سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدلهای عملیاتی قرآن کریم در مهندسی فرهنگی(1)

 

 

 

عنوان مقاله تحقیقی

 

مدلهای عملیاتی قرآن کریم

 در مهندسی فرهنگی

 

Engineering / culture

پژوهشگر : محمد منصوری بروجنی

مقدمه:

تعبیر مهندسی فرهنگی، در ادبیات علمی و اجتماعی ما از پیشینه ای طولانی برخوردار نیست. بلکه می توان تولّد آن را در دهه های اخیر جستجو کرد. البته این تولّد نوین به ساختار ترکیبی واژه «مهندسیِ فرهنگی» مربوط می شود چه این که هر یک از این دو واژه ـ به تنهایی ـ در زبان فارسی قدمتی بس طولانی تر دارد. لغت شناسان، واژه «مهندس» را به معنای: اندازه گیرنده، تقدیرکننده، محاسب، شماردار و مقدّر دانسته اند و «مهندسی» را اندازه گیری و حسابگری تعریف کرده اند. کاربردهای نخستین این کلمه در ادب پارسی، در زمینه علم هندسه و اشکال عالم، مساحی و اندازه گیری زمین و بنا بوده و سپس در قلمرو سایر دانش ها چون پیکرتراشی، معماری، راه سازی، کشاورزی و نهایت ساختن انواع ماشین ها و طرّاحی و ساخت سیستم های الکتریکی و الکترونیکی سرایت کرده است. واژه «فرهنگ» نیز پردینه است و به معنای دانش و ادب بوده است و شاعرانی چون کسائی، فردوسی، فرخی، عنصری، ناصرخسرو، خاقانی، نظامی و مولوی آن را به همین معنا دانسته و در همین معنا به کار برده اند. این واژه در قرن اخیر، در زمینه آموزش و پرورش نیز به کار رفته و تنها در چند دهه اخیر است که کاربردهای آن گسترش بیشتری یافته است، به طوری که پژوهشیان از ارائه تعریفی دقیق و همه جانبه برای آن بازمانده و یا در ارائه تعریفی همه پسند، گرفتار تنگنا شده اند!
می توان ادّعا کرد که تعبیر «مهندسی فرهنگی» همزاد معنای جدید و کاربردهای نوینی است که برای تک واژه های «مهندسی» و «فرهنگ» در چند دهه اخیر شکل گرفته است. یعنی این معانی و کاربردهای جدید، ترکیبی تازه را نیز به همراه داشته است. این معانی و کاربردها، و حتی این ترکیب نوین، فاصله جدّی با معانی دیرین خود ندارد، بلکه به گونه ای ظریف پیوند خود را با معانی نخستین حفظ کرده است. زیرا اگر مهندسی را به معنای طراحی، سازماندهی، پی ریزی و معماری یک سیستم سخت افزاری یا نرم افزاری بدانیم، به هرحال یکی از عناصر و پایه های انکارناپذیر آن، محاسبه، سنجش و تقدیر و اندازه گیری در راستای نظام بخشی و شکل دهی جدید سرمایه های مادّی و معنوی و امکانات بالفعل و بالقوّه است. تا در نتیجه این طراحی و نظام بخشی، کارآمدی سرمایه ها و امکانات ارتقا یافته و به دستاوردهای بهتری منتهی شود. واژه فرهنگ نیز که امروزه شامل باورها، سنت ها، آداب، رسوم، اخلاق، منش های فردی و اجتماعی، بینش ها و روش های فردی و گروهی، ارزش های مورد قبول و معیارهای ارزش گذاری و ... می شود با معنای نخستین خود که عبارت از دانش و ادب و نیز عقل و خرد بوده است ارتباطی وثیق دارد. زیرا همه موارد یاد شده می تواند، بلکه می باید ریشه در علم و عقل داشته و برآمده از آن باشد و در حقیقت علم صائب و عقل سلیم اگر در وجود فرد و در کالبد جامعه نهادینه شود، برآیند آن: بینش ها، روش ها، باورها، سنت ها، آداب، رسوم و اخلاق شایسته، متعالی، انسانی و امنیت بخش و آرامش آفرین خواهد بود. و چنانچه جهل و هوس جای علم و خرد نشسته باشد، همه شاخه های نگرشی و رفتاری فرد و جامعه که فرهنگ او را شکل می دهد، رنگ جاهلانه خواهد داشت و زندگیِ نامعقول و نامطلوبی را رقم می زند.

key words  واژه کلید ها:
قرآن/ مهندسی فرهنگی/ اصلاح فرهنگ/ روشها/ / / ترکیبی بودن اهداف/ شفافیت و رسایی/ تکرار و تلقین واقع گرایی/ ریشه گرایی/ عقل گرایی/ فطرت گرایی/ علم گرایی/ تجددگرایی/ / .

