سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدلهای عملیاتی قرآن کریم در مهندسی فرهنگی(3)

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} @font-face {font-family:"B Titr"; panose-1:0 0 7 0 0 0 0 0 0 0;} @font-face {font-family:"2 Titr"; panose-1:0 0 7 0 0 0 0 0 0 0;} @font-face {font-family:"2 Mitra"; panose-1:0 0 4 0 0 0 0 0 0 0;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; line-height:115%; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:8.5in 11.0in; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

آیا آموزه ها ی قرآن دارای مهندسی فرهنگی است؟

ممکن است با طرح مسائل پیشین، این سؤال مطرح شود که آیا بیان چند اصل اعتقادی و ارائه چند برنامه عملی می تواند «مهندسی فرهنگی» به حساب آید؟
در پاسخ باید گفت که تنظیم و طرح چند اصل و تقنین مجموعه ای از قوانین و بایدها و نبایدها، همیشه حکایت از وجود «مهندسی فرهنگی» ندارد؛ زیرا تنظیم اصول و تقنین قوانین:
1. گاه اساساً مرتبط با مسائل فرهنگی نیست، بلکه در جهت تولید یک محصول یا ساخت یک بنا و یا اداره فیزیکی یک مجموعه صورت گرفته است که در این صورت، اصول و فروع برنامه ها و دستورالعمل ها ارتباطی با فرهنگ و مهندسی فرهنگی ندارد.
2. در برخی موارد قوانین و ضوابط و تعریف اصول و تجدید رفتار جنبه فرهنگی و فرهنگ سازی دارد و در نهایت به شکل گیری یک نظام رفتاری، اعتقادی، اخلاقی و شخصیتی خاصی منتهی می شود، ولی به دلیل این که در طراحی اصول و ارائه بایدها و نبایدها، محاسبه ای عالمانه و تدبیری عاقلانه صورت نگرفته است و از قبل اهداف مشخص نشده و برای رسیدن به اهداف، کیفیّت و کمیّت وظایف و چگونگی روش ها مورد توجه قرار نگرفته است، گرچه این اصول نظری و قالب های عملی خواه ناخواه به شکل گیری یک نظام فرهنگی یا به هرحال عناصری از یک نظام فرهنگی ـ اجتماعی منتهی می شود، ولی در فرایند این شکل گیری ـ آغاز و فرجام ـ چیزی به عنوان «مهندسی فرهنگی» وجود ندارد. زیرا چنان که یاد شد، در معنای واژه «مهندسی»، عنصر محاسبه، سنجش، تقدیر و طراحیِ آگاهانه و ارادی و پی ریزی شالوده های قانونمند یک بنا برای رسیدن به اهداف فکری و عملی ـ که حکایت از جهان بینی و هستی شناسی و شخصیت روحی و باورها و تمایلات فرد یا جامعه عامل داشته باشد ـ حضور جدّی و غیرقابل چشم پوشی دارد.
بر این اساس باورها و قواعدی که طی دوره های طولانی و بر اساس شرایط و نیازهای مقطعی و به صورت اتفاقی یا انتخابی ناگزیر و محاسبه نشده و غیرعلمی در جوامع شکل گرفته و فرهنگی دیرپا یا نوظهور را در آن جوامع شکل داده است، فاقد «مهندسی فرهنگی» است.
اکنون باید دید که آموزه ها و معارف قرآن در کدام یک از موارد یاد شده می گنجد!

آنچه ما آوردیم، هرگز آن هندسه نهایی قرآنی نیست،

 بلکه این هندسه که بیش از هر چیز یک سازماندهی و برنامه ریزی فرهنگی است، باید بیش از این مورد بررسی و دقت قرار گیرد و شناسایی شود.

