سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوائیه

سلام حداقل پول کرایه ماشین که ازروستا میامدم شهر وکافی نت که اینهمه مطلب زدیم رالحاظ می کردید؟

آیا کسانی که اصلا مطلب نزدن وبا کسانی که اصلا مطلب نزدن یکسانند؟

حداقل بودجه ای جهت اردو -...درنظرمیگرفتید؟

.............................................................................................................................................................................................................

................................................................................................................................................................................................

................................................................................................................................................................................

............................................................................................................................................................

.............................................................................................................................................



      

مناجات عیسی بن مریم

مناجات عیسى بن مریم علیهما السّلام با خداى عزّ و جلّ‏

[1] (2) اى عیسى، منم پروردگار تو و پروردگار پدرانت‏[2]. نامم یگانه است و منم یکتاى تنها به آفرینش همه چیز، و همه چیز ساخته من است و همه به سوى من برگردند.

(3) اى عیسى، تو به فرمان من مسیح (و جانبخشى)، و تو به اجازه من از گل مى‏آفرینى، و تو مردگان را به کلام (و مشیّت) من زنده کنى.[3] پس شیفته درگاه من باش و از من بیم دار که پناهگاهى از من جز درگاه خود من نیابى.[4] (4) اى عیسى، به تو سفارش کنم سفارش مشفقى که به مهربانى بر تو دلسوز است تا با کوشش خود در جلب خرسندى من سزاوار دوستدارى من شوى، تو در بزرگى برکت یافتى و در خردى، هر جا بودى، برکت یافتى. من گواهم بر این که به راستى تو بنده من از کنیز منى، با نافله‏ها (و عبادات مستحبّ، افزون بر عبادات واجب) به من نزدیکى جوى و بر من توکّل کن تا تو را کفایت کنم و از پى دیگران مرو که تو را محروم و رها کنم.

(5) اى عیسى، بر بلا بشکیب و به قضا خرسند باش و چنان باش که من از تو شادم، و شادى من آن است که فرمانم برند و نافرمانیم نکنند.

(6) اى عیسى، یاد مرا به زبانت (هماره) زنده‏دار و دوستى مرا به دلت بسپار.

(7) اى عیسى، در هنگامه‏هاى بى‏خبرى بیدار باش و نکته‏هاى دانش را به استوارى و نیکى فراگیر و براى من (به دیگران) بیاموز.

(8) اى عیسى، شیفته ترسان باش و دلت را با پروادارى از من بمیران.

(9) اى عیسى، شب براى کسب خرسندى من در نظر آر و روزت را براى روز نیازت روزه بدار.

(10) اى عیسى، همانا تو مسئولى، پس بر ناتوان رحمت آر چنان که من بر تو رحمت آوردم و بر

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 520

یتیم زور مران.

(1) اى عیسى، در خلوتها بر (زار بودن) خویش سرشک ببار، و به اوقات نماز گام سپار و لذّت بر زبان راندن ذکر مرا به شنود من آر، زیرا که نکوست با توام کردار.

(2) اى عیسى، چه بسا [از] مردم را که به سبب گناهان پیشینیان هلاک کردم و تو را از آنها باز داشتم.

(3) اى عیسى، با ناتوانان نرمى کن و دیده ناتوانت را به آسمان برآر و مرا بخوان که من به تو نزدیکم.

و نامم را جز به زارى به درگاهم و جز با اندیشناکى و نگرانى بى‏نظیرت میار، زیرا هر گاه چنانم (به زارى و بیم و امید) بخوانى پاسخت گویم.

(4) اى عیسى، کسى که به نافرمانى از من سرتافته تو را نفریبد که روزى مرا مى‏خورد و دیگرى را مى‏پرستد، سپس هنگام گرفتارى مرا مى‏خواند و پاسخش مى‏دهم، آنگاه به همان وضعى که داشته باز مى‏گردد. آیا بر من متمرّد مى‏شود؟ یا به خشمم متعرّض مى‏شود؟ به (ذات) خودم سوگند که چنانش بگیرم که نجاتى از آنش نباشد و جز من پناهش نباشد، از آسمان و زمین من به کجا مى‏گریزد؟ (5) اى عیسى، به ستمگران بنى اسرائیل بازگوى: در حالى که حرام به زیر دامنها[5] و بتها در خانه‏هاى خود دارید[6] مرا مخوانید، زیرا من سوگند خوردم که هر که مرا بخواند پاسخش گویم و پاسخم را بدانها لعن بر ایشان قرار دهم تا از هم بگسلند (و تار و مار شوند).

