سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز

در نجف طلاب در ایام عبادت پای پیاده به عتبات عالیات میرفتند و در نیمه های  شب هر جا که توقف میکردندنماز شب را به جا

 می آوردند.در یکی از این سفرها آقا از جمع فاصله گرفته مشغول نماز شب شدند ناگهان طلاب صدای غرش شیر را شنیدند کهبه

سمت آقا میرود همه گفتند "انّا لله و انا الیه راجعون"چون کاری از کسی بر نمی آمد!آنگاه شیر نزدیک آقا رفت  کمی مکث کرد سپس 

راه خود را گرفت و رفت! بعد از نماز  طلاب از آقا پرسیدند:شما نترسیدید؟ آقا جواب داد ترسیدم اما  با خود گفتم اگر قرار است از

دنیا بروم چه خوب که در این حالت عبادت  از دنیا بروم.

منبع( کتاب روح آسمانی ،ایوب سیفی زاده ،در کرامات آیت الله بهجت،ص 35)( خلاصه ای از متن)

 

 

 

 



مطلب بعدی : حدیث