سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ مراجع تقلید به مهریه سنگین

پاسخ مراجع تقلید به مهریه سنگین

سوال: آیا مهریه بر زن حلال است؟ و آیا مرد می تواند زن را به زور وادار به بخشش مهریه کند؟ و آیا صحیح است که اگر زن مهر خود را نبخشد حقّ هیچ نفقه ای را ندارد؟

جواب: مهریه بر زن حلال است و هر وقت بخواهد می تواند از شوهر طلب نماید و شوهر حق ندارد زن را وادار به بخشش مهریه اش بنماید و اگر شوهر به اجبار و بدون رضایت قلبی از زن مدرکی دال بر بخشش مهریه بگیرد اثری بر آن مترتب نیست و زن حق نفقه و کسوه را به نحو معمول دارد که اگر شوهر نپردازد ضامن است و با درخواست زن موظف به پرداخت می باشد. (استفتائات آیة الله تبریزی ره، ص366 و 367)

سوال:آیا در عقد ازدواج، می‌توان مهریه زن را یک باب منزل قرار داد که در آینده خریداری شود؟

شرح این پرسش: مهریه زنی عبارت است از یک باب منزل مسکونی که در آینده خریداری شود. حال زوجه قبل از خرید خانه مهریه خود را به اجرا گذاشته است. آیا قرار دادن این مهریه صحیح است؟ در هر حال این مهریه چگونه باید به زوجه پرداخت شود؟

عقد ازدواج با قرار دادن چنین مهریه‌‌ای صحیح است، نهایتاً اگر برای منزل مذکور مشخصه‌ای تعیین نشده و مبهم باشد، تبدیل به مهرالمثل می‌شود. و در صورت تعیین زمان برای تحویل آن در آینده، برخی از مراجع (آیة الله مکارم شیرازی دام ظله) می‌گویند زن الآن نمی‌تواند آن را مطالبه کند.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سوال، چنین است:

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

اگر ارزش آن را مشخص نکرده‌اند و یا توصیف اوصاف آن خانه نشده، منتقل به مهرالمثل ـ در صورت همبستر شدن ـ مى‌شود.

حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

چنانچه مشخصات منزل و قیمت آن معلوم باشد مهریه صحیح است و زن الآن نمی‌تواند مطالبه کند.

حضرت آیة الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

مهریه ارزش خانه‌ای است که مورد نظر است.

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

چنانچه مهریه، منزل مسکونی به صورت کلی و در ذمه زوج باشد و برای تأدیه آن، زمان معین نشده باشد، زوجه می تواند آن را مطالبه کند و بر زوج لازم است آن را تهیه و در اختیار زوجه بگذارد.

سوال: آیا حکومت حق دارد برای زن‌ها سقف مهریه تعیین کند؟

اگرچه تعیین مقدار مهریه خانم‌ها بر اساس قوانین و احکام دین اسلام، بر عهده حکومت قرار داده نشده، و حکومت حق ندارد برای مهریه سقف خاصی را مشخص کند، اما اگر در جامعه‌ای مهریه ابزاری شده باشد در دست عده‌ای، برای سودجویی و برهم زدن اساس خانواده و توازن اجتماعی، حکومت می‌تواند براساس مصالح جامعه، به دفاتر رسمی ازدواج اعلام کند که مهریه های بسیار سنگین را، به دلیل مشکلاتی؛ نظیر طولانی شدن دادرسی، پر شدن زندان‌ها و …، ثبت نکنند. با توجه به این مسئله قوه قضائیه نیز به دعاوی مرتبط رسیدگی نخواهد کرد.

البته، اگر زن و شوهری بر مهریه سنگینی توافق کنند و بدون مراجعه به محاکم قضایی، با رضایت کامل شوهر آن‌را پرداخت کند، حکومت حتی اگر حق محدود سازی را داشته باشد، در عمل نمی‌تواند چنین محدودیتی را به اجرا گذارد.
سوال: اگر مردی مهریه‌ای را با نیت پرداخت نکردن، قبول نماید حکم شرعی آن چیست؟ مثلاً قبول چند هزار سکه طلا که حتی شاهدین عقد از عدم پرداخت آن در آینده نیز اطمینان دارند. در صورت صحیح بودن عقد، مقدار مهریه واقعی چقدر است؟

ابتدا باید توجه داشت که چنین نیتی اخلاقاً صحیح نبوده و فردی که نیت عدم پرداخت مهریه را در ذهن خود میآ‌پروراند در روایات مانند سارق اعلام شده است (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 383« عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَمْهَرَ مَهْراً ثُمَّ لَا یَنْوِی قَضَاءَهُ کَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِق‏»)، اما با این وجود این ازدواج صحیح است و باید تمام مهریه پرداخت شود. اما برخی از فقها (آیة الله مکارم شیرازی دام ظله) درباره‌ی مهریه‌های فوق العاده سنگین می‌گویند، اگر به شکلی باشد که نشانه سفاهت مرد بوده یا قرینه بر عدم قصد جدی وی نسبت به پرداخت آن باشد، آن مهریه باطل است و تبدیل به مهرالمثل می‌شود. یعنی مهریه زن، معادل مهریه زنی مشابه او در آن منطقه و با همان شرایط خواهد بود.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سوال، چنین است:

حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

صرف مورد مذکور موجب بطلان عقد نیست.

حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

مهریه‌های فوق العاده سنگین که نشان از سفاهت زوج می‌دهد، یا قرینه بر عدم قصد جدی نسبت به آن است باطل است و تبدیل به مهر المثل می‌شود، ولی اصل عقد در هر حال صحیح است.

حضرت آیة الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

عقد صحیح است و باید تمام آن را پرداخت کنید.

حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

عقد صحیح است و مهریه مذکور بر عهده مرد است.

سوال: اگر به دلیل موجهی نتوان مهریه را پرداخت کرد چه باید بکنیم؟

جواب: هر کس ضامن پرداخت مهریه عیال خود است و اگر واقعاً نداشته باشد فعلاً تکلیفی ندارد, هر وقت قدرت پیدا کرد باید بپردازد. (ر.ک جامع المسائل آیة الله فاضل لنکرانی ره، ج1، ص327)

سوال: آیا شرط صحت طلاق زوجه پرداخت مهریه است؟ و اگر در غیاب همسرش بدون پرداخت مهریه او را مطلقه نماید طلاق از کدام نوع است؟

جواب: زوج پس از عقد ازدواج نسبت به پرداخت مهریه مدیون است و باید بپردازد لکن شرط صحت طلاق پرداخت مهریه نیست و پرداخت یا عدم پرداخت مهریه اثری در نوع طلاق ندارد. (ر.ک جامع المسائل آیة الله فاضل لنکرانی ره، ج2، ص460)

سوال: مهریه همسرم مقداری از منزل و طلا و مبلغ نود هزار تومان پول نقد می باشد پس از گذشت سالهای طولانی هنگام پرداخت مهریه باید همان مبلغ را پرداخت نمود یا باید به روز و مقدار تورم هم عنایت داشت؟

جواب: طبق نظر بعضی از مراجع معظم تقلید پول نقد مهریه باید با محاسبه تورم پرداخت شود و به نظر برخی دیگر همان مقدار کافی است به هر حال مصالحه نسبت به آن با همسر مطابق احتیاط است. (ر.ک استتفائات امام (ره)، ج3، ص181)

سوال: آیا مهریه بر زن حلال است؟ و آیا مرد می تواند زن را به زور وادار به بخشش مهریه کند؟ و آیا صحیح است که اگر زن مهر خود را نبخشد حقّ هیچ نفقه ای را ندارد؟

جواب: مهریه بر زن حلال است و هر وقت بخواهد می تواند از شوهر طلب نماید و شوهر حق ندارد زن را وادار به بخشش مهریه اش بنماید و اگر شوهر به اجبار و بدون رضایت قلبی از زن مدرکی دال بر بخشش مهریه بگیرد اثری بر آن مترتب نیست و زن حق نفقه و کسوه را به نحو معمول دارد که اگر شوهر نپردازد ضامن است و با درخواست زن موظف به پرداخت می باشد. (ر.ک استفتائات آیة الله تبریزی ره، ص366 و 367)



      

عکس از مرقد مولا علی (ع)

عکس هایی از مرقد مطهر امام علی (ع) در نجف



      

حکم مالی که پیدا می کنیم چیست؟

حکم مالی که پیدا می کنیم چیست؟

امام صادق علیه السلام: بهترین کار انسان درباره «لقطه»، که آن را مى یابد، این است که از زمین برندارد و دست بدان نزند. اگر مردم آنچه را مى یابند برندارند، صاحبش مى آید و آن را برمى دارد.