(6) اى عیسى، چه خیرى است در لذّتى که نپاید و عیشى که براى صاحبش نماند؟ (7) اى پسر مریم، اگر آنچه را براى دوستداران نکوکار خود آماده کرده‏ام به چشم مى‏دیدى، دلت آب مى‏شد و روحت از شوق پر مى‏کشید، هیچ سرایى چون سراى آخرت نباشد که در آن همسایه پاکانى و فرشتگان مقرّب در آن بر نیکان درآیند و آنان از هراسهایى که روز رستاخیز در رسد ایمنند، سرایى که نعمتش دگرگون نشود و از اهل آن زایل نگردد.

(8) اى پسر مریم در رسیدن به آن سراى با رقابت‏کنندگان مسابقه‏گذار زیرا هدف آرزوى نیکبختان است و جایى نیک منظر، خوشا بر تو اى پسر مریم اگر از کوشندگان براى آن باشى و با پدرانت آدم و ابراهیم در فردوسها و نعمتها به سر برى و از آن جا به جا نشوى و نقل مکان نیابى که من با پرهیزگاران چنین کنم.

(9) اى عیسى، همراه هر که از دوزخ پر شراره و پر از غل و شکنجه مى‏گریزد به دامان رحمت من گریز که هرگز شادمانى به دوزخ راه نیابد و هیچ غمى از آن بیرون نیاید، بسان پرده‏هاى شب تارى تیره و ظلمانى است، هر که از آن نجات یابد کامیاب شود، آن سراى زورگویان و ستمکاران گردنکش و هر سنگدل دژخویى باشد.

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 521

(1) اى عیسى، چه بد خانه‏ایست براى هر که بدان دل بسته و چه قرارگاهى است خانه ستمگران! من تو را از نفس خودت بر حذر مى‏دارم، به (هشدار) من آگاه باش.

(2) اى عیسى هر جا هستى مرا در نظر آر و گواه باش من آفریدمت و تو بنده منى و من تو را نقشبندى کردم و به زمین فرو فرستادم.

(3) اى عیسى، نفست را از شهوتهاى هلاکت بار بازدار و از هر خواهشى که از من دورت کند دورى گزین، بدان که تو از سوى من فرستاده‏اى امین هستى، و از من پروا داشته باش.



[1]( 1) کلینى این روایت را در الرّوضة از کتاب کافى با اختلاف و بیش از شصت سطر اضافه نقل کرده است.

[2]( 2) مراد از پدران عیسى نیاکان مادرى او هستند که به ابراهیم خلیل سلام اللَّه علیه مى‏رسند چه مسیح علیه السّلام را نسب از مادر است. رک: به ص 412- 413 همین کتاب.- م.

[3]( 3) اشاره به معجزات مسیح علیه السّلام است که به فرمان و اذن بارى تعالى در ابداع و احیاء اموات و شفاى بیماران معجزنماییها داشت.- م.

[4]( 4) که کودک اگر از سر جهل از مادر گریزد از سر بى‏پناهى باز به دامن او آویزد.- م.

[5]( 5) کنایه از نگهداشتن مال حرام و خوددارى از پرداختن آن به صاحبان و شایستگان آن است.

[6]( 6) شاید مراد از« بتها» درهم و دینارهایى باشد که بنى اسرائیل به گردآورى و اندوختن آن همّت گماشته بودند.



      

1111

موسى، چون دیدى توانگرى‏اى به تو روى آورد با خود بگوى: این گناهى است که کیفرش شتابان در رسد، و اگر دیدى نادارى و فقرى به تو رو آورد بگوى: شعار نیکان خوش آمد. زورگوى و ستمکار مباش و با ستمکاران همنشینى مکن.

(3) اى موسى، عمرى که پایانش نکوهیدگى باشد هر چند به درازا کشد عمر نیست و آنچه از تو دریغ شود (و از آن محروم مانى) اگر پایانش ستودگى باشد زیانیت نرساند.

(4) اى موسى، کتاب سرانجام تو را که بدان صورت خواهى گشت، آشکارا روشنگویى کرده‏[1] پس چگونه با این دیدگان به خواب روى‏[2]؟ یا چگونه اگر مردمى به غفلتى دراز آهنگ و استمرار شهوتها[3] دچار نباشند لذّت زندگى را دریابند؟ در حالى که راستکاران از کمتر از این (مایه عبرتها) هم دستخوش بیتابى هستند.

