حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: آرى، پدران و مادران فرزندانشان را لعنت مىکنند و در برابر، فرزندان هم پدران و مادرانشان را نفرین مىکنند، و خدا لعنت کند قبیله رعل و ذکوان و عضل و لحیان و تیره جذیمه از قبیله اسد و غطفان و ابو سفیان و شهبل ذا الاسنان و دو پسر ملیکة بن جزیم و مروان و هوذه و هونه را.
داستان برخورد امام على علیه السّلام با درخواستکننده پول از ایشان
[28] امام صادق علیه السّلام مىفرماید: یکى از آزاد کردههاى امیر المؤمنین علیه السّلام پولى از آن حضرت درخواست کرد و حضرت علیه السّلام فرمود: هر گاه بهره خود را از بیت المال گرفتم با تو تقسیم مىکنم. او گفت: براى من کافى نیست. او نزد معاویه رفت و معاویه به وى صلهاى داد و او هم نامهاى به امیر المؤمنین نوشت و پولى را که از معاویه گرفته بود به آگاهى حضرت رساند. امیر المؤمنین علیه السّلام در پاسخ او این نامه را نگاشت:
امّا بعد، مالى که در دست توست، پیش از تو، در دست دیگرى بوده و پس از تو، به دست دیگرى افتد و تو از آن همان بهرهاى را دارى که براى خدا برمىدارى، پس خود را
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 104
بر فرزندت مقدم بدار، زیرا جز این نیست که تو مال را براى یکى از دو نفر گرد مىآورى:
یا کسى که با آن به طاعت خدا برخیزد که در این صورت با آنچه تو بدبختشدهاى، او خوشبخت شده است، و یا فردى که با پول تو به معصیت الهى کمر بندد، که در این صورت با آنچه تو براى او گرد آوردهاى، به بدبختى کشانده شده است، و هیچ یک از این دو شایستگى آن را ندارند که تو بر خویش مقدمشان بدارى و براى او بارى بر دوش خود نهى، پس براى آنکه گذشته است به رحمت خدا امیدوار باش و براى آنکه خواهد آمد به روزى خدا اعتماد کن.
سخنى از على بن الحسین علیه السّلام در مسجد پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم (در موعظه)
[29] سعید بن مسیب مىگوید: على بن الحسین علیه السّلام را بنا بر این بود که هر جمعه در مسجد پیغمبر، مردم را پند مىداد و آنان را به زهد دنیا فرا مىخواند، و به کارهاى آخرت تشویق مىکرد. این سخنرانى از ایشان حفظ و نگاشته شده، آن حضرت مىفرمود: اى مردم! از خدا بپرهیزید و بدانید که به سوى او بازمىگردید و هر کسى در آخرت آن یابد که در این دنیا کرده، و اگر خیرى بوده نتیجه آن را ببیند، چنان که اگر شرّى بوده در برابر او حاضر مىشود و او آرزو مىکند که میان او و آن فاصلهاى بسیارى بود و خداوند شما را از خودش (بر کردار بد) بر حذر داشته. واى بر تو اى آدمیزاده غافل، که از او غفلت نمىشود.
اى بنى آدم! مرگ تو شتابندهترین چیز است براى تو که بىامان بسوى تو مىآید و تو را مىطلبد، و چیزى نمانده که تو را دریابد، و گویى عمرت به سر رسیده و فرشته مرگ جانت را ستانده است و بسوى قبرت تنها روانى، و جانت به تنت بازگشته است، و دو فرشته خدا بنام منکر و نکیر ناخوانده و بىاجازه، براى بازپرسى از تو به گورت درآمدهاند و از تو پرسش و پاسخ سخت مىکنند. همانا نخستین پرسش آن در پیرامون خدایى است که او را مىپرستیدى و پیامبرى که به سوى تو فرستاده شده است، و از دینى که بدان متدیّن بودهاى، و از کتابى که آن را تلاوت مىکردهاى، و از امامى که او را دوست مىداشتهاى، و از
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 105
عمرت که در چه راهى صرفش کردهاى و مالت که از کجا به کف آوردهاى، و چگونه خرجش کردهاى. پس احتیاط کن و به خویش بنگر و پیش از گزینش و پرسوجو و آزمون پاسخ خویش مهیّا دار، پس اگر مؤمن عارف باشى به دین خود و پیرو راستگویان و هوادار اولیاء الهى، خداوند حجّت تو را بر تو تلقین کند و زبانت را به صواب بگشاید و تو پاسخ به خوبى مىدهى و به خشنودى و بهشت الهى بشارت داده مىشوى و فرشتگان با روح و ریحان به استقبالت آیند، و اگر چنین نباشى، زبانت بگیرد و حجّتت ابطال گردد و از پاسخ درمانى و به آتش بشارتداده شوى و فرشتگان عذاب با آب جوشان و برافروختن دوزخ سوزان، به پذیرایى تو آیند.
بدان اى پسر آدم! در پى این وضع، رویدادى در پیش است بزرگتر، جگر خراشتر و دل آزارتر که این همان روز رستخیز است. این روزى است که مردم در آن گرد مىآیند و روزى است عیان، که خداوند عزّ و جلّ در آن پیشینیان و پسینیان را جمع مىکند، این روزى است که در صور دمیده مىشود و هر آنکه در گور است محشور مىگردد. این روز آزفه است، هنگامى که دلها از هراس به گلو مىرسند و خشم خود را فرو مىخورند، این روزى است که از لغزش کسى چشمپوشى نمىشود و از هیچ کس سر بها نگیرند و از کسى پوزش نپذیرند و توبه کسى را قبول نکنند، و در آن روز نباشد، مگر دیدن پاداش و جزاى کارهاى خیر و حسنات و دیدن سزا و کیفر تبهکاریها و سیئات. هر کس از مؤمنان باشد و در این دنیا ذرّهاى کار نیک کرده باشد، آن را دریابد، و هر مؤمنى در این دنیا ذرّهاى بد کرده باشد، آن را دریابد.
پس اى مردم! از گناهان و نافرمانىهایى که خدا بر شما ممنوع کرده و از آن بر حذرتان داشته بپرهیزید؛ گناهانى که خداوند آن را در کتاب صادق و بیان رساى خود آورده است.
پس از مکر و بر حذر داشتن و تهدید او آسوده خاطر نباشید، آن هنگامى که ابلیس ملعون شما را در شهوات و لذّت لذّتگذارى این دنیا فرا مىخواند، زیرا خداوند مىفرماید: إِنَ
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 106
الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ[1].
[1]( 1)« در حقیقت کسانى که[ از خدا] پروا دارند، چون وسوسهاى از جانب شیطان بدیشان رسد[ خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند»( سوره اعراف/ آیه 201)