لُقَطَه مال گمشده اى است که یافت مى شود و مالکش معلوم نیست، «لُقَطَة» مى گویند.

بهترین کارى که انسان در برخورد با اشیاى گمشده مى تواند انجام دهد، همان است که امام صادق علیه السلام توصیه فرموده است: (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 190) بهترین کار انسان درباره «لقطه»، که آن را مى یابد، این است که از زمین برندارد و دست بدان نزند. اگر مردم آنچه را مى یابند برندارند، صاحبش مى آید و آن را برمى دارد».

شرایط لقطه
1- گم شدن؛ به این معنا که صاحب مال، آن را گم کرده باشد. بر اساس این شرط، عوض شدن کفش ها، لباس و مانند آن یا آنچه از دست غاصب و سارق مى گیرند، «لقطه» محسوب نمى شود (تحریرالوسیله، ج 2، ص 200، م 1) و از احکامى دیگر برخوردار است.

2- ناشناخته بودن مالک.

3- برداشتن؛ به این معنا که چیزى براى انسان لقطه شمرده مى شود که آن را از زمین بردارد.

وقتى کسى مالى مى یابد و به کسى دیگر نشان مى دهد تا او آن را بردارد، همان کسى که مال را برداشته مسئول است. اگر کسى چیزى ببیند و به گمان این که مال خود اوست آن را بردارد و سپس معلوم شود که مال او نیست، آن چیز از حکم «لقطه» برخوردار است. همچنین اگر کسى مال گمشده را بردارد و به کنارى بگذارد، آن چیز از حکم «لقطه» برخوردار مى شود ولى چنانچه با پا یا دست آن را کنار بزند، حکم «لقطه» بر آن جارى نیست.

 وظایف یابنده
الف) اعلام:

1- مالى که انسان پیدا مى کند اگر نشانه اى داشته باشد که به واسطه آن، صاحبش معلوم شود. احتیاط واجب آن است که از طرف صاحبش صدقه بدهد (و نیازى به اعلام ندارد).

2- اگر مال پیدا شده، نشانه دارد و ارزش آن یک درهم (6/12 نخود نقره سکه‌دار یا 12/3 گرم) و بیشتر باشد، واجب است بى درنگ آن را اعلام کند و چنانچه به عمد اعلام نکند و تأخیر بیندازد، افزون بر این که معصیت کرده، باز هم واجب است اعلام کند.

3- اگر مال پیدا شده نشانه‌دار است و ارزش آن کمتر از مقدار یاد شده باشد، یابنده مى تواند همان موقع بدون اعلام، مالکش شود. در این صورت، اگر مالک پیدا شود و مال از بین نرفته باشد، باید آن را به صاحبش بازگرداند و اگر از بین رفته، ضامن نیست.

ب) مدت و چگونگى اعلام:
1- مدت اعلام یک سال کامل است؛ بدین گونه که خود یا کسى از طرف او، در هفته اول، هر روز و سپس در هر هفته یک بار در محل اجتماع مردم و اماکن عمومى اعلام کند.

2- اگر مال پیدا شده، مانند میوه، سبزى و گوشت فاسد شدنى است، باید تا آخرین فرصتى که فاسد نمى شود نگه دارد، سپس آن را قیمت کرده و خود مصرف مى کند و یا این که مى فروشد و قیمت آن را براى صاحبش نگه مى دارد و در هر دو صورت باید خصوصیات جنس را حفظ کرده و به مدت یک سال اعلام کند. اگر در این مدت صاحبش آمد در صورتى که فروخته باشد قیمتش را به او پس مى دهد و اگر خود مصرف کرده باشد غرامتش را مى پردازد و اگر در این مدت صاحبش پیدا نشد چیزى بر عهده او نیست.

ج) نیافتن صاحب مال:
چنان چه پس از یک سال اعلام صاحب مال پیدا نشود، در صورتى که مال را در غیر حرم مکه یافته است، میان سه کار مخیر است:

الف) آن را براى خود بردارد با ضمانت (که اگر صاحب مال پیدا شود، به او بازگرداند).

ب) آن را صدقه دهد، با ضمانت.

ج) به طور امانت آن را نگاه دارد، بدون ضمانت.

س?ال: اگر کسی چیزی را پیدا کند و دیگری بگوید مال من است در چه صورتی می‌تواند مال را به او بدهد؟

جواب: در صورتی می‌تواند به او بدهد که نشانه‌های آن را بگوید و یقین پیدا کند که آن چیز مال او است ولی اگر ذکر نشانه‌ها فقط موجب گمان مالک بودنش باشد مخیر است که به او بدهد یا از دادن به او خودداری نماید. (ر.ک: توضیح المسائل حضرت امام (ره)، م 2577)

س?ال: اگر کسی به مسجد برود و کفشش را ببرند آیا می‌تواند کفش دیگری را که جای آن گذاشته‌اند ببرد؟

جواب: اگر کفش او را ببرد و کفش دیگری به جای آن بگذارند چنانچه بداند کفشی که مانده مال کسی است که کفش او را برده در صورتی که از پیدا شدن صاحبش مأیوس و یا برایش مشقت داشته باشد می‌تواند به جای کفش خودش بردارد ولی اگر قیمت آن از کفش خودش بیشتر باشد باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادی قیمت را به او بدهد و چنانچه از پیدا شدن او ناامید شود باید با اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده حکم مجهول المالک را دارد یعنی باید از صاحبش جستجو کند و اگر از پیدا شدن او نا امید شد از طرف او به فقیر غیر سید صدقه دهد. (ر.ک: توضیح المسائل حضرت امام (ره)، م 2581)

چند استفتاء از محضر مبارک آیة الله علوی گرگانی دام ظله:
س1 – گاهى اوقات انسان به اموال مجهول المالک نظیر خودکار، پول و غیره در کوچه و خیابان برخورد مى‏کند یابنده با چه شرایطى حقّ تصرّف دارد ؟

ج1 – در صورتى که مال پیدا شده نشانه دارد و قیمت آن 12/6 نخود نقره سکه دار کمتر باشد و صاحب آن معلوم نباشد مى‏تواند به قصد این که ملک خودش شود بردارد، البتّه چنانچه در حرم خدا نباشد .

س2 – فردى در میان کتابش مبلغى پول پیدا کرده و نمى‏داند کتاب را از چه کسى خریده است آیا مى‏تواند تصرّف کند ؟

ج2 – اگر شواهد و قرائنى نداشته باشد که دلالت کند پول مال دیگرى است حکم این است که مال خودش مى‏باشد در غیر این صورت برداشتن آن مشکل است و اگر صاحب را مى‏شناسد به او مى‏دهد و اگر نمى‏شناسد حکم مال مجهول المالک پیدا مى‏کند و باید به حاکم شرع بدهد .

س3 – اگر کسى مالى پیدا کرد و قصد انجام به وظیفه را در حال یا آینده نداشت در صورتى که آن مال همراهش باشد نماز خواندن چه صورت دارد ؟

ج3 – نماز خواندن با آن اشکال دارد .

س4 – حکم اموالى را که بچّه انسان پیدا مى‏کند چیست ؟

ج4 – ولىّ او به وظایف لقطه عمل کند .

س5 – اگر کسى مال لقطه (پیدا شده) را برندارد لکن با دست یا پا جابجا کند آیا مسئول است ؟

ج5 – ضامن است .

س6 – شخصى چهار عدد گوسفند را پیدا کرده بعد از مدّتها اعلان صاحب آن پیدا نشده در این مدّت هم گوسفندان نما داشته و هم این شخص خرجهاى زیادى را متحمّل شده با توجّه به این که قیمت گوسفندان هم با روز اوّل تفاوت بسیارى کرده تکلیف چیست ؟

ج6 – مخارجى که متحمّل شده است مى‏تواند از نماى آن خارج کند و بقیّه را به حاکم شرع بدهد .
س7 – چوپانى در بیابان اشیائى را پیدا کرده که متعلّق به چند صد سال پیش است، با توجّه به تعریف لقطه وظیفه چیست و آیا دولت مى‏تواند آنها را از او بگیرد ؟

ج7 – در صورتى که صدق گنج کند دولت مى‏تواند آن را بگیرد چون جزء انفال است ولى در غیر این صورت مال یابنده است

چند مسئله از رساله آیة الله بهجت ره:
« 32 » اگر مال نشانه دارى را که ارزش آن به یک درهم مى رسد در جایى پیدا کند که معلوم است به وسیله اعلان صاحب آن پیدا نمى شود، مثل بیابانها یا خرابه ها و مانند آن، اگر مالک آن ولو اجمالاً معلوم نباشد حکم کمتر از یک درهم را دارد؛ و اگر مالک آن ولو اجمالاً معلوم باشد باید به وظایفى که براى بعد از اعلان گفته شد عمل نماید.