(5) اى موسى، به بندگانم بفرماى: در هر حالى هستند مرا بخوانند پس از آنکه اعتراف کنند من به راستى، مهربانترین مهروزانم، پاسخ بیچارگان را بدهم‏[4] و بدى را دور کنم و روزگار را بگردانم و آسایش رسانم، و اندک را سپاس دارم، و بر بسیار پاداش دهم و درویش را توانگر کنم، و من هماره چیره‏دست و توانایم، به هر یک از خطاکاران که به تو پناه آورد و به تو گرایید بگو: به آستانه گشاده (امان) خوش آمدى و به درگاه پروردگار جهانیان در آمدى، براى ایشان آمرزش خواه و [با آنان‏]

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 518

چون یکى از همانان باش و به سبب آن برترى که من به تو دادم بر آنها گردنفرازى مکن و به آنان بگو که از من فضل و رحمت درخواست کنند زیرا جز من کسى دارنده آن نباشد و منم صاحب فضل بزرگ. [خوشا بر تو اى موسى که‏[5]] پناهگاه خطاکاران و همنشین بیچارگان و آمرزش خواه گنهکاران [باشى‏]، تو در محلّ رضایت من قرار دارى و از منزلت خرسندى من نسبت به خود برخوردارى. پس مرا به دلى پاک و زبانى راستگوى بخوان و چنان باش که فرمودمت، به فرمانم سربسپار و بدان چه از آن خودت نیست بر بندگانم گردنفرازى مکن. به من نزدیک شو زیرا همانا من به تو نزدیکم و به راستى، من از تو چیزى نخواهم که سنگینى و کشیدن آن تو را بیازارد، همانا از تو آن خواهم که مرا بخوانى تا پاسخت گویم، و از من بخواهى تا به تو بدهم و بدان چه از خود من گرفته‏اى و کمال تنزیلش بسته به من است، هم به من نزدیکى جویى.

(1) اى موسى، به زمین بنگر که در واقع به زودى گور تو باشد و دیدگانت را به آسمان برآور که به راستى بر فراز سر تو در آن ملکى بزرگ است و تا در دنیا هستى‏[6] بر خویشتن زارى کن و از نابودى و مهلکه‏ها بترس و زینت و رونق دنیا نفریبدت و به ستم رضایت مده و خود نیز ستمگر مباش زیرا من در کمین ستمکارم تا داد ستمدیده را از او بستانم.

(2) اى موسى، همانا (پاداش) کار نیک ده چندان و (سزاى) یک کار بد نابودى و هلاکت است، به من شرک میاور که بر تو روا نباشد که به من شرک آورى، نزدیک باش و استوار باش، مرا بخوان بسان خواندن کسى که بدان چه نزد من است شیفته و دلبسته است‏[7] و پشیمانى که بر آنچه از دستش‏[8] برآمده نادم است زیرا همچنان که روشنایى روز تیرگى شب را ببرد کار نیک (و حسنه) کار بد (و سیّئه) را بزداید و همچنان که تاریکى بر روشنایى روز برآید بدى بر نیکى برآید و آن را سیاه کند.

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 519

(1


[1]( 24) در پاره‏اى نسخه‏ها و در الرّوضة به جاى« صرّح الکتاب صراحا»،[ صرح الکتاب الیک صراحا- کتاب به صراحت به تو تصریح کرد] و در پاره‏اى‏[ صرّخ الکتاب ... صراخا- کتاب به آوازى بلند بر تو بانگ زد] آمده است.

[2]( 25) به تعبیر دیگر: چگونه با این حال، خواب راحت به دیدگانت راه مى‏یابد؟- م.

[3]( 26) در الرّوضة اضافه دارد:[ ... و الاتّباع للشقوة- و پیروى از نگون بختى‏]

[4]( 27) در الروضة به جاى« اجیب ...»،[ یجیب المضطرین- پاسخ بیچارگان را مى‏دهد] آمده است.

[5]( 28) در الروضة آمده است‏[ طوبى لک یا موسى، کهف الخاطئین و اخ للمذبنین و جلیس المضطرّین- خوشا بر تو اى موسى، پناهگاه خطاکاران و برادر دلسوز و دوست مشفق گنهکاران و همدم بیچارگان‏]( که متن فاقد جزء اول آن و ناقص است.- م.)

[6]( 29) در الرّوضة به جاى« ما کنت فی الدنیا»،[ ما دمت فی الدنیا- تا وقتى که در دنیایى‏] آمده است.

[7]( 30) در الرّوضة ...[ دعا الطامع الراغب- خواندن طمعکارى مشتاق‏] ... آمده است.

[8]( 31) در الرّوضة به جاى« قدّمت یداه» به صیغه مخاطب آمده است‏[ قدّمت یداک- از دستت بر آمده‏]



      

ادامه مناجات

بدان بپیوند که من جز پاکیزه و حلالى را که مراد از (اداى آن تقرّب به) درگاه من باشد نپذیرم، و صله ارحام را نیز قرین آن ساز که منم بخشاینده مهربان.