 

 

 

 

 

 

 


بررسی دید گاه ها:

آیا می توان گفت که اساساً آموزه های قرآن، نظر به ساختن یک فرهنگ نداشته است و مطالب و باورها و قواعد و رفتار پیشنهادی آن، ارتباطی با شکل گیری فرهنگ مردم در یک جامعه ندارد؟
قطعاً پاسخ منفی است، زیرا کافران به اسلام و حتّی متفکران همه ادیان، نمی توانند نقش دین در فرهنگ سازی پیروان ادیان را انکار کنند، بلکه باید اذعان کرد که دین و باورها و تعالیم دینی، طی ده ها قرن، یکی از مهم ترین عوامل فرهنگ ساز در میان ملّت ها و جوامع بشری بوده است. بنابراین باید «نسبت قرآن با وجه دوم» را مورد بررسی قرار داد؛ یعنی باید دید آیا تأثیرگذاری قرآن ـ به عنوان یک کتاب دینی ـ بر فرهنگ جوامع اسلامی، مبتنی بر فرایندی غیر علمی، محاسبه نشده و غیر مدبّرانه بوده و فاقد مهندسی فرهنگی است، یا هر یک از اصول و فروع نظری و عملی آن، با دقت تنظیم و تعریف شده و بیشترین تکیه را بر علم و حکمت الهی داشته است؟

دیدگاه نخست

در اینجا نیز پاسخ روشن است، زیرا کسانی که دین را خرافه یا افیون ملت ها، ساخته تمایلات روانی، معلول جهل به قوانین علمی طبیعت و یا بافته و پرداخته سرمایه داران و استثمارگران تاریخ معرفی کرده اند، هیچ گونه اصالتی برای آن قائل نیستند تا آن را مبتنی بر علم و عقل و حکمت و سنجش و محاسبه بدانند.

دیدگاه دوم

از سوی دیگر، کسانی که تا به این پایه نسبت به دین بدبین نباشند، اما آموزه ها، معارف و برنامه های عملی دین را محصول تجربه های شخصی پیامبران بدانند و کتاب های آسمانی را نه کلام الهی بلکه دریافت های باطنی شخص نبی به شمار آورند و فهم زمانه و شرایط تاریخی و فرهنگی عصر نبی را بر چگونگی دریافت های وی مؤثّر شمارند، اینان نیز نمی توانند برای تأثیرگذاری باورهای دینی بر جوامع انسانی مبنایی علمی و پایدار قائل باشند و طرّاحی قواعد آن را معلول سنجشی آگاهانه، مدبّرانه و هدفمندانه بدانند!
و نهایتاً در نظر این طیف، یا قرآن اساساً فاقد مهندسی فرهنگی و بیگانه با آن است و یا اگر هم با ارائه اصول اعتقادی و برنامه های عملی خود، خواسته است طرحی ارائه کند و در پرتو آن فرهنگی را پدید آورد، این طرح تاریخمند و محدود به ظرف خاص تاریخی خود است و نباید برای شناسایی آن وقت زیادی را صرف کرد، چنان که نباید آن طرح را برای همه زمان ها مفید و کارآمد دانست!

 

 

 

 

 

قرآنضرورتاً دارای نگرش فرهنگی و در صدد فرهنگ سازی بوده است و با ارائه برنامه ها و قواعد و قوانین و ترسیم ایده آل ها و تعمیق آنها در ذهن و اندیشه پیروان، طرحی حساب شده و دقیق را پی ریخته است

 

 

 

 

 

 