« 33 » در موقع اعلان بعضى از اوصاف مال پیدا شده را مى گوید که تا حدودى آن را بشناساند و بعضى دیگر را نمى گوید تا مالک حقیقى را بشناسد.

« 34 » اگر کسى چیزى را پیدا کند و دیگرى بگوید مال من است، اگر یقین یا اطمینان پیدا کند که راست مى گوید یا دو شاهد عادل شهادت دهند و یا ادّعا کننده قسم بخورد که مال اوست، واجب است به او داده شود، ولى اگر از نشانه دادن او فقط گمان برایش حاصل شود یا یک شاهد عادل شهادت دهد، مخیّر است به او بدهد یا ندهد، و در صورتى که گمان قوى پیدا کند، وجوب تحویل به او خالى از وجه نیست.

« 35 » هرگاه چیزى را پیدا کند که اگر بماند فاسد مى شود، مى تواند آن را قیمت کند و براى خود بردارد، و میزان، قیمت زمانى است که در آن تصرف مى نماید، و تمام وظایفى که براى اصل مال بود، از قبیل اعلان و سایر وظایف، در اینجا براى عوض مال ثابت است، و مى تواند به حاکم مراجعه کرده و از او کسب تکلیف نماید



      

عکسهایی از مرقد مولا علی (ع)

عکس هایی از مرقد مطهر امام علی (ع) در نجف



      

ازدواج با چه کسانی حرام است؟

 

ازدواج با چه کسانی حرام است؟

 ازدواج،نهادی مدنی در حقوق ایران است که علاوه بر این که واجد آثار حقوقی و مدنی زیادی می باشد از نظر دینی هم امری بسیار پسندیده بوده و دارای آثار معنوی و اخروی نیز هست .

لذا مجرد ماندن و ترک این شیوه ی حسنه مذمت ( سرزنش ) شده است و چنانچه فردی به خاطرازدواج نکردن مرتکب گناه شود تجرد وی ، حرام خواهد بود . به همین دلیل آشنا بودن با قواعد حاکم بر این نهاد، امری لازم است . یکی از این قاعده ها موضوع ممنوعیت نکاح با بعضی افراد است . لذا باید با کسی ازدواج کرد که از نظر شرعی و قانونی برای آن مانعی وجود نداشته باشد. در این بحث ذیلاً به بررسی موضوع ممنوع بودن ازدواج با گروهی از زنان و مردان می پردازیم که درقانون مدنی ایران آن را جزء ”‌ موانع نکاح ”‌ شمرده اند.

از دیدگاه مقررات ایران مانع نکاح در پنج دسته جای می گیرد :

1) ناشی ازخویشاوندی نسبی

2) ناشی از خویشاوندی سببی

3) ناشی از خویشاوندی رضاعی

4) موارد متفرقه

5) رعایت مصالح کشور

الف – موانع ناشی از خویشاوندی نسبی ( خونی):

1) ازدواج با پدر و اجداد پدری و با مادر و جده ها ی مادری.

2) ازدواج با فرزندان و نوه ها و نتیجه ها ، هرچه قدر که پایین تر برود.

3) ازدواج با برادرو خواهر و اولا د و نوه ها و نتیجه های آنان.

4) ازدواج با عمه ، خاله ، عمه و دایی هایی خود و عمه و خاله و عموها و دایی ها ی پدر و مادر و اجداد

ب – موانع ناشی از خویشاوندی سببی :

مرد نمی تواند با مادر و نیز جده های زن خود و نیز مادر و جده های رضاعی زن خود ازدواج کند و این حرمت، ابدی است . یعنی اگر مردی فقط برا ی چند دقیقه با زنی حتی ازدواج موقت نماید و حتی آنها همدیگر را هم نبینند این محرمیت حاصل شده و آن مرد با مادر و جده های نسبی یا رضاعی همسر فعلی یا سابق خود برای همیشه محرم است .

زن نیز نمی تواند با پدر و اجداد نسبی یا رضاعی شوهر خود ازدواج کند و تفصیل آن نیز مانند مورد بالا درباره زن نیز صادق خواهد بود.

اگر مردی سه بار متوالی همسر خود را طلاق دهد ، پس از وقوع طلاق سوم ( سه طلاقه ) این زوجه مطلقه ، بر مرد حرام می شود خواه با وی رابطه ی زناشویی داشته یا نداشته باشد

زن پدر یا اجداد نسبی یا رضاعی انسان برای همیشه بر وی حرامند . لذا اگرزنی ولو چند دقیقه نیز به عقد مردی درآید و بعد هم جدا شود برای همیشه به پسر و نوه و نتیجه های آن مرد حرام خواهد بود.

عروس نیز برای همیشه به پدر شوهر و اجداد شوهرش حرام است

تذکر : محرمیت حاصله از ازدواج های یاد شده هم خاص ازدواج دائم است و هم شامل ازدواج موقت می شود . وجود رابطه زناشویی لازم نیست و صرف جاری شدن صیغه نکاح ، کافی برای این محرمیت خواهد بود.

اگر مردی با زنی ازدواج کند وآن زن ، دختر یا دخترانی از شوهر قبلی اش داشته باشد ، تا زمانی که این زن در عقد مرد است این دختران نیز با پدر خوانده شان محرم هستند واگربین زن وشوهر مزبور، رابطه زناشویی واقع نشده باشد پس از جدا شدن ، مجدداً این دختر بر پدرخوانده سابقش نامحرم خواهد بود و می تواند با وی ازدواج کند اما اگر بین زن و شوهر مزبور رابطه زناشویی رخ داده باشد دختر زن به پدر خوانده یا همان شوهر مادرش برای همیشه محرم است و جدایی مادر نیز نقشی دراین میان نخواهد داشت.

کسی نمی تواند همزمان با دو یا چند خواهر ازدواج کند. لذا اگر مردی با زنی ازدواج نماید ، تا زمانی که از وی جدا نشده نمی تواند با خواهرش ازدواج کند که البته دراین مورد خواهر زن ، محرم شرعی که ملزم به رعایت حجاب نیست نخواهد بود بلکه از این جهت نامحرم است.

تذکر : اگر مردی زنش را طلاق رجعی ( طلاقی که مرد می تواند باز زن را به ازدواج خود در آورد ) دهد، چون در این نوع طلاق در عِدّه قانونی ( مدتی که زن پس از طلاق یا فوت شوهر نباید ازدواج کند ) ، زن همانند زوجه مرد فرض می شود ، تا پایان عده ، حق ازدواج با خواهر زن وجود ندارد ولی در سایرطلاق ها یا عدّه ی عقد موقت، می توان در ایام عِدّه با خواهر زن ازدواج نمود.

7) ازدواج با برادرزاده یا خواهرزاده زوجه، بدون اذن وی ممنوع است . لذا اگر مردی بدون کسب اجازه همسرش با برادرزاده یا خواهرزاده او ازدواج کند این عقد جایز و صحیح نخواهد بود ولی اگربعداً بتواند رضایت همسرش را کسب کند ازدواج قبلی نافذ می گردد و نیاز به عقد مجدد نمی باشد. اما اگرهمسرش از موضوع عقد با خبر شود و آن را تنفیذ ( تأیید ) نکندعقد باطل می شود.

تذکر : اگر مردی با زنی ازدواج کند می تواند بعداً با خاله یا عمه وی ازدواج نماید و نیازی به اعلام موضوع به زن خود ندارد.

8) اگر مردی سه بار متوالی همسر خود را طلاق دهد ، پس از وقوع طلاق سوم ( سه طلاقه ) این زوجه مطلقه ، بر مرد حرام می شود خواه با وی رابطه ی زناشویی داشته یا نداشته باشد .

اگر مرد بخواهد دوباره با وی ازدواج کند باید این زن با مرد دیگری ازدواج دائم نموده و با وی رابطه زناشویی نیز داشته باشد و سپس ازوی جدا شود و زن پس از تمام شدن ایام عده می تواند به عقد شوهراول درآید . اصطلاحاً به شوهر دوم مُحلّل ( حلال گرداننده ) گفته می شود زیرا باعث از بین رفتن حرمت ازدواج بین شوهر اول وهمسرش می گردد.