من پیوند خویشاوندى را به رحمت خود آفریدم تا بندگان به سبب آن به یک دیگر مهر ورزند و آن را در روز رستاخیز به آخرت نزد من اعتبارى است و من با هر که قطع رحم کند پیوند بگسلم و با هر کس پیوند خویشاوندى نگه دارد بپیوندم و به هر که امرم را تباه کند چنان کنم (و از او بگسلم).

(4) اى موسى، چون خواهنده‏اى نزدت آید او را با جوابى خوش گرامى دار یا اندکى به او بده که بسا کسى نزدت آید که نه آدمى باشد و نه پرى، بلکه فرشته‏اى رحمانى است که خواهد تو را بیازماید تا با آنچه به تو عطا کرده‏ام چه مى‏کنى و ایثارت در آنچه من به تو داده‏ام چگونه است. زارى کنان به من سر بسپار و با خواندن (تورات) به مویه و شیون مرا آواز ده و بدان که من تو را چنان مى‏خوانم که سرورى بنده خویش را مى‏خواند تا به مقامات والا برسى، و این از فضل و عنایت من بر تو و پدران پیشین توست.

(5) اى موسى، در هیچ حال مرا فراموش مکن و از فزونى مال دلشاد مشو، زیرا فراموش کردن‏

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 515

من دل را سخت کند و فزونى مال همراه فزونى گناهان باشد. زمین فرمانبردار است [و آسمان فرمانبردار] و دریاها فرمانبردار، پس هر که نافرمانى کند بدبخت است‏[1] منم بخشاینده [مهربان‏]، بخشاینده هر زمان، آورنده سختى از پس آسودگى و آسایش از پس درماندگى و شاهان از پى شاهان و مرا خود ملکى است پاینده و بر پاى جاودان، هیچ چیز در زمین و آسمان از من پنهان نیست، و چگونه بر من نهان تواند بود که من خود آغازگر آنم و چگونه همّت تو متوجّه آنچه نزد من وجود دارد نیست که همه چیز ناگزیر به من باز مى‏گردد (و از من است) (1) اى موسى، مرا جان پناه خود بدار و گنجینه اعمال نیکت را به من سپار و از من بیم دار و از دیگرى پروا مدار (که) بازگشت به سوى من است.[2] (2) اى موسى، به توبه بشتاب و گنه را به تأخیر افکن و در نماز در برابر من به آرامش و آهستگى درنگ کن و بجز من به کسى امید مدار و مرا چون سپرى در برابر سختیها شمار و چون دژى استوار در کارهاى دشوار ناگوار بگیر.[3] (3) اى موسى، در کار خیر با نکوکاران مسابقه گذار زیرا «خیر» چون نام خود نیکوست، و شر را به هر کس که فریفته آن است واگذار.

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 516

(1) اى موسى، زبانت را در پس دلت قرار ده تا سالم مانى و شب و روز بسیار مرا یاد کن تا سود برى و از پى خطاها مرو که پشیمان گردى زیرا وعده‏گاه خطاها دوزخ است.

(2) اى موسى، با کسانى که از گناهان مى‏پرهیزند سخن پاکیزه‏گوى و با آنان همنشین باش و ایشان را دوستان ایّام غیبت خویش (که در حضور و غیاب یکسانند) برگزین و با آنها جدّى (و صریح) باش تا با تو جدّى باشند.[4] (3) اى موسى، هر آنچه به نیّت (تقرّب به) من انجام شود، اندکش هم بسیار باشد و آنچه براى دیگران انجام یابد کمش هم بسیار است. به راستى، بهترین روزهاى تو آن است که در پیش دارى پس بنگر آن روز (که روز تمیز و تشخیص است) چه روزى است و براى پاسخگویى در آن آماده باش، زیرا تو را باز دارند و بازخواست کنند. پند خود را از روزگار و مردم زمانه فراگیر چه روزگار (چون سپرى مى‏شود) هر چه دراز باشد کوتاه است و (چون فرصتى براى کسب ثواب پایدار است) هر چه کوتاه باشد بلند است و همه چیز فانى است. پس چنان کردار کن که گویى پاداش کار خود را به عیان مى‏بینى تا ناگزیر به آخرت طمع بیشترى بندى، زیرا آنچه از دنیا باقى مانده مانند همان است که از آن سپرى شده و هر که کردار کند باید با بینایى دل و نمونه‏سان باشد. اى پسر عمران براى خود دلسوزى کن و خیرجوى خود باش تا فردا به روز بازپرسى کامیاب شوى، همان جاست که بیکاره‏ها زیانمندند.[5] (4) اى موسى، به ترک دنیا دل خوش دار و از آن روى بتاب که دنیا از آن تو نیست و تو اهل آن نیستى، تو را چه به سراى ستمگران؟ مگر آنکه (کسى) کار خیرى در آن کند که در این صورت براى او بهترین سراى باشد.[6]