دیدگاه سوم

دیدگاه سوم در تقابل با دو نظرگاه قبلی است؛ زیرا معتقد است که:
1ـ قرآن کلام الهی است.
2ـ پیامبر (ص) فقط پیام رسان خداست و خود هیچ گونه دخل و تصرّفی در الفاظ و مفاهیم وحی نداشته است.
3ـ کلام الهی ریشه در علم و حکمت نامحدود او دارد.
4ـ کلام الهی ـ معارف و رهنمودهای قرآن ـ کمترین تعارض و ناهمسازی با سرشت و فطرت انسان و عقل و علم ندارد.
5ـ کلام الهی هدفمند است و در صدد تحقّق اهداف مشخصی است و از هرگونه حرکت کور و بیهوده مبرّاست.
6ـ اصلی ترین هدف قرآن، تعالی معنوی و روحی انسان بوده است.
7ـ قرآن برای راهنمایی انسان به سمت زندگی برتر مادی و معنوی، نظامی اعتقادی و عملی را به او ارائه کرده است.
8ـ نظام اعتقادی و عملی قرآن به گونه ای عالمانه و دقیق ترسیم شده است که بتواند اهداف مورد نظر را در زندگی فردی و اجتماعی انسان تحقّق بخشد.
9ـ تنظیم و طرّاحی محاسبه شده، علمی، هدفمند و دقیق برنامه های قرآن برای دستیابی انسان به زندگی معنوی برتر ـ و به تبع آن زندگی مادی مقبول تر ـ همان چیزی است که آن را «مهندسی فرهنگی قرآن» می نامیم.
10ـ طرح و برنامه قرآن برای دستیابی انسان به حیات برتر که اخلاق، رفتار، بینش، رسوم، عادات، منش و ارزش را شامل می شود، دارای محدودیت تاریخی نیست، بلکه با اتّکا به علم و حکمت لایزال الهی، دارای حیات و اعتبار همیشگی و کارآمدی پایدار است.

 

 

 


11ـ تغییرهایی که در طول تاریخ برای نیازها و شرایط و اقتضائات جوامع بشری رخ می دهد، در متن آموزه های قرآنی به طور صریح یا به اشارت مورد توجه قرار گرفته است و این امر انعطاف پذیری لازم را به طرح قرآنی برای ساختن فرد و جامعه داده است و برای پاسخگویی به تحوّلات و تغییرات، نیازی به تاریخمند شمردن قرآن و عدول از برنامه ها و قواعد و قوانین نظام مند آن نیست، بلکه با اتّکا به ظرفیت های تعبیه شده در خود قرآن می توان با حفظ اصول و بنیادهای آن، به تغییرات مورد نیاز جوامع و پاسخگویی به نیازهای متفاوت آن دست یافت.
12ـ عنصر اجتهاد در نظام مطالعات دینی، همان چیزی است که عهده دار شناسایی ضرورت ها و شرایط است و وظیفه دارد تا در اجرای هندسه فرهنگی قرآن و تحقّق اهداف آن، روش هایی را شناسایی کند و به کار گیرد که تأمین کننده اهداف قرآنی است و به نفی اهداف پیش بینی شده منتهی نمی شود.
بر اساس این دیدگاه، قرآن ضرورتاً دارای نگرش فرهنگی و در صدد فرهنگ سازی بوده است و با ارائه برنامه ها و قواعد و قوانین و ترسیم ایده آل ها و تعمیق آنها در ذهن و اندیشه پیروان، طرحی حساب شده و دقیق را پی ریخته است و این طرح همان چیزی است که ما آن را «مهندسی فرهنگی قرآن برای جوامع بشری» نام نهاده ایم. در این نگاه، هر یک از توصیه های اخلاقی دین و نیز هر یک از برنامه های عبادی یا قواعد حقوقی قرآن، به گونه ای تعیین و تعریف شده است که بتواند صلاح و نیک اندیشی و خیرخواهی و سلامت جسمی و روانی و امنیت و آرامش فردی و اجتماعی شهروندان جامعه دینی را تأمین کند و از این طریق همه نمادهای فرهنگی جامعه دینی را در ابعاد مختلف به زیباترین نمادها برساند و نمودهای زشت را از ساحت فرهنگ جامعه بشری بزداید.

قرآنضرورتاً دارای نگرش فرهنگی و در صدد فرهنگ سازی بوده است و با ارائه برنامه ها و قواعد و قوانین و ترسیم ایده آل ها و تعمیق آنها در ذهن و اندیشه پیروان، طرحی حساب شده و دقیق را پی ریخته است و این طرح همان چیزی است که ما آن را «مهندسی فرهنگی قرآن برای جوامع بشری» نام نهاده ایم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



مطلب بعدی : حدیث