تذکر : موضوع یاد شده خاص طلاق و ازدواج دائم است. لذا اگر مردی پس از عقد موقت از همسرش جدا شود یا بر اثر فسخ بین زوجین ، جدایی واقع گردد مشمول قاعده مزبور نخواهد بود.

1) اگر مردی همسرش را نـُه بار طلاق دهد به صورتی که شش بار آن طلاق رجعی باشد این زن برای همیشه براین مرد حرام می شود که اصطلاحاً به وی ( نه طلاقه ) گفته می شود و محلل نیز در این مورد کارسازنخواهد بود



      

در قیامت چه کسانی شفاعت انسان را می کنند؟

در قیامت چه کسانی شفاعت انسان را می کنند؟

شهید مطهری می گوید: شفاعت اقسامی دارد که برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی، صحیح و عادلانه است و وجود دارد. نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است این است که گناهکار بتواند وسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند، درست همان طوری که در پارتی بازی های اجتماعات منحطّ بشری تحقق دارد.

 اما شفاعت صحیح که تأیید کنندة قانون و حافظ نظام است و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات می کند بر دو گونه است:

1. شفاعت «رهبری» یا شفاعت «عمل».

2. شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».

شفاعت رهبری، شفاعتی است که شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتی بالا رفتن درجات می باشد.

شفاعت مغرفت، شفاعتی است که تأثیر در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثواب ها هم بشود، ولی بالا برندة درجة شخص نخواهد بود، و رسول اکرم ـصلّی الله علیه و آله ـ دربارة این قسم از شفاعت فرمود: «من شفاعتم را برای گناهکارانی از امتم که مرتکب گناه کبیره شده اند ذخیره کرده ام، اما نیکوکاران مورد م?اخذه قرار نمی گیرند.»[3]

چه کسانی شفاعت می کنند؟

از جمله شفاعت کنندگان پیغمبران می باشند و در اینکه رسول گرامی اسلام دارای مقام شفاعت می باشد تردیدی نیست و اهل سنت و شیعه نیز در آن اتفاق نظر دارند.در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است که هیچ یک از انبیاء و رسل شفاعت نمی کنند تا اینکه خدا به آنها اجازه دهد به جز پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ که خدا قبل از قیامت اجازة شفاعت را به او داده است و شفاعت نخست، برای او و امامان از فرزندان او سپس برای انبیاء است.[4]

به یقین امامان معصوم نیز شفاعت خواهند کرد و روایاتی برای این معنی دلالت دارد که برخی از آنها را ذکر می کنیم: از امام صادق ـ علیه السّلام ـ دربارة آیة شریفة (فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ )[5] (کافران گویند) پس برای ما نه شفیعانی هست و نه دوستان صمیمی. فرمود: شفیعان ائمه هستند و دوستان از م?منین.[6] روایات بسیاری دربارة شفاعت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندان او غیر از ائمه هدی و م?منان حتی بچه های سقط شده آنها نیز وارد شده است.[7] پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: فقرای از شیعیان علی و خاندان علی را پس از او سبک مشمارید که هر یک از آنان عده ای همچون قبایل ربیعه و مضر را شفاعت می کنند.[8]

امیرمومنان امام علی علیه السلام می فرمایند: از جمله شفیعان علماء و شهدا می باشند. حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: چون روز قیامت شود خداوند عالم و عابد را برانگیزد، پس به عالم می گویند بایست و برای مردم شفاعت کن به پاداش اینکه آنان را نیکو تربیت کردی…[9]

از جملة شفیعان، زائران قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ هستند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: … به زوار قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ گفته می شود دست هر که را که دوست دارید بگیرید و آنها را به

بهشت ببرید…[10] و از جمله شفاعت کنندگان ملائکه می باشند[11] همان طور که قرآن کریم نیز شفاعت می کند.[12]

قرآن در قیامت شفاعت می کند

هر کسی که در جوانی قرآن را بخواند به طوری که با گوشت و خون او مخلوط شود خداوند او را با سفرای گرامی و ابرار خود قرار می دهد و قرآن روز قیامت از او حمایت و جانب داری می کند و در درگاه الهی عرض می کند خداوندا هر صاحب کرداری به اجر عمل خود رسیده است مگر آنکس که به گفتار من عمل نمود خداوندا اعطایای خود را به او برسان. خداوند دو حله از حله های بهشت به او می پوشاند و تاج کرامت بر سر او می نهد آنگاه به قرآن خطاب می فرماید و می گوید فزونتر از این مایل بودم سپس خداوند مقام امن را در دست راست و مقام خلد را در دست چپ او می نهد و وارد بهشت می گردد به او گفته می شود یک آیه از آیات قرآن را تلاوت کن و یک درجه بالاتر برو آنگاه به قرآن خطاب می شود آیا عطایای خود را به او دادیم و تو را راضی نمودیم؟

قرآن می گوید: آری خداوندا. بنابراین قرآن از خداوند در خواست می کند و در درگاه الهی شفاعت می کند. (الکافی، ج 2، ص 601) راجع به شفاعت قرآن روایت فراوانی در کتاب سنی و شیعه نقل شده است: از پیامبر اسلام نقل شده: قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او پذیرفته می شود و شکایت کننده ای است که خصومت او تصدیق می شود. از پیامبر اسلام نقل شده: قرآن را بیاموزید زیرا قرآن برای اصحاب خود روز قیامت شفاعت خواهد نمود.از پیامبر اسلام نقل شده:

روزه و قرآن برای کسی که روزه گرفته است و در شبها قرآن تلاوت کرده استشفاعت می کنند روزه می گوید پروردگارا این شخص را از خوردن غذا و انجام شهوات در روز مانع شدم پس شفاعت مرا درباره او بپذیر.

قرآن می گوید من این شخص را از خواب شب باز داشتم پس شفاعت مرا درباره او بپذیر. پس شفاعت هر دو درباره او پذیرفته می شود.

از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده:سوره تبارک که سی آیه است برای شخصی که آن را خوانده است شفاعت می کند تا او آمرزیده شود.

از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: شفاعت کنندگان پنج تایند: 1 – قرآن 2 – خویشاوندان 3 – امانت 4 – رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم 5 – اهل بیت علیه السلام

امیرمومنان امام علی علیه السلام می فرمایند:

بدانید که قرآن شفاعت کننده است و شفاعت او پذیرفته می شود و گوینده است و گفتارش تصدیق می گردد و هر کس قرآن برای وی روز قیامت شفاعت کند شفاعت قرآن در باره او پذیرفته می شود.



      

برای گناهانی که آمرزیده نمی شوند چه باید بکنیم؟

برای گناهانی که آمرزیده نمی شوند چه باید بکنیم؟

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «برخی از گناهان ما با نماز و صدقه پاک نمی‌شود؛ اصحاب که متعجب شده بودند، گفتند: پس چه چیزی آن را پاک می‌کند؟ حضرت فرمودند: تلاش در کسب روزی.»
 کار و کارگر در دین مبین اسلام از منزلت و جایگاه والا و ارزشمندی برخوردارند. این ارزشگذاری تا بدان جا می رسد که رسول مکرم اسلام (ص) بر دستان کارگران بوسه می زند. اما برای چه؟
 
امام خمینی (ره) پاسخ این سوال را بیان کرده اند: «از پیغمبر اکرم شنیده‌اید نقل شده است که کف دست یک کارگر را، یعنی‌‌‌‌ همان محلی که کار در آن تأثیر کرده پینه بسته، آنجا را بوسید و این یک نشان ارزش است برای کارگر در طول تاریخ، پیغمبر اسلام که اولین فرد انسان‌هاست و بزرگ‌ترین انسان کامل است، نسبت به کارگر این طور تواضع بکند و کف دست او را که علامت کار است ببوسد، این نکته دارد که کف دست را بوسیده نه پشت دست را، کف دست آثار کار در آن هست، می‌خواهد ارزش کار را به ما عیان اعلام کند.»
 
ارزش کار فقط به همین مساله خلاصه نمی شود. وقتی در روایات نظری بیندازیم به نکاتی دست می یابیم که بسیار شنیدنی است. حتی تلاش برای معیشت و کار اقتصادی موجب آمرزش گناهان و مغفرت می شود. و جالب تر اینکه این آمرزش مخصوص گناهانی است که از طرق دیگر قابل بخشش نیستند! یعنی انسان چاره ای ندارد تا با کار و تلاش در جهت تامین روزی حلال این گناهانش را از نامه عملش پاک کند.
 
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «برخی از گناهان ما با نماز و صدقه پاک نمی‌شود؛ اصحاب که متعجب شده بودند، گفتند: پس چه چیزی آن را پاک می‌کند؟ حضرت فرمودند: تلاش در کسب روزی.»
 