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 517

(1) اى موسى، دنیا و مردم آن بلا (و مایه) فریفتن یک دیگرند[7] و هر کدام آنچه دارد براى دیگرى بیاراید (ولى) براى مؤمن آخرت آرایش شده و او بى‏سستى و فتورى بدان مى‏نگرد، خواهش و دلبستگى به آخرت میان او و لذّت زندگانى دنیوى فاصله افکند، و او را به سحر خیزى بکشاند و (عملش) به کردار سوارکارى ماند که در مسابقه براى رسیدن به هدف خود سخت پویاست، روز را اندوهناک شب کند و شب را با اندیشه بگذراند، خوشا بر او، [وه‏] که اگر پرده برگیرند چه شادمانى‏اى به عیان بیند![8] (2) اى


[1]( 16) این بیان مضمون شعر سعدى را به یاد مى‏آورد که گوید:

\s\iُ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند\z تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى‏\z همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار\z شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى.\z\E\E- م.

[2]( 17) در الروضة افزوده است‏[ یا موسى ارحم من هو اسفل منک فی الخلق و لا تحسد من هو فوقک فانّ الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النار الحطب- اى موسى بدان کس که در آفرینش از تو پایین‏تر است مهربانى کن و بر آن کس که از تو برتر است رشک مبر چه رشک نیکیها را مانند آتشى که هیزم را بخورد به کام کشد.( عین این عبارت اخیر در نهج البلاغه ضمن کلمات قصار مولاى متقیان علیه السلام آمده است.- م.) یا موسى ان ابنى آدم تواضعا فی منزلة لینالا بها من فضلى و رحمتى فقرّبا قربانا و لا اقبل الّا من المتقین فکان من شأنهما ما قد علمت فکیف تثق بالصاحب بعد الاخ و الوزیر؟ یا موسى ضع کبرک و دع الفخر و اذکر انّک ساکن القبر فلیمنعک ذاک من الشهوات- اى موسى دو پسر آدم در منزلت فروتنى کردند تا بدان وسیله به فضل و رحمت من نایل آیند و هر یک قربانیئى گذراندند و من جز( قربانى) پرهیزگاران را نپذیرم و کار آن دو بدان جا رسید که از آن آگاهى. پس چگونه بعد از برادر و وزیر( خود هارون، که نزدیک و مشاور و قائم مقام توست.- م.) به دوست اعتماد مى‏کنى؟ اى موسى کبر خود را فرو گذار و به یاد آر که تو سرانجام ساکن گور خواهى شد که این یادآورى تو را از شهوات باز مى‏دارد.]

[3]( 18) در الروضة افزوده است‏[ یا موسى کیف تخشع لى خلیقة لا تعرف فضلى علیها و کیف تعرف فضلى علیها و هى لا تنظر فیه و کیف تنظر فیه و هى لا تؤمن به و کیف تؤمن به و هى لا ترجو ثوابا و کیف ترجو ثوابا و هى قد قنعت بالدنیا و اتخذتها مأوى و رکنت الیها رکون الظالمین- اى موسى چگونه به من سرسپارد آفریده‏اى که فضل مرا بر خویش نمى‏داند و چگونه فضل مرا بر خویش بداند کسى که به دقت نمى‏نگرد و چگونه بدان بنگرد کسى که بدان ایمان ندارد و چگونه بدان ایمان آرد کسى که امید پاداش ندارد و چگونه امید پاداش دارد کسى که به دنیا اکتفا کرده و در پناه آن مأوى گرفته و چون پشتگرمى و دلبستن ستمگران بدان پشتگرم شده و دل بسته است؟]

[4]( 19) در الروضة افزوده است‏[ یا موسى الموت یأتیک لا محالة فتزوّد زاد من هو على ما یتزوّد- اى موسى، ناگزیر مرگت در رسد، پس از هم اکنون براى سرایى که در آن توشه‏اى فراهم نتوان کرد زاد سفرى آماده کن.]

[5]( 20) در الروضة افزوده است‏[ یا موسى الق کفّیک ذلّا بین یدىّ کفعل العبد المستصرخ الى سیّده فانّک اذا فعلت ذلک رحمت و انا اکرم القادرین.