رابطه قرآن و مهندسی فرهنگی:

در مقابل مکاتب بشری، قرآن برای فرهنگ، اندیشه، اخلاق و باورهای انسانی، قائل به اصالت است. بلکه آن را اصیل ترین واقعیّت زندگی انسان در این جهان می داند و بقیّه نهادها و نمادهای زندگی بشر را، در عین اهمیت و ضرورت، تابعی از بینش، باور، اخلاق و شخصیت فکری و معنوی او می شناسد. اگر لیبرالیسم محور همه ایده ها و برنامه های خود را «آزادی انسان برای رسیدن به تمایلات خویش» قرار داده است و اگر مارکسیسم نقطه نهایی آرمان خود را «رسیدن به جامعه بی طبقه اقتصادی» معرفی کرده است و پایه همه تعالیم و توجیه ها و حرکت های خود را «تساوی اقتصادی و اشتراکیت و حذف مالکیت فردی» قرار داده است، و اگر برخی مکاتب عرفانی غیرتوحیدی، پایه بنیادین تعالیم و تمرین های خود را «کشف قوای نهفته بشر و دستیابی به توانمندی های درونی انسان» دانسته اند، قرآن اساس و محور همه تعالیم، توجیه ها و برنامه ها و اهداف خود را امری معرفتی و فرهنگی معرفی کرده که عبارت است از «شناخت خدا، ایمان به او، اظهار بندگی به درگاه او، اطاعت از او و حرکت به سوی او». این عناصر که مهم ترین عناصر دین و دینداری به شمار می آیند، ـ حتّی به باور کسانی که اعتقادی به دین ندارند ـ عناصری فرهنگی و فرهنگ ساز هستند. حال دین ناباوران، فرهنگ دینی را فرهنگی غلط و نادرست می شناسند و دین باوران، آن را فرهنگی اصیل و درست می دانند! در قرآن، هرگاه سخن از بعثت پیامبری به میان آمده است، اولین پیام او برای امّتش، پیام خداباوری بوده است؛
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ) (مؤمنون/
23) «وما نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ او به آنها گفت: ای قوم من! خداوند یکتا را بپرستید.»
(وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ) (عنکبوت/
16) «ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: (خداوند را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید.»
(وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُم) (مائده/
72) «مسیح گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید!»
(وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/
65) «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! (تنها)خدا را پرستش کنید.»
(وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/
73 ) «و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! (تنها)خدا را بپرستید.»
(وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/
85) «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید.»
و در بیانی کلّی و جامع قرآن اعلام کرده است:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّه) (نحل/
36) «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که:خدای یکتا را بپرستید.»
قرآن بر پایه این اصل قویم سایر اصول و فروع خود را بنا کرده است. به تعبیر دیگر دو اصل ثابت و بنیادی قرآن «از خدا بودن» و «به سوی خدا بودن» است و قرآن بقیه تعالیم و آموزه های خود را برای زندگی فردی و اجتماعی انسان در حدّ فاصل میان این دو اصل، طرّاحی کرده است. کشف این طرح و هندسه معرفتی و علمی قرآن برای حرکت به سوی خدا، خود مهم ترین مقوله در این پژوهش قرآنی است و متأسفانه تاکنون تلاش کمی در میان اسلام شناسان برای کشف این ساختار صورت گرفته است.