به همین سبب است که در اسلام رهبانیت و گوشه گیری و عبادت محض نه تنها ارزش نیست بلکه ضد ارزش هم محسوب می شود. اسلام به دنبال تربیت مسلمانان منزوی و گوشه گیر و ضعیف نیست، به دنبال تربیت افرادی اجتماعی و فعال و قدرتمند است. لذا در سیره ائمه می بینیم که از انجام هیچ کاری ابا نداشتند و آن را عار نمی دانستند.
 
پیامبر اکرم (ص) در راه بازگشت از جنگ تبوک یکی از انصار را دید و با وی دست دادند. حضرت پرسیدند چرا دست هایت اینقدر کوفته و خشن است؟ گفت: ای رسول خدا با بیل و طناب کار می‌کنم و هزینه زندگی را تامین می‌کنم، پیامبر دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید.
 
از طرف دیگر حضرت می فرمود که بر امت‌ خویش‌، بیش‌ از هر چیز از شکم‌ پرستی‌ وپرخوابی‌ و بیکاری‌ بیمناکم. یعنی اینها اموری اند که می تواند جامعه و فرد را به سوی بی دینی رهنمون کند.



      

عواقب احترام به ّپدر و مادر و بی احترامی به آن دو

ا
آثار دنیوی نیکی به پدر و مادر1. مرگ آسان: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: کسی که دوست دارد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان کند، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکی کند.(1)
2. عمر زیاد می‌شود: « و الله یزید فی العمر.»(2) امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: نیکی به پدر و مادر عمر را زیاد می‌کند.
3. دچار فقر نمی‌شود: « ... ولم یصبه فی حقاقه فقراً ابداً.»(3) در زندگی فقر به سراغ او نمی‌آید.
4. نتیجه نیکی به پدر و مادر: در دستورات اسلامی به ما سفارش کردند که به پدر و مادر خود احسان کنید تا فرزندان شما نسبت به شما نیکی کنند، چون این کار یک آموزش عملی است که فرزندانمان از ما می‌آموزند، لذا امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: به پدرتان احترام کنید که فرزندانتان به شما نیکی کنند.(4)

آثار اخروی نیکی به پدر و مادر1. رضای الهی: وقتی که انسان به پدر و مادر خود احترام می‌کند و آن ها را از خود راضی می‌کند، نتیجه‌اش این می‌شود که خدا هم از او راضی می‌شود، لذا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « رضای خداوند در رضای والدین است.»(5)
2. در سایه عرش الهی: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: « حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ با خداوند مناجات می‌کرد، یک نفر را دید که زیر سایه عرش الهی است، از خداوند سؤال کرد این چه کسی است که زیر سایه عرش تو قرار گرفته است؟ خداوند فرمود: این کسی است که به پدر و مادرش نیکی کرده است.»(6)
3. به جهنّم نمی‌رود و جایگاهش بهشت است: عن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : «لن یدخل النار البار بوالدیه.»(7)
یک نفر به حضرت عیسی(ع) گفت: ای معلّم خیر مرا به عملی راهنمایی کن که به بهشت بروم، فرمود: تقوای الهی را در آشکار و نهان داشته باش و به پدر و مادرت نیکی کن.(8)
4. در بهشت نزدیک انبیاء: پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « بین انبیاء و نیکی کننده به پدر و مادر یک درجه فاصله است.»(9)

آثار اخروی بی‌حرمتی به والدین1. عدم غفران الهی: خداوند کسی را که مورد غضب پدر و مادر واقع شده است هرچند هم هر طاعتی هم انجام بدهد، نمی‌بخشد و می‌گوید: هرکاری می‌خواهی بکن که من تو را نمی‌بخشم.(10)
2. مورد نظر خدا قرار نمی گیرد: پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « چهار گروهند که خداوند در روز قیامت به آن ها نگاه نمی‌کند: 1) عاق والدین 2) کسانی که منّت سر دیگران می گذارند 3)تکذیب کننده قدر 4) شارب خمر.»(11)
3. عدم ورود به بهشت: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: عاق والدین وارد بهشت نمی‌شود. « لا یدخل الجنه العاق لوالدیه.»(12)
موسی به خدا عرض کرد: « پروردگارا فلان دوست شهیدم کجاست؟ خداوند فرمود: در جهنّم است! موسی ـ علیه السّلام ـ عرض کرد خدایا مگر خودت وعده نداده‌ای که شهدا را به بهشت ببری؟ خداوند فرمود: بله، ولی این شخص مصرّ عقوق والدین بود و من هیچ عملی را از عاق والدین قبول نمی‌کنم.»(13)
4. عدم استشمام بوی بهشت: نه تنها عاق والدین وارد بهشت نمی‌شود، بلکه از فاصله دوری از بهشت عبور داده می‌شود، امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: « پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: از عاق والدین پرهیز کنید، زیرا بوی بهشت از مسیری هزار ساله استشمام می‌شود، ولی عاق والدین آن را استشمام نمی‌کند.»(14)
5. عدم قبول نماز: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: « اگر کسی به پدر و مادرش نگاه ظالمانه بکند، خداوند نمازش را قبول نمی‌کند.»(15)
6. ملعون: امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: « ملعون است ملعون است کسی که پدر و مادرش را بزند، ملعون است ملعون است کسی که عاق والدین می‌شود.»(16)

آثار دنیوی بی‌حرمتی به والدین1. کوتاهی عمر: در داستان خضر و موسی در آن جا که آن نوجوان را می کشد، علّت کشتن نوجوان را این گونه بیان می‌کند: وَأَمَّا الْغُلامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا(17) و امّا آن نوجوان پدر و مادرش با ایمان بودند، ما نخواستم او آن ها را به طغیان و کفر وادارد.» از این آیه معلوم می‌شود جایی که فرزند بخاطر آن که در آینده پدر و مادر خویش را آزار می‌دهد و در برابر آن ها طغیان و کفران می‌کند و یا آن ها را از راه الهی به در می‌برد، مستحقّ مرگ می باشد، چگونه است حال فرزندی که هم ‌اکنون مشغول به این گناه است؟ آنها در پیشگاه خدا چه وضعی دارند؟ و در روایات اسلامی پیوند نزدیکی میان کوتاهی عمر و ترک صله رحم (به خصوص آزار پدر و مادر) ذکر شده است.(18)
2. محروم از توفیق الهی: امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمود: «خداوند عقوق والدین را حرام کرده، زیرا عاق والدین باعث می‌شود که توفیق اطاعت الهی از او صلب شود.»(19)
3. تعجیل در عقوبت: « قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ثلاثه من الذنوب تعجل عقوبتها و لا تؤخر الی الاخره عقوق الوالدین ...» سه دسته از گناهان هستند که خداوند در عقوبت آن ها تعجیل می‌کند و آن ها را به آخرت وا نمی‌گذارد: 1) عقوق والدین...(20)


      

احترام به والدین در سیره بزرگان

 

مرحوم شیخ اعظم انصاری(ره) مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند. ایشان هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.

زندگی بزرگان حوزه، که یک عمر با آیات و روایات زندگی نموده و انس داشته‌اند و کمال اهتمام را برای عمل به آنها به کار می‌بسته‌اند در تمام عرصه‌ها می‌تواند برای طلاب الگو باشد، یکی از این امور در احترام به والدین است که روحانیت در این امر باید از طریق عملی مردم را به اهمیت این امر فرا بخواند تا علاوه بر اجر اخروی، ثمرات آن را در زندگی دنیوی خویش مشاهده نمایند.

 

شیخ مرتضی انصاری(ره)

 

شیخ اعظم، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند.

 

هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.

پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است که از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنکه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود.

 

حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)

 

ایشان زمانی که می‌خواستند از عراق و کربلا به ایران هجرت کنند از دار دنیا فقط یک منزل مسکونی در کربلا داشتند و آن را به سیدی تملیک نمودند و بهای آن را یک سال نمازقضا در حرم مطهر امام حسین(ع) به نیابت از مرحوم پدرشان قرار دادند.

 

آیت الله خوئی(ره)

 

ایشان نسبت به والدین خویش کمال احترام را داشتند حتی در راه رفتن، وقتی که ایشان برای دیدن طلاب از نجف به قم به مدرسه فیضیه آمدند با وجود مقامی که داشتند جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود اول داخل شود.

 

آیت‌الله العظمی بروجردی(ره)

 

در زندگی ایشان نوشته‌اند که در سال 1314هـ .ق که ایشان بیست و دومین بهار عمرش را پشت سر می‌گذاشت، پدرش نامه‌ای به وی نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار کرد.