یا موسى سلنى من فضلى و رحمتى فإنهما بیدى لا یملکها احد غیری و انظر حین تسألنى کیف رغبتک فیما عندى لکلّ عامل جزاء و قد یجزى الکفور بما سعى- اى موسى در برابر من دو کف دستهایت را چون بنده‏اى که از مولایش دادخواهى مى‏کند به التماس بر آر زیرا اگر چنین کنى مورد رحمت قرار گیرى و من بخشنده‏ترین قدرتمندانم.

اى موسى فضل و رحمت مرا در خواست کن که این دو به دست من است و دیگرى آنها را ندارد و بنگر هنگامى که از من درخواستى مى‏کنى علاقه‏ات بدان چه نزد من است چگونه است. هر کردارکننده‏اى را پاداشى است و ناسپاس را بدان چه مى‏کند مجازات باشد.]

[6]( 21) در الروضة افزوده است‏[ یا موسى ما امرک به فاسمع و مهما اراه فاصنع، خذ حقایق التوراة الى صدرک و تیقظ بها فی ساعات اللیل و النهار و لا تمکن ابناء الدنیا من صدرک فیجعلونه وکرا کوکر الطیر- اى موسى آنچه فرمودمت بشنو و آنچه نشانت دادم بکار بند، حقایق تورات را به سینه سپار و در ساعات شب و روز از آن هشیارى طلب و دنیا دوستان را بر آن آگاه مکن که آن را چون لانه پرندگان آشیانه خود قرار دهند]

[7]( 22) در الرّوضة به جاى« ... الدّنیا و اهلها فتن بعضها لبعض» آمده است:[ ابناء الدنیا و اهلها فتن بعضهم من بعض- فرزندان دنیا و اهل آن فریفته یک دیگرند]

[8]( 23) در الروضة افزوده است:[ یا موسى الدنیا نطفة لیست بثواب للمؤمن و لا نقمة من فاجر فالویل الدائم الطویل لمن باع ثواب معاده بلعقة لم تبق و بلعسة لم تدم فکن کما امرتک و کل امرى رشاد- اى موسى، دنیا چون قطره آبى ماند بازمانده در ته دلوى که نه مؤمن را پاداشى و نه تبهکار را کیفرى تواند بود. پس حسرتى جاودانه و دراز مدت بر کسى که پاداش آخرت خود را به جرعه‏اى ناپایدار و لقمه‏اى بى‏دوام بفروشد. تو چنان باش که فرمودمت، و هر فرمان من رهنمایى‏اى باشد.]



      

مناجات موسی بن عمران

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول ؛ ص512

مناجات موسى بن عمران علیه السّلام با خداى عزّ و جلّ‏

[1] (2) اى موسى در دنیا آرزو دراز مدار که دلت سخت شود[2] و سخت‏دل از من دور است‏[3]. دلت را با ترس بمیران. کهن جامه و نو دل باش، نزد مردم زمین ناشناس و نزد اهل آسمان شناخته باش. از بسیارى گناهان به درگاه من شیون برآر چنان که گریزنده‏اى از دشمن خویش شیون کشد و براى این از من مدد خواه که من نیکو مددکارم.[4] (3) اى موسى من فرادست بندگانم و بندگان فرودست من و همه در برابرم زبون. خود را بر خویش متّهم دان و فرزندت را بر دینت امین مشمار مگر آنکه فرزندت چون تو نیکان را دوست بدارد.

(4) اى موسى تن بشوى و غسل کن و به بندگان خوبم نزدیک شو.

(5) اى موسى در نماز (مردم) پیشنمازشان و در کشمکشهایشان داور ایشان باش و میان آنان، به حقّ بدان چه بر تو فرو فرستادم، داورى کن که من آن (فرمانها) را چون حکمى روشن و برهانى تابان و نورى که بدان چه در اوّلین بوده و هر چه در آخرین خواهد بود گویاست، فرو فرستادم.