مدل کلّی از «مهندسی فرهنگی در قرآن»

1. دعوت به عبادت و معرفت پروردگار؛

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون) (بقره/21) «ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید؛ تا پرهیزکار شوید.»
در این آیه، مخاطب همه انسان هایند، و با نوعی تکریم دعوت شده اند تا به بندگی و اظهار عبودیت رو آورند و به آنها یادآوری شده است که منطق این اظهار بندگی، آن است که او شما را آفریده و پرورش داده است، چونان که نسل های پیشین را! و در نهایت متذکّر شده است که این عبودیت و عبادت، به انسان قدرت تصمیم گیری و اراده و کنترل بر خویش می دهد ـ تا در زندگی گرفتار کژی و ناهنجاری و افراط و تفریط نشود، برای رسیدن به تمایلات خود همه چیز را ویران نکند و برای ایجاد جامعه ای برابر، به استبداد و جبّاریت دست نزند و برای کشف نیروهای درونی خود، زندگی خود را درگیر قدرت طلبی و امتیازخواهی بر دیگران نسازد! و ... ـ

2. ایمان به انبیا ـ واسطه میان خدا و خلق ـ؛

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُم) (نساء/170) «ای مردم! پیامبر(ی که انتظارش را می کشیدید،) حق را از جانب پروردگارتان آورد.»
در این آیه نیز خطاب به توده انسان ها و همه نسل هایی است که شنوای این پیامند و محتوای آن، این است که شما به اختیار خود نیامده اید! بلکه در آمدن و بالیدن، پرورش دهنده ای دارید، همو اکنون برایتان پیام رسانی فرستاده تا حقیقت زندگی ـ آمدن، زیستن و رفتن ـ را برای شما بازگوید، چنان که اگر خوب بیندیشید، فرستاده شدن پیامبر (ص)از سوی پروردگار، خود مبتنی بر منطقی راستین است.
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینا) (نساء/
174) «ای مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم.»
قرآن در این آیه یادآور شده است که اگر انسان ها به عبودیت خدا و ایمان به پیامبر (ص) دعوت شده اند، این دعوت همراه با برهان و دلیل روشنیِ خرد فهم و هماهنگ با زبان فطرت و سرشت آدمی است.
(لِئَلا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُل) (نساء/
165) «تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند.»
فلسفه این هدایتگری و دعوت و ارائه دلایل و برهان، این است که مردمان از آن پس، حجتی بر خدا نداشته باشند و از او گلایه نکنند که اگر راهنمایی بود و راه را می نمود، بدخواه و بداندیش و گمراه نمی شدند!

3. هدفمندی هستی و زندگی انسان؛

(قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) (طه/50) «پروردگار، اوست که همه چیز را وجود بخشیده و سپس آنها را به سوی هدفی رهنمون ساخته است.»

(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُون) (مؤمنون/115) «آیا گمتان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوی ما باز نمی گردید؟»

قرآن در این بیان بر هدفمندی آفرینش و حیات انسان تأکید دارد و این هدفمندی را با طرح دو اصل به انسان یادآوری کرده است: 1ـ خلقت آغازین 2ـ رجعت و بازگشت به جانب خالق.

4. مسئولیت انسان در زندگی و پاسخگویی او در آخرت؛

(إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى) (طه/15) «لحظه قیامت حتماً فرا می رسد، زمان آن را پنهان داشته ام! قیامت برای آن است که هرکس پاداش تلاش های خود را دریافت کند.»
(وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِین) (انبیاء/
47) «روز قیامت ترازوهای عدل را برقرار می سازیم، به هیچ کس کم ترین ستم نخواهد شد، اگر عملی به کوچکی و کم وزنی خردلی باشد، آن را خواهیم آورد و از نظر دور نخواهیم داشت و البتّه با حسابگری و حسابرسی، خلأیی باقی نمی ماند و چیزی فروگذار نمی شود.»

5. ضرورت حرکت آگاهانه و عاقلانه و مسئولانه در زندگی؛

آن آغاز و این فرجام می طلبد که انسان حرکت خود را در زندگی آگاهانه و اندیشمندانه انتخاب کرده و پی گیری نماید، چرا که در قبال هر گام باید پاسخگو باشد.
(هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُون) (زمر/
9) «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!»
(وَمَا یَسْتَوِی الأعْمَى وَالْبَصِیرُ وَلا الظُّلُمَاتُ وَلا النُّور) (فاطر/
20-19) «و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، و نه ظلمت ها و روشنایی.»
(کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون) (بقره/
242) «
این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می دهد؛ شاید اندیشه کنید.»

 



مطلب بعدی : حدیث