختلف برگزار می‌شود.



      

ایجاد 11 پایگاه اوقات فراغت درشهرستان لردگان

سرپرست تبلیغات اسلامی لردگان از ایجاد 11 پایگاه اوقات فراغت در این شهرستان خبر داد.



 

به گزارش روابط عمومی اداره کل تبلیغات اسلامی چهارمحال و بختیاری، سید ابوالفضل صالحی با بیان این خبر گفت: 11 پایگاه اوقات فراغت در شهرستان لردگان و مرکز بخش‌های فلارد، خانمیرزا این شهرستان با همکاری روحانیون اعزامی برپا شده است.

وی، برگزاری کلاسهای دینی، عقیدتی، احکام با محوریت سبک زندگی اسلامی را از جمله برنامه های روحانیون در این پایگاه ها برشمرد.

صالحی تصریح کرد: برگزاری برنامه های متنوع همچون برپایی نمایشگاه کتاب و نرم افزار و برگزاری مسابقات فرهنگی با موضوع نماز، عفاف وحجاب و احکام از جمله دیگر برنامه های روحانیون در این پایگاه‌ها است.

وی با بیان اینکه غنی سازی اوقات فراغت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، تأکید کرد: آموزش  قرآن و احکام باید در رأس برنامه های غنی سازی اوقات فراغت جوانان و نوجوانان قرار گیرد.

گفتنی است، فعالیت پایگاه‌های اوقات فراغت لردگان از هشتم تیر آغاز و تا هجدهم مرداد 1393 ادامه دارد.

 



      

نشست روحانیون مجری طرح اوقات فراغت با رئیس تبلیغات اسلامی کیار

ردیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان کیار با روحانیون طرح اوقات فراغت تشکیل جلسه داد.

به گزارش روابط عمومی اداره تبلیغات اسلامی کیار، روحانیون مجری طرح اوقات فراغت شهرستان کیار با رئیس اداره تبلیغات اسلامی دیدار کردند.

در این جلسه حجت الاسلام حسن بت شکن اظهار داشت: با توجه به لزوم توجه به برنامه ریزی و ساماندهی امور جوانان و نوجوانان در حوزه اوقات فراغت لازم است تسلط کامل به آیین نامه اجرایی طرح های اوقات فراغت که از سوی اداره کل ارسال شده است داشته باشیم.

وی ضمن تقسیم فرمهای ثبت نام مخاطبین طرحهای اوقات فراغت در بین روحانیون بیان داشت: لازم است طبق فرمهای تدوین شده ثبت نام مخاطبین انجام شود.

حجت الاسلام بت شکن توضیحات مختصری در خصوص نحوه اجرای طرح در بوستان معرفت یعنی پایگاه کودک و نوجوان و پایگاه  هسته جوان ارائه کرد.

رئیس تبلیغات اسلامی خاطرنشان کرد: امسال تعداد 10 پایگاه طرح اوقات فراغت در شهرستان دایر می باشد که انتخاب هریک از این پایگاهها طبق ایتمهای گفته شده بعهده خود مبلغ می باشد.

این جلسه 15 تیرماه جاری برگزار شد.

 



      

مراسم افتتاح طرح اوقات فراغت هسته فرهنگی جوان وبوستانهای معرفت د

مراسم افتتاح طرح اوقات فراغت هسته فرهنگی جوان شهرستان کیار با حضور مربیان، دانش آموزان و اولیاء آنان در اداره کانون پرورش فکری کودکان ونوجانان شلمزار برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره تبلیغات اسلامی کیاررئیس اداره تبلیغات اسلامی در جلسه طی سخنانی گفت:کار فرهنگی با جوانان و نوجوانان بسیار ظریف و لطیف است و باید بسیار مراقب باشیم تا خدای ناکرده به حیثیت آنان صدمه وارد نشود.

حجت الاسلام حسن بت شکن افزود:در کلاسهای تابستانی که 10پایگاه برای دانش آموزان دختر و پسر در نظر گرفته شده 350 نفر از جوانان و دانش آموزان علاقمند جذب   شده اند که در مدت 45روز آموزش های لازم را در زمینه های:روخوانی، روانخوانی، حفظ، اصول عقاید، احکام،   فرا خواهند گرفت.