(6) اى موسى سفارشت کنم به سفارش فرمایى (دلسوزى) مهرورز مهربان در حقّ زاده آن زن پاکدامن، عیسى بن مریم، صاحب درازگوش‏[5] و باشلق‏[6] و روغن (مقدّس) و زیتون‏[7] و محراب، و

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 513

پس از او به صاحب آن اشتر سرخ موى که پاک و پاکیزه و مطهّر است و نشانه او در کتاب تو این است که او با ایمان است و بر کتابها[8] مسلّط، و این که رکوع‏کننده و سجده‏گزار و راغب (به آخرت) و راهب (از دنیا) است. دوستانش بینوایانند و گروهى دیگر (از مستمندان) یاران او باشند و به روزگار او سختى و زمین لرزه و کشتار[9] واقع شود. نامش «احمد» و «محمّد امین» است و از بازماندگان (پیمبران) پیشین باشد[10]. به تمام کتابها (ى آسمانى) تصدیق و تمام رسولان را باور دارد، امّتش مشمول رحمت و برکت یافته‏اند و ساعتهاى معینى دارند که براى نماز اذان گویند. او را تصدیق کن که برادر توست.[11] (1) اى موسى، او امین من است و بنده راستین مبارکى است که به هر چه دست نهد بدان برکت مى‏دهیم.[12] چنین است در علم من و چنینش آفریدم، آن ساعت پایانه را بدو برگشایم و به امّت او کلیدهاى دنیا را به پایان آرم، به ستمکاران بنى اسرائیل بگو که نامش را نزدایند و یاورى به او را ترک نکنند، (هر چند) به راستى ترک‏کننده‏اند، دوستدارى او نزد من کارى نیک (و حسنه) است و من با اویم و من از حزب اویم و او از حزب من است، و حزب من همان پیروزمندانند.[13] (2) اى موسى، تو بنده منى و من خداوند تو هستم، بینواى کوچک را خوار مشمار و بر توانگر رشک میار، هنگام یادآورى من سر بسپار و به گاه خواندن نامم به رحمتم چشم دار. لذت حلاوت تورات را به آواز سر سپرده‏اى اندوهگین به من بشنوان. هنگام یادآورى از من آرام‏گیر و مرا بپرست و به‏

رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 514

من شرک میاور.[14] همانا من سرور بزرگم. به راستى که من تو را از نطفه‏اى، از آبى پست آفریدم، از گلى که از زمینى پست آمیخته بود، و آنگاه بشرى برآمد؛ من آن گل را آفریده‏اى ساختم، مبارک باد ذات من و مقدس باد ساخته من، هیچ چیز چون من نباشد، و منم زنده جاودانه‏اى که زوال نیابم.[15] (1) اى موسى، هر گاه مرا بخوانى ترسان و نگران و هراسان باش و چون با من راز و نیاز کنى با دلى بیمناک مناجات کن و با توراتم در روزگار زندگانیت زندگى کن و ستودگیهاى مرا به ناآگاهان بیاموز و نعمتهاى نهان و عیانم را به یادشان آر و به ایشان بگو: بدین گمراهى که در آن به سر مى‏برند نپایند زیرا بازخواست من از ایشان سخت خواهد بود.

(2) اى موسى، اگر رشته پیوندت از من گسیخت به رشته دیگرى نپیوندد، پس مرا بندگى کن و چون بنده‏اى کوچک در برابرم بایست، نفس خود را نکوهش کن که نفس سزاوارتر چیزى به نکوهش باشد، و با کتاب من بر بنى اسرائیل گردنفرازى مکن، همین پند آموز براى دل روشن تو بسنده باشد که در آن کلام پروردگار شکوهمند و والاى جهانیان آمده است.

(3) اى موسى، هر گاه مرا بخوانى بیابیم که من به زودى بر آنچه از تو سر زده رقم آمرزش زنم. آسمان به فروتنى مرا تسبیح گوید و فرشتگان از بیم من نگرانند و زمین به بویه (رحمتم) تسبیحم گوید و همه آفریدگان با سرسپردگى و فروتنى مرا تسبیح کنند. سپس (مراقب) نماز باش که به راستى، نزد من پایگاهى دارد و براى آن نزد من پیمانى استوار است، و چنان که سزد زکات تقرّب را از مال و خوراک پاکیزه (و حلال)


[1]( 1) کلینى رحمه الله این مناجات را در روضة الکافى با تفاوت و اضافاتى روایت کرده که به آنها اشاره مى‏کنیم و صدوق نیز در المجالس با تفاوتهایى آورده است.

[2]( 2) در الروضة به جاى« لا تطل ... فیقسو قلبک آمده است‏[ لا تطول فی الدنیا ... فیقسو لذلک قلبک‏]

[3]( 3) در الروضة زیاده دارد[ کن کمسرّتى فیک فانّ مسرّتى ان اطاع فلا اعصى- و مایه مسرت من باش که شادمانى من در این است که از من فرمان برند و نافرمانیم نکنند]

[4]( 4) در الروضة آمده‏[ فانى نعم العون و المستعان یا موسى انى انا اللَّه فوق العباد- همانا بهترین یاور و مددکارم. اى موسى منم، من خداى فرا دست بندگان‏]

[5]( 5)« صاحب الاتان و البرنس و الزّیت و الزّیتون و المحراب». اتان، درازگوش است( و« خر عیسى» در ادبیّات مشهور، سعدى گوید:\s\iُ خر عیسى گرش به مکّه برند\z چون که برگشت باز خر باشد.\z\E\E- م.)

