اسیران فارس و ملّتهاى دیگر را به مقررات کتاب خدا و سنّت رسولش برگردانم، در این صورت همه از گرد من پراکنده مىشدند.
بخدا سوگند که من به مردم فرمان دادم در ماه رمضان همان نماز فریضه را به جماعت بخوانند، و به آنها اعلان داشتم که جماعت در نماز نافله، بدعت است و دستور خدا نیست ولى فریاد گروهى از سربازانم که همراه من با دشمن مىجنگیدند بلند شد. آنها فریاد مىزدند که: اى مسلمانان سنّت عمر دگرگون شد، على ما را از نماز نافله ماه رمضان باز مىدارد. و من ترسیدم که مبادا در بخشى از سپاهم جنجالى بپا شود.
من از دست این امّت، از نظر تفرقه اندازى و پیروى آنها، از پیشوایان گمراهى و از دعوتگران بسوى دوزخ چهها که نکشیدم! من از این خمس، بهره ذى القربى را که خداوند فرموده است: إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 95
الْجَمْعانِ[1] عطا مىکنم. بخدا سوگند مقصود از ذى القربى ما هستیم که خداوند ما را با خود و رسول خود قرین ساخته است و فرموده از آن خداست و از آن رسول خدا و از آن ذى القربى و یتیمان و مساکین و ابن سبیل تا اینکه دست گردان توانگران شما نگردد، و آنچه را رسول به شما داد بگیرید و آنچه که شما را از آن باز داشت وانهید و از خدا بپرهیزید، زیرا خدا سخت کیفر است براى کسانى که به ایشان ستم کنند [خاندان محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم]. این مهرى است که خدا به ما داده و ما را با آن بىنیاز ساخته است، و در باره آن به پیغمبرش سفارش کرده و از زکات و صدقه به ما بهرهاى نداده. خداوند رسول خویش و ما اهل بیت را گرامى داشته از اینکه چرک مال مردم را به ما بخوراند. پس این مردم خدا را تکذیب کردند و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را هم تکذیب نمودند و کتاب خدا را که به حق ما گویاست، انکار کردند و از مقرّرى که خدا براى ما مقرّر کرده است، از ما دریغ ورزیدند. خاندان هیچ پیغمبرى از امّت خود آن ندید که ما پس از پیامبر دیدیم، و خداوند علیه کسى که به ما ستم روا داشته یاور ماست و از او کمک مىخواهیم، و لا حول و لا قوة إلّا باللَّه العلى العظیم.
خطبه دیگرى از امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه
(هشدار به امّت آخر الزّمان و ظهور دولت حق) [22] مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه السّلام نقل مىکند که فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام این خطبه را در مدینه ایراد کرده است:
خدا را سپاس گزارد و او را ستایش کرد و بر پیامبر و خاندانش درود فرستاد و فرمود:
امّا بعد، همانا خداوند تبارک و تعالى هیچ گاه پشت زورگویان روزگار را نشکسته مگر پس از آنکه به آنها مهلت و آسایش داده است، و استخوان شکسته هیچ مردمى را نبسته مگر پس از تنگنا و مشکلات. اى مردم! در کمتر از آن نابودى که بدان روى آوردید
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 96
و مشکلاتى که پشت سر نهادید عبرتگیرى و پند آموزى بود، نه هر آن کس که دلى دارد خرد دارد، و نه هر آن کس که گوشى دارد شنواست، و نه هر آن کسى که چشمى دارد بیناست. اى بندگان خدا! در آنچه براى شما مهمّ است نیکو بنگرید و درنگ کنید و سپس به میدان زندگى کسانى که خداوند با علم خود آنها را کشانید و برد بنگرید؛ آنان که به شیوه خاندان فرعون مىزیستند و باغها کاشتند و چشمهها و کشتزارها و مقامها انباشتند.
و آنگاه بنگرید که خداوند وضع آنها را پس از آن همه خرّمى و شادى و امر و نهى، چگونه به پایان برده. هر کس از شما شکیبایى در پیش گیرد، سرانجام در بهشت جاى خود گرفت، و بخدا سوگند که در بهشت جاودان خواهید بود، سرانجام امور از آن خداست.
من در شگفتم، و چرا در شگفت نشوم از خطاى این گروههاى پراکنده، با اختلاف دلایلشان در دین؛ آنهایى که راه پیامبر را نمىپویند و به عمل وصى اقتدا نمىکنند و به غیب ایمان نمىآورند و از هیچ عیبى چشم نمىپوشند. همان را خوب مىدانند که در میانشان به خوبى یاد مىشود، و همان را زشت مىشمارند که خودشان زشت و ناروا مىدانند. هر که امام و پیشواى خود است، و در هر آنچه از ناحق رواج دارد، و به نظر خود درست مىدانند عمل مىکنند و بدان چنگ زدهاند و اسباب آن را محکم ساخته و استوار پنداشته، پیوسته بر خلاف حق مىروند، و جز خطاکارى نمىافزایند. به نزدیکى خدا نمىرسند و جز دورى از خدا را برنمىگزینند. انسى که با یک دیگر مىیابند و تصدیقشان نسبت به یک دیگر همه برخاسته از وحشتى است که از میراث پیامبر امّى دارند. و نیز سبب نفرت آنان. اخبار آفریننده آسمانها و زمین است که به ایشان رسیده. این مردم افسوسها در پى دارند و غارهایى هستند آکنده از تیرگىهاى شبهه، در تارى و گمراهى و تردید آشیانه کردند. کسى را که خدا او را به خود و نظر کوتاهش وانهد، و از راه حق به یک سویش افکند نزد کسى که او را درک نکند مورد اعتماد است، و نزد کسى که او را نشناسد متّهم نیست. این پیروان کور و نادان تا چه حدّ به رمههاى بىچوپان شباهت دارند.
افسوس و دریغ از کارهاى ناشایستى که شیعیان من به زودى خواهند کرد و چگونه یک دیگر را ذلیل خواهند کرد، و چگونه به کشتار هم دست خواهند یازند، فرداست که از
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 97
ریشه دور افتند و به شاخه بچسبند و پیروزى را از غیر راه آن بطلبند. هر گروهى از آنها به شاخهاى بچسبد و در برابر هر بادى که بوزد با آن از این سو به آن سو مىروند، با اینکه خداوند به زودى این مردم گمراه را، براى بدترین روز گرفتارى بنى امیّه گرد هم جمع مىکند، چنان که خداوند در فصل پاییز میان پارههاى ابر الفت مىافکند و چونان ابر متراکمى به هم پیوندشان مىدهد، سپس درها را به روى آنها مىگشاید و از خیزگاه سیل وار سرازیر مىشوند، چونان سیل ویران کن باغهاى یمن،[1]( 1)« اگر بخدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى[ حق از باطل]- روزى که آن دو گروه با هم روبرو شدند- نازل کردیم، ایمان آوردهاید»( سوره انفال/ آیه 41).