  



      

بازدید کارشناس تشکلهای دینی از طرح اوقات فراغت هسته های جوان وب

کارشناس  تشکلهای دینی  اداره تبلیغات اسلامی کیار  از کلاسهای طرح اوقات فراغت بازدید به عمل اورد

 به گزارش روابط عمومی اداره   تبلیغات اسلامی کیار، به منظور بررسی نحوه عملکرد کلاسهای طرح اوقات فراغت طاهر خسرویان کارشناس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان کیار فراغت   از پایگاه های اوقات فراغت شهرستان کیاربازدید به عمل آورد.

طی این بازدید پایگاههای طرح اوقات فراغت  مدرسه سمیه دستناء ،مسجد امام حسن دزک ، مسجد فاطمه الزهرا حاجی آباد ،مورد بررسی قرار گرفته واز نزدیک نحوه برگزاری کلاسها ملاحظه گردیده وبرای حل مسائل ومشکلات پیش روی آنها بحث وتبادل نظر گردید.



      

کالاهای صهیونیستی

    

با توجه به اینکه شرکت کوکاکولا یکی از حامیان بزرگ رژیم اشغالگر قدس است، خوردن هر کوکاکولا به منزله مشارکت در قتل عام مردم مظلوم و بی دفاع فلسطیناست.روزنامه واکیت با اشاره به یکی از آگهی های تجارتی شرکت کوکاکولاکه به طور علنی می گوید با نوشیدن کوکاکولا از اسرائیل حمایت کنید، می نویسد: اینشرکت یکی از بزرگترین حامیان رژیم قاتل و جنایتکار اسرائیل است. از سویدیگر چندی پیش نیز وزارت بهداشت بلژیک در خصوص وجود مواد سمی در تولیدات این شرکتهشدار داد و اعلام کرد گلبول های قرمز خون به دلیل مصرف این مواد از بین رفته وباعث کم خونی در انسان می شود. سال گذشته در هندوستان فروش کوکاکولا ممنوعشد. در لتونی نیز محصولات کوکاکولا در مدارس به کلی ممنوع و فروش این محصولات درخارج از مدارس به کودکان ممنوع گردید. جالب این است که شرکت کوکاکولا بیشترین فروشرا در میان کشورهای مسلمان دارد. گفتنی است شرکت کوکاکولا 50 درصد سود خودرا به اسرائیل می فرستد   (مجید الهیان)

     



      