[6]( 6)« برنش» باشلق یا کلاه سه گوش بلند یا هر پارچه‏اى که سر را مى‏پوشاند و به شنل یا ردا پیوسته باشد و راهبان و ناسکان در صدر اسلام بر سر مى‏نهادند( و اینک نیز تیره‏اى از مذاهب مسیحى همان جامه را مى‏پوشند.- م.)

[7]( 7) مراد از« زیت» و زیتون، میوه معروف و روغن آن است که حضرت عیسى تناول مى‏کرد، یا براى آن حضرت در مائده سماوى فرود آمد، یا چنان که صاحب قاموس گوید: مراد از« زیتون» مسجد دمشق یا کوههاى شام است، یعنى خداوند سرزمین شام را به او عطا فرمود که نخستین محل تبلیغ دینش باشد. و مراد از« زیت»، به گفته مجلسى رحمه الله، روغن( مقدّسى) است که نزد بنى اسرائیل بود و جوشیدن خود به خودى آن از علامات نبوّت شمرده مى‏شد.

( و به هر حال عیسى علیه السّلام بدان نشانه‏ها شناخته مى‏شد.- م.)

[8]( 8) در الروضة به جاى« على الکتب»،[ على الکتب کلّها- بر تمام کتابها] آمده( که مراد کتابهاى آسمانى است.- م.)

[9]( 9) در الروضة:[ ...( و قتل و قتال- و کشتار و پیکار] آمده است.

[10]( 10) در الروضة آمده است:[ اسمه احمد محمد الامین من الباقین من ثلة الاولین الماضین- نامش احمد، محمد امین، از بازماندگان پیمبران نخستین گذشته است‏]

[11]( 11) در الروضة به جاى« یؤذّنون فیها بالصّلوات فیه صدّق فانّه اخوک» آمده است:[ یؤدّون فیها الصلوات، اداء العبد الى سیّده نافلته فبه فصدّق و منهاجه فاتّبع- که در آن اوقات نمازها را ادا مى‏کنند مانند بنده‏اى که به سرور خود اداى احترام مى‏کند. پس به او باور دار و راهش را پیروى کن‏]

[12]( 12) در الروضة آمده است‏[ یا موسى انّه امّى و هو عبد صدق یبارک له فیما وضع یده علیه و یبارک علیه- اى موسى او درس ناخوانده است و او بنده راستینى است که بر هر چه دست نهد برایش مبارک شود و او بدان برکت افزاید]

[13]( 13) در الرّوضة اضافه دارد[ فتمّت کلماتى لا ظهرن دینه على الادیان کلّها و لاعبدن بکل مکان و لا نزلن علیه قرآنا فرقانا شفاء لما فی الصدور من نفث الشیطان فصلّ علیه یا ابن عمران فانّى أصلّی علیه و ملائکتى- پس کلماتم بدو تمام شد تا دین او را بر تمام ادیان اظهار کنم و برترى دهم و تا در هر جا مرا( چنان) پرستند و تا قرآن را که تمیز دهنده( حق از باطل) و شفاى سینه‏هایى است که از دمیدن شیطان آسیب دیده، بر او فرو فرستم. پس اى پسر عمران به او درود فرست زیرا من و فرشتگانم بر او درود مى‏فرستیم‏]

[14]( 14) در الروضة اضافه دارد:[ و ذکر بى من یطمئن الىّ و اعبدنى و لا تشرک بى شیئا و تحرّ مسرّتى- مرا چون کسى که دلش به من آرام گیرد یاد کن و مرا بپرست و چیزى را شریکم مساز و در طلب خرسندى من بکوش‏]

[15]( 15) در الروضة به جاى« الحىّ الدائم لا ازول»،[ الحى الدائم الّذی لا ازول‏] آمده( که همین گونه ترجمه شد.- م.)



      

تفسیر2/2

و ترس از خدا را در دلتان احساس کنید. و بیاد آورید آنچه را خداوند از ثواب نیک خود در هنگام برگشت به درگاه وى به شما وعده داده است، چنانچه شما را از عذاب خود بر حذر داشته، زیرا هر که از چیزى بیم دارد از آن بر حذر باشد و هر که از چیزى حذر کند آن را وانهد. از غافلانى نباشید که به خرّمى دنیا دل سپرده‏