 

آیت‌الله بروجردی گمان می‌کرد پدرش می‌خواهد او را برای ادامه تحصیل، به نجف اشرف، که بزرگ‌ترین حوزه علمیه شیعه بود، بفرستد؛ ولی پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده می‌کند که برخلاف انتظار وی، آنها مقدمات ازدواجش را فراهم کرده‌اند.

 

از این موضوع، اندوهگین می‌شود و چون پدرش علت اندوه و تأثر او را می‌پرسد، می‌گوید من با خاطر آسوده و جدیت بسیار، سرگرم دانش‌آموزی بودم، ولی اکنون بیم آن دارم که تأهل، میان من و مقصودم فاصله اندازد و مرا از تعقیب مقصود و رسیدن به هدفم بازدارد.

 

پدر می‌گوید: فرزندم! این را بدان که اگر به دستور پدرت عمل کنی، امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا به پیشرفت‌های مهمی که در نظر داری، برسی.

 

این احتمال را هم بده که اگر به این آرزوی پدر ترتیب اثر ندهی؛ با همه جدیتی که در تحصیل داری، به جایی نرسی! گفته پدر در وی اثر می‌بخشد و تردید او را برطرف می‌سازد. سرانجام پس از ازدواج، دوباره به اصفهان برمی‌گردد سال‌ها به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلف اهتمام می‌ورزد.

 

آیت‌الله مرعشی نجفی(ره)

 

زمانی که در نجف بودیم، یک روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود.

 

ماندم چه کنم، خدایا امر مادرم را اطاعت کنم؟ از طرفی می‌ترسیدم با بیدار کردن ایشان، باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم.

 

خم شدم و لب‌هایم را کف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه[پدرم] به خاطر قلقلک پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهاب‌الدین تو هستی؟! عرض کردم: بله آقا.

 

دستش را به‌سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیت‌الله شهاب الدین مرعشی نجفی می‌فرمود: هرچه دارم از برکت دعای پدرم است.

 

علامه طباطبایی(ره)

 

علامه طباطبائی فرمودند:«آقای ادیب ( نام ایشان آقای شیخ محمد علی ارتقائی ملقب به ادیب العلماء است) که از شاگردان برادر من آقا سید محمد حسن بود، چون روح مرحوم قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من س?ال کرده بود، فرموده بود:

 

روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است!چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم، تا آنکه آن را هدیه به پدرم کنم.

 

خداوندا، اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن. و ما همه را به آنها اهداء می کنیم!پس از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد، و در آن نوشته بود که: چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد، مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از سید محمد حسین راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب بسیار مسرور است. و از این اهداء ثواب هم هیچ کس خبر نداشت!

 

شیخ حسین زاهد(ره)

 

یکی از آشنایان ایشان می‌گوید: شیخ حسین مادر پیرى داشتند که شیخ مراقبت ایشان را بر عهده داشت. مادر به حدى پیر بود که نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشویى برود؛ لذا آقا هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد .وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، یعنى وقت برداشتن لگن است .

 

روزى به در منزل آقا رفتم ، آقا در را باز نکرد؛ خیلى طول کشید تا آقا بیاید. وقتى آقا در را باز کرد، دیدم لباسشان خیس است . از آقا س? ال کردم چرا لباستان خیس است ؟

 

فرمود: موقعى که مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و کمى دیر رفتم ، همین که نزد مادر رفتم ، از عصبانیت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد .

 

گفتم : مادرتان چیزى نگفت .

آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم دید که لباس مرا نجس کرده است گفت : ننه ، حسین ، نجست کردم ، جواب دادم ، مادر چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده ؛ این همه من شما را در کودکى نجس کردم ، شما چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده و عیبى ندارد.

 

استاد شهید مطهری(ره)

 

استاد شهید مرتضی مطهری می‌فرمود: گه‌گاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می‌اندیشم، احساس می‌کنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی‌ام شده و همواره لطف و عنایت الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده که به والدین خود کرده‌ام؛ به‌ویژه در دوران بیماری.

 

علاوه بر توجه عاطفی، تا آنجا که توانایی‌ام اجازه می‌داد، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک کرده‌ام. آیت‌الله خامنه‌ای درباره احترام استاد مطهری به والدینشان می‌فرماید: پدرشان یک روحانی محترمی بود در فریمان که مرحوم مطهری احترام زیادی برای ایشان قائل بودند و خضوع ایشان در مقابل پدر، زبانزد بود.

 

وقتی علت را از استاد س?ال می‌کردیم؛ ایشان می‌گفتند: اول کسی که مرا به مسائل معنوی و حال عبادت هدایت کرد، پدرم بود و از دوران کودکی و جوانی مرا به قرآن خواندن وادار می‌کرد.



      

نیکی به پدر و مادر

نیکى به والدین در آینه قرآن و حدیث‏

 


نیکى و احسان به دیگران, صفتى پسندیده و ممدوح است که هم از نظر عقل و هم از نظر عرف مورد تأیید است. همه جوامع بشرى براى این صفت خداپسندانه, اهمیت خاصى قائلند و فاعل آن را محترم مى شمارند. در این میان, البته بعضى نیکى ها اهمیت دو چندان دارد, که نیکى به پدر و مادر از جمله آنهاست.

خداوند در قرآن بیش از 23 بار صراحتاً و یا ضمناً انسان ها را به احسان و نیکى به پدر و مادر امر فرموده است. 1 ائمه معصومین& نیز در سخنان و گفتار خود را به این فضیلت مهم سفارش و تأکید فرموده اند. حضرت على(ع) فرمود: (برّ الوالدین من اکرم الطباع; نیکى به پدر و مادر, ارزش مندترین خلق هاست. )2

پیامبر اکرم(ص) در پاسخ مردى که از حقوق والدین پرسیده بود, فرمود: (هما جنّتک و نارک;3 پدر و مادر, بهشت و جهنم تو هستند; بهشت در رضاى آنها و دوزخ در خشم آنهاست. )
حضرت رضا(ع) فرمود: از پدرت اطاعت کن و نسبت به او مراتب نیکى و تواضع و خضوع و تکریم را معمول دار… خداوند در قرآن شریف حق پدر و مادر را قرین حق خود قرار داده و فرموده است: شکر گزار من و شکر گزار پدر و مادرت باش که برگشت همه به سوى من است. 4

همیشه مونس و یارم پدر بود
به وقت رنج, غمخوارم پدر بود
چو پروانه پر و بالم اگر سوخت
ولى شمع شب تارم پدر بود
طریق زندگى آموخت بر من
به هر سختى مدد کارم پدر بود

* * *
آبروى اهل دل از خاک پاى مادر است
هر چه دارند این جماعت از دعاى مادر است
آن بهشتى را که قرآن مى کند توصیف آن
صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است

نیکى به والدین در ادیان آسمانى
لزوم نیکى به والدین, اختصاص به شریعت اسلام ندارد, بلکه در طول تاریخ و در شرایع آسمانى همواره مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن در سوره بقره, آیه 83 وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند, جزء پیمان ها و وظایف حتمى بنى اسرائیل شمرده است.

حضرت نوح (ع) براى پدر و مادر خود چنین دعا مى فرماید (رب ّ اغفرلى و لوالدى ّ و لمن دخل بیتى مؤمناً و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظّالمین الاّ تبارا;5 خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان وارد خانه من مى شود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز و ستم کاران را جزء بر هلاک و عذابشان میفزاى. )

امام صادق(ع): فرمود: موسى بن عمران(ع) در بین مناجات با پروردگار خویش ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید, عرض کرد: پروردگارا! این مرد کیست که عرش تو سایه بر وى افکنده است؟ خطاب رسید که این مرد, داراى دو صفت حمیده است: به پدر و مادر خود نیکى مى کند و براى سخن چینى گام برنمى دارد. 6

نقل است روزى حضرت داوود(ع) هنگام قرائت قسمتى از کتاب (زبور) دلش شکست و منقلب شد. در آن حال کمى به خود بالید و گفت: در دنیا از من عابدتر نیست. همان ساعت به او وحى شد: برو بالاى کوه, کشاورزى را ببین که هفتصد سال مرا عبادت مى کند و از گناهى که انجام داده از درگاه من عذر مى خواهد, در صورتى که آن عمل نزد من گناه نبوده است. او روزى در پشت بام راه مى رفت که مختصر خاکى از پشت بام بر روى مادرش ریخت و اینک مدتى است که به حساب این گناه در درگاه ما مى نالد, برو او را به مغفرت و آمرزش من بشارت بده.

داوود (ع) به کوه رفت, دید مردى لاغر اندام که بر اثر عبادت, استخوان هایش در آمده, مشغول نماز است. وقتى از نماز فارغ شد, بر او سلام کرد. او جواب سلام داوود(ع) را داد و پرسید: تو کیستى؟ حضرت داوود(ع) فرمود: من (داوود) نام دارم. گفت: اگر مى دانستم که تو داوود هستى, جواب سلام تو را نمى دادم, به دلیل آن لغزشى که از تو سر زده است. اینک که به کوه بالا آمده اى, استغفار کن. به خدا سوگند, روزى به پشت بام رفتم, بر اثر عبور, مختصرى خاک بام بر سر مادرم ریخت, اینک هفتصد سال است که در این وضع هستم, نمى دانم مادرم از من راضى شده یا نه, با این حال استغفار مى کنم, به دلیل این که شاید او از من راضى نشده باشد. 7

خداوند به موسى وحى نمود: همانا کسى که به پدر و مادر نیکى کند و مرا رها کند, اسم وى را نیکوکار بنویسم و کسى که مرا نیکى کند و پدر و مادرش را واگذارد, وى را عاق نویسم. 8

نکاتى چند در باره احترام به والدین
گر چه عواطف انسانى و مسئله حق شناسى به تنهایى, لزوم احترام نمودن به والدین را بیان مى کند, ولى از آن جا که اسلام حتى در مسائلى که عقل مستقلاً مى تواند داورى و قضاوت کند یا عاطفه آن را به وضوح در مى یابد, سکوت روا نمى دارد; بلکه به عنوان تأیید و تأکید دستوراتى را صادر مى کند. ما در این جا با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین& احترام به والدین و مسائل و زوایاى مربوط به آن را در قالب چند نکته بیان مى کنیم.

نکته اول:
در چهار سوره از قرآن کریم, نیکى به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم ردیف بودن, بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است. آن چهار سوره عبارت اند از: بقره, آیه 83; نساء, آیه 36; انعام, آیه 151; لقمان, آیه 41.
تأکید قرآن بر ذکر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفى شرک, و عبادت و پرستش و شکر نعمت هاى الهى, به روشنى این مطلب را ثابت مى کند که عدم رعایت حق آنان, بزرگ ترین گناه پس از شرک به خداوند است و لذا آن را در (سوره اسراء) در ردیف گناهان کبیره ذکر فرموده است.

نکته دوم:
خداوند در این آیات, نوع خاصى از تجلیل و احترام را ذکر نفرموده, بلکه انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت کرده است. نتیجه این که هر گونه احترام و نیکى به پدر و مادر, دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودى نیست به جز قدرت و امکان از نظر عقلى و شرعى; به این معنا که هر چه انسان در توان دارد, باید براى پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و کوتاهى نکند.

نکته سوم:
این احسان و خیرخواهى و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشکر و سپاس از زحمات طاقت فرساى آنان انجام دهد و گمان نکند که در حق آنان تفضل مى کند و یا بر آنها منت بگذارد. در باره این نکته, چند مطلب قابل توجه است:

1 ـ حق پدر و مادر به حدى بزرگ و زیاد است که هرگز انسان نمى تواند تمام و کمال زحمات و محبت هاى آنان را جبران کند.

2 ـ انسان باید همواره خود را در انجام شکر واقعى, مقصر بداند; هم چنان که در انجام شکر الهى. آن گونه که سزاوار نعمت هاى بى کران اوست, همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند, بلکه مقصّرند.

3 ـ همان گونه که در شکر نعمت هاى الهى نباید به زبان و تعظیم اکتفا کرد, بلکه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت, در مقابل الطاف و محبت هاى پدر و مادر هم باید عملاً تشکر کرد و آنچه را که سزاوار مقام آنان است; از احترام و خدمت و کمک به عنوان تشکر, دریغ نکرد.

4 ـ شکر الهى, خود یک نعمتى است که باز هم نیاز به شکر دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشکر عملى از مقام پدر و مادر.

نکته چهارم:
خداوند متعال دستورات خاصى را به فرزندان پدر و مادرى که به سن پیرى رسیده اند, صادر فرموده است: (و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه تا تو زنده هستى و هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند, آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من! همچنان که مرا در خردى پرورش دادند, بر آنها رحمت آور. )9

نکته پنجم:
در برخى آیات, پدر و مادر را در صدر کسانى قرار داده که باید به آنها کمک شود: خداوند به پیامبر مى فرماید: در پاسخ کسانى که از تو مى پرسند چه انفاق کنیم؟ بگو: (هر چه از خیر انفاق مى کنید, به پدر و مادر و خویشان نزدیک و یتیمان و فقیران و درماندگان انفاق کنید. )10
نکته ششم: در وقت دعا و نیایش نباید والدین را فراموش کرد. حضرت ابراهیم(ع) در دعاى خویش مى فرماید: (پروردگارا! آن روز که حسابرسى بر پا مى شود, بر من و پدر و مادرم و همه مؤمنان ببخشاى. )11

تواضع در برابر والدین
خفضِ جناح (تواضع) چند بار در قرآن آمده است, ولى (جناحَ الذُّل) فقط یک بار آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. )12
به گفته لغت شناسان, تواضع دو گونه است: گاهى تواضع, انسان را پست مى کند ; مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان, و گاهى انسان را بالا مى برد; مانند تواضع در برابر مؤمنان, پدر و مادر, معلم و امثال آنها. در چنین مواردى, تواضع را خفض جناح مى گویند. جناح به معناى بال پرنده است و خفض جناح, این معنا را به ذهن تداعى مى کند که تواضع به انسان بال مى دهد و با آن به اوج رفعت مى رسد. خداوند به پیامبرش امر فرموده است: (و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین;13 در برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروى مى کند, بال فروتنى فرود آر. )
(ذل ّ) به معناى نرمى و تسلیم است و در موردى به کار برده مى شود که امرى از روى قهر و غلبه بر کسى وارد شود. گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر, مقهور و مغلوب مى بیند. با این که آنها به او نیازمندند, اما مانند یک برده یا اسیر در برابر آنان با تواضع و فروتنى اوامرشان را اطاعت مى کند.
به هر حال این (جناح ذل ّ) از روى رحمت و عطوفت است نه از روى ترس و یا احتیاج, زیرا پدر و مادر, سالخورده و در دوران نیازمندى اند و ترس از آنان و یا احتیاج به آنها موضوعیت ندارد.

علل ذکر نیکى به والدین بعد از وجوب عبادت پروردگار
فخر الدین رازى مى گوید: به چند دلیل, بعد از وجوب عبادت پروردگار, نیکى به پدر و مادر ذکر شده است:

1 ـ نعمت هاى پروردگار, بالاترین نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم, پدر و مادر که ریشه و سبب وجود فرزند هستند, نعمت هاى برتر عالم مى باشند. پس شکر اوّلین نعمت (خداوند) و بعد از آن, شکر نعمت هاى برتر عالم (پدر و مادر) واجب است.

2 ـ خداوند, مؤثر حقیقى در وجود انسان و پدر و مادر, مؤثر وجود او در ظاهر (طبیعت) هستند, پس آن جا که نام مؤثر حقیقى ذکر شده, بعد از آن مؤثر ظاهرى را آورده است.

3 ـ خداوند در مقابل نعمت هاى خود, از بنده چیزى نمى خواهد, پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزى طلب نمى کنند (نه طلب مالى و نه طلب ثوابى) لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است.

4 ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمى دارد, اگر چه بدترین گناهان را انجام داده باشد. همچنین است جاى پدر و مادر که نعمت و فداکارى خود را از کودکشان دریغ نمى دارند, هر چند به آنها بد کرده باشد.

5 ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف مى کند تا سود بیشترى عاید وى شود و از ضایع شدن مال او جلوگیرى مى کند. خداوند نیز در اعمال عبادى بنده خود تصرف مى کند و آن را از آفات دور مى سازد و عملش را زیادتر مى نماید, زیرا خود فرموده است: مَثَل کسانى که در راه خدا انفاق مى کنند مانند دانه گندمى است که هفت خوشه از آن مى روید و در هر خوشه, صد دانه گندم وجود دارد.