محصولاتی که با خرید آنها به اسراییل کمک کرده ایم

گوشی‌های "نوکیا" Nokia و "موتورولا" Motorola جیبهای ما را اشغال کرده است؛ موسیقی از ام‌پی‌تری پلیرهای "آی پود" IPod به گوش ما می‌رسد؛ سی‌پی‌یوهای "اینتل" Intel تجارت و اقتصاد و فرهنگ و سیاست ما را می‌گرداند و اطلاعات آنها را پردازش می‌کند؛ پرینترهای "اچ‌ پی" HP مطالب ما را به چاپ‌ می‌رساند؛ اوقات سرگرمی‌مان با فیلمهای هیجانی "هالیوود" Hollywood که در کمپانی بزرگ "فاکس قرن بیستم" Fox 20 Century  تولید شده، پر می‌شود و برای کودکانمان کارتون‌های معروف "والت دیزنی" Disney را با تلویزیونهای "پایونیر" Pioneer  نمایش می‌دهیم؛ در هنگام سفر این دوربین‌های "کوداک" Kodak  هستند که لحظات زیبای ما را ماندگار می‌کنند؛ این مجریان اخبار شبکه "سی‌ان‌ان" CNN و خبرنگاران مجله هفتگی "تایم" TIME هستند که اخبار دنیا را به گوش ما می‌رسانند بچه‌هایمان با شیرخشک‌های خوشمزه‌ی "سرلاک" Cerelac بزرگ می‌شوند و شکلات‌های "مگی" Maggi و "کیت‌کت" KitKat و "اسمارتیز" Smarties می‌خورند؛ بعد از وعده‌های غذایی‌مان هیچ‌چیز به اندازه نوشابه‌های "کوکاکولا" Coca Cola و "پپسی" PEPSI و "فانتا" Fanta و "میریندا" Mirinda  نمی‌چسبد و آنچه که خستگی را بعد از یکروز کاری از تن آدم به‌در می‌کند یک "نسکافه"ی Nescafe  مخلوط با "کافی‌میت" Coffee Mate است.البته ناگفته نمی‌ماند که صورتهایمان را با "ژیلت" Gillette اصلاح می‌کنیم، مسواک‌هایمان "اورال بی" Oral-B است، سیگار "مارلبرو" Marlboro بر گوشه لبمان نشسته و خودکار "بیک" BIC و روان‌نویس "پارکر" Parker در جیبمان یافت می‌شود؛ و البته بگذریم از تیشرت‌های رنگ و وارنگ "باس" BOSS که گاهگاهی به تن می‌کنیم و بارانی‌های خوش‌دوخت "نایک" Nike که بدن ما را از برف و باران حفظ می‌‌کند و کفشهای خوش‌پای "تیمبرلند" Timberland  که در گرما و سرما همراه ماست و لباسهای ورزشی "چامپیون" Champion که ما را در افتخارات ملی و محلی همراهی می‌کند؛ و...دیگر نگوییم چرا شعار مرگ بر اسرائیل اثر ندارد! دیگر نگوییم چرا این همه اعلامیه و قطعنامه و تظاهرات به ثمر نمی‌نشیند؛ تا وقتی که مسئولین ما قراردادهای نفتی را با شرکت چند ملیتی "شل" Shell امضا می‌کنند و فروشگاه‌های زنجیره‌ای پوشاک "بنتون" Benton مد را به ما عرضه می‌دارند و محصولات غذایی "نستله" Nestle در یخچال‌های ما جاخوش کرده‌اند اوضاع همین است که هست....شاید بگویید چرا؟به گواهی اسناد و مدارک، هر ریالی که بابت خرید و مصرف این محصولات می‌پردازیم گلوله‌ای می‌شود در قلب کودک فلسطینی ولبنانی، و بمبی بر سر خانه‌اش، و عاملی برای ویرانی سرزمین و آوارگی هموطنان او
این تازه اول قضایاست
آیا می دانیدجوبیلی (Jubilee) جایزه ویژه‌ای است که دولت اسرائیل برای قدردانی ازافرادو شرکت‌هایی که به خاطر سرمایه‌گذاری و روابط تجاریشان موجب تقویت اقتصاد اسرائیل می‌شوند اهدا می‌کند.آیا  می دانیدشرکتهای حامی رژیم صهیونیستی سرمایه مسلمانان را جمع کرده و آنها راروانه اسرائیل می نمایند تا تبدیل به بمب وگلوله شده بر سر فلسطینیان فرود آید)       (مجید الهیان)

   

             



      

مطایبه

 

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. 

و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟

 



      

داستانهای پند آموز5

 

زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.

از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم…

چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.

یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.

در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از اینجور جفنگ بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد

 



      

داستانهای پندآموز3

 

مسلمان مسیحی

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد.

بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا،

پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ،
جوان با اشاره... به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد،

پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند

پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند،

پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید.....

به عیسی مسیح قسم که با ....چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!

 

شوهر مست

 

زنی با سر و صورت کبود و زخمی  سراغ دکتر میره. دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه. دکتر گفت: دوای دردت پیش منه: هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده. دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت. خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم مست اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت. دکتر گفت:

میبینی اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا حل میشن!


یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...

اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...

مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...

توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...

مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!

نتیجه اخلاقی :

در همه حال منصفانه رفتار کنیم و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می‌بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می‌کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا کند.

روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.

سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می‌آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.

نقاش پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.

گدا را که درست نمی‌فهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.

وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشم‌هایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!»

داوینچی با تعجب پرسید: «کی؟»

- سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می‌خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!!»


 



      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >