الرحیم را در حمد و سوره نماز بلند بخوانند، و هر کس را به همراه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در مسجدش درآوردند بیرون بیندازم و آن کسى را که از مسجد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بیرون انداختهاند وارد آن سازم، و مردم را به حکم قرآن و اجراء طلاق، طبق قانون قرآن و موافق سنّت اسلام وادارم، و زکات را از همه گونههایش، طبق مقررات دریافت مىکنم، و وضو و غسل و نماز را به هنگام و بنا به شریعت و در محل خودش برگردانم، و اهل نجران را به مکان خود بازگردانم، و اسیران فارس و ملّتهاى دیگر را به مقررات کتاب خدا و سنّت رسولش برگردانم، در این صورت همه از گرد من پراکنده مىشدند.
بخدا سوگند که من به مردم فرمان دادم در ماه رمضان همان نماز فریضه را به جماعت بخوانند، و به آنها اعلان داشتم که جماعت در نماز نافله، بدعت است و دستور خدا نیست ولى فریاد گروهى از سربازانم که همراه من با دشمن مىجنگیدند بلند شد. آنها فریاد مىزدند که: اى مسلمانان سنّت عمر دگرگون شد، على ما را از نماز نافله ماه رمضان باز مىدارد. و من ترسیدم که مبادا در بخشى از سپاهم جنجالى بپا شود.
من از دست این امّت، از نظر تفرقه اندازى و پیروى آنها، از پیشوایان گمراهى و از دعوتگران بسوى دوزخ چهها که نکشیدم! من از این خمس، بهره ذى القربى را که خداوند فرموده است: إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 95
الْجَمْعانِ[1] عطا مىکنم. بخدا سوگند مقصود از ذى القربى ما هستیم که خداوند ما را با خود و رسول خود قرین ساخته است و فرموده از آن خداست و از آن رسول خدا و از آن ذى القربى و یتیمان و مساکین و ابن سبیل تا اینکه دست گردان توانگران شما نگردد، و آنچه را رسول به شما داد بگیرید و آنچه که شما را از آن باز داشت وانهید و از خدا بپرهیزید، زیرا خدا سخت کیفر است براى کسانى که به ایشان ستم کنند [خاندان محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم]. این مهرى است که خدا به ما داده و ما را با آن بىنیاز ساخته است، و در باره آن به پیغمبرش سفارش کرده و از زکات و صدقه به ما بهرهاى نداده. خداوند رسول خویش و ما اهل بیت را گرامى داشته از اینکه چرک مال مردم را به ما بخوراند. پس این مردم خدا را تکذیب کردند و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را هم تکذیب نمودند و کتاب خدا را که به حق ما گویاست، انکار کردند و از مقرّرى که خدا براى ما مقرّر کرده است، از ما دریغ ورزیدند. خاندان هیچ پیغمبرى از امّت خود آن ندید که ما پس از پیامبر دیدیم، و خداوند علیه کسى که به ما ستم روا داشته یاور ماست و از او کمک مىخواهیم، و لا حول و لا قوة إلّا باللَّه العلى العظیم.
خطبه دیگرى از امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه
(هشدار به امّت آخر الزّمان و ظهور دولت حق) [22] مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه السّلام نقل مىکند که فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام این خطبه را در مدینه ایراد کرده است:
خدا را سپاس گزارد و او را ستایش کرد و بر پیامبر و خاندانش درود فرستاد و فرمود:
امّا بعد، همانا خداوند تبارک و تعالى هیچ گاه پشت زورگویان روزگار را نشکسته مگر پس از آنکه به آنها مهلت و آسایش داده است، و استخوان شکسته هیچ مردمى را نبسته مگر پس از تنگنا و مشکلات. اى مردم! در کمتر از آن نابودى که بدان روى آوردید
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 96
و مشکلاتى که پشت سر نهادید عبرتگیرى و پند آموزى بود، نه هر آن کس که دلى دارد خرد دارد، و نه هر آن کس که گوشى دارد شنواست، و نه هر آن کسى که چشمى دارد بیناست. اى بندگان خدا! در آنچه براى شما مهمّ است نیکو بنگرید و درنگ کنید و سپس به میدان زندگى کسانى که خداوند با علم خود آنها را کشانید و برد بنگرید؛ آنان که به شیوه خاندان فرعون مىزیستند و باغها کاشتند و چشمهها و کشتزارها و مقامها انباشتند.
و آنگاه بنگرید که خداوند وضع آنها را پس از آن همه خرّمى و شادى و امر و نهى، چگونه به پایان برده. هر کس از شما شکیبایى در پیش گیرد، سرانجام در بهشت جاى خود گرفت، و بخدا سوگند که در بهشت جاودان خواهید بود، سرانجام امور از آن خداست.
من در شگفتم، و چرا در شگفت نشوم از خطاى این گروههاى پراکنده، با اختلاف دلایلشان در دین؛ آنهایى که راه پیامبر را نمىپویند و به عمل وصى اقتدا نمىکنند و به غیب ایمان نمىآورند و از هیچ عیبى چشم نمىپوشند. همان را خوب مىدانند که در میانشان به خوبى یاد مىشود، و همان را زشت مىشمارند که خودشان زشت و ناروا مىدانند. هر که امام و پیشواى خود است، و در هر آنچه از ناحق رواج دارد، و به نظر خود درست مىدانند عمل مىکنند و بدان چنگ زدهاند و اسباب آن را محکم ساخته و استوار پنداشته، پیوسته بر خلاف حق مىروند، و جز خطاکارى نمىافزایند. به نزدیکى خدا نمىرسند و جز دورى از خدا را برنمىگزینند. انسى که با یک دیگر مىیابند و تصدیقشان نسبت به یک دیگر همه برخاسته از وحشتى است که از میراث پیامبر امّى دارند. و نیز سبب نفرت آنان. اخبار آفریننده آسمانها و زمین است که به ایشان رسیده. این مردم افسوسها در پى دارند و غارهایى هستند آکنده از تیرگىهاى شبهه، در تارى و گمراهى و تردید آشیانه کردند. کسى را که خدا او را به خود و نظر کوتاهش وانهد، و از راه حق به یک سویش افکند نزد کسى که او را درک نکند مورد اعتماد است، و نزد کسى که او را نشناسد متّهم نیست. این پیروان کور و نادان تا چه حدّ به رمههاى بىچوپان شباهت دارند.
افسوس و دریغ از کارهاى ناشایستى که شیعیان من به زودى خواهند کرد و چگونه یک دیگر را ذلیل خواهند کرد، و چگونه به کشتار هم دست خواهند یازند، فرداست که از
بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 97
[1]( 1)« اگر بخدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى[ حق از باطل]- روزى که آن دو گروه با هم روبرو شدند- نازل کردیم، ایمان آوردهاید»( سوره انفال/ آیه 41).