6 ـ نعمت وجود خداوند, بالاتر از نعمت والدین است و این امر, با دلیل و برهان ثابت و معلوم مى گردد. اگر چه نعمت والدین نیز معلوم و مشهود است, اما رجحان با نعمت پروردگار است; از این رو نعمت والدین پس از نعمت خدا ذکر شده است. 14

حقوق والدین
از اربعین سلیمانى نقل شده که والدین را بر فرزند, هشتاد حق است: چهل, در حال حیات ایشان و چهل, در حال ممات آنها.  اما آن چهل که در حال حیات است, ده تا به تن, ده تا به زبان, ده تا به دل و ده تا به مال است.

آن ده که به تن است, عبارت است از:
1 ـ به آنان خدمت کند, زیرا حق تعالى فرموده است: (و اخفض لهما جناح الذّل ّ من الرّحمه)15;
2 ـ حرمتشان را نگه دارد;
3 ـ جلو ایشان ننشیند;
4 ـ فرمان آنها را اگر شرع نهى نکرده, انجام دهد و از نهیشان, اگر واجب نیست, خوددارى کند;
5 ـ روزه مستحبى را با اجازه آنان بگیرد;
6 ـ چون ظاهر شوند, برخیزد و تا اجازه ندهند ننشیند;
7 ـ بى رضاى ایشان به سفر (غیر واجب عینى) نرود;
8 ـ در وقت راه رفتن, پشت سر آنان حرکت کند;
9 ـ همیشه با مهربانى به آنان بنگرد;
10 ـ همواره آماده خدمت کردن به آنان باشد.

اما آن ده حق که به زبان است, عبارت اند از:
1 ـ با آنان به نرمى سخن بگوید;
2 ـ صداى خود را بر آنها بلند نکند;
3 ـ گستاخى و پر چانگى نکند;
4 ـ آنان را به نام نخواند, بلکه مثلاً بگوید پدر جان, پدر بزرگوارم;
5 ـ سخن ایشان را قطع نکند;
6 ـ گفته ایشان را رد نکند;
7 ـ به امر و نهى, آنان را خطاب نکند;
8 ـ همیشه آنان را دعا کند;
9 ـ به آن دو اُف نگوید و روى خود را از آنان بر نگرداند;
10 ـ با ایشان مؤدبانه سخن بگوید.

اما آن ده چیز که به دل است, عبارت اند از:
1 ـ همیشه نسبت به آن دو نرم دل باشد و ترحم کند;
2 ـ همواره آنان را دوست بدارد, اگر چه از حیث اقتصادى در مضیقه باشند;
3 ـ به شادى آنان شاد باشد;
4 ـ در غم آن دو شریک و غمخوارشان باشد;
5 ـ با دشمنان آنها دوستى نکند که آن دو مى رنجند;
6 ـ از بدگویى یا کج خویى آنان نرنجد;
7 ـ اگر به او ستم کردند, بر آنان خشم نگیرد, حتى اگر او را زدند, دستشان را ببوسد;
8 ـ هر چند حق آن دو را رعایت مى کند, اما باز هم بیم تقصیر داشته باشد;
9 ـ همیشه در دل قصد کسب رضاى آنان را بنماید;
10 ـ در دل, طول عمر آنان را بخواهد, هر چند از زحمت و فقر و بیمارى آن دو به تنگ آمده باشد.

اما آن ده چیز که به مال تعلق دارد, عبارت اند از:
1 ـ لباس آن دو را پیش از لباس خود تهیه کند; 2 ـ آنان را از طعام خویش (بلکه بهتر) بخوراند, زیرا در هر انفاقى, آنان جلوترند; 3 ـ قرض آن دو را بدهد; 4 ـ مخارج سفرشان را چه واجب و چه مستحب, از زیارت بدهد ; 5 ـ اگر فوت کردند و حج و نماز یا روزه دارند, از جانب آن دو نایب بگیرد یا خود انجام دهد; 6 ـ با مال خود به آن دو عزت بخشد; 7 ـ اگر مسکن ندارند, برایشان تهیه کند یا اجاره خانه شان را بدهد; 8 ـ از مال خود در اختیارشان بگذارد که هر گاه نیاز یابند رفع نیاز کنند; 9 ـ امور گوناگون آنان را انجام دهد یا مخارج آنها را بپردازد; 10 ـ مال خود را مال ایشان بداند و هر چه از اموال او بردارند یا تصرف کنند, به روى آنان نیاورد.
اما آن چهل حق که بعد از وفات ایشان است, عبارت اند از:
1 ـ در غسل و کفن و دفنشان تسریع کند; 2 ـ از هزینه زیاد کفن و دفن آنها ناراحت نشود; 3 ـ مراسم تدفین آنان را به دستور شرع انور انجام دهد; 4 ـ طبق وصیتشان عمل کند و خلاف آن را انجام ندهد; 5 ـ شب دفن, نماز وحشت بخواند و آنان را دعا کند; 6 ـ مخارج و هزینه هاى مراسم را بپردازد و از انجام دهندگان و کمک کنندگان سپاس گزارى نماید; 7 ـ حساب آنان را فوراً تسویه کند تا گرفتار دِین نباشند; 8 ـ اگر سفارش به ثلث کرده فوراً جدا کنند و حق هر وارث را به خودش دهند; 9 ـ براى آنها هر روز قرآن بخواند; 10 ـ بعد از هر نماز براى آنها دعا کند, به ویژه در نماز شب و اوقات دعا; 11 ـ هر روز به نیابت آنها صدقه بدهد; 12 ـ اگر توانست هر روز نماز والدین را بخواند; 13 ـ بر مصایب آنان صبر نماید; 14 ـ قضاى نمازهاى واجب او را بخواند یا اجیر بگیرد; 15 ـ روزه هاى مانده او را قضا کند یا اجیر بگیرد; 16 ـ به زیارت قبر آنها برود که ثوابى برابر حج دارد; 17 ـ در قبرستان, آیة الکرسى و قرآن بخواند و صلوات بفرستد و براى آنان هدیه کند; 18 ـ هنگامى که به زیارت مشاهد مشرفه مى رود, به نیابت آنان هم زیارت کند; 19 ـ به نیابت از آنان عمره به جاى آورد و اگر در حج واجب است, در وقت فراغت طواف کند; 20 ـ اگر حج واجب خود را انجام داده و توانایى دارد, به نیابت از آنان حج واجب برود; 21 ـ اگر کسى را ناراحت کرده اند یا بر شخصى ستمى روا داشته اند, با زبان یا وجه یا هر امر دیگر, او را راضى کند; 22 ـ به عنوان رد مظالم, وجهى را به فقیر بدهد تا اگر حقى از کسى به گرنشان است ادا شود; 23 ـ تا حد امکان اگر مجلس روضه و عزادارى به صورت هفتگى یا ماهانه داشته است, آن را ادامه دهد; 24 ـ اگر طعام سالیانه داشته و یا گوسفندى قربانى مى کرده, سنت هاى خوب او را به پا دارد; 25 ـ اگر کار خیر ناتمامى از او مانده, به اتمام برساند; 26 ـ اگر آنان مالى را غصب کرده اند و بداند, باید براى خلاصى شان آن را به صاحبانش رد کند; 27 ـ اگر خمس یا زکات بدهکارند, حتما آن را رد کند; 28 ـ به پدر و مادر کسى بد نگوید که به پدر و مادرش بد بگویند; 29 ـ کارى نکند که بدگویى مردم را در باره پدر و مادرش به دنبال داشته باشد; 30 ـ با مردم به نیکى رفتار نماید تا پدر و مادر او را دعا کنند; 31 ـ دوستان و آشنایان پدر و مادرش را احترام کند; 32 ـ احتمال گرفتارى آنها را بدهد و در صدد ن
جاتشان برآید; 33 ـ آثار به جا مانده از آنان را حفظ نماید; 34 ـ به جاى زیارت پدر و مادر به زیارت عمو, عمه, دایى و خاله برود و خوبى هاى پدر و مادرش به آنان را نیز او به نیابت انجام دهد; 35 ـ اگر در حال حیات در حق آن دو کوتاهى کرده, بعد از فوتشان بکوشد تا رضایتشان را به دست آورد; 36 ـ سعى کند تا آنان را به خواب ببیند تا از حالشان آگاه شود; 37 ـ خیرات, مبرّات و صدقات را براى آنان تداوم بخشد و فراموش نکند; 38 ـ احترام اسامى و قبور آنان را بهتر از زمان حیاتشان داشته باشد و نگذارد کسى آنان را به بدى یاد کند; 39 ـ چنانچه آنان مؤمن بوده اند, شوق لقاى آنها را داشته باشد; همان گونه که ائمه& شوق پدران خود را داشتند; 40 ـ چنانچه قبر آنان ویران شده, ترمیم نماید



      
<      1   2   3   4   5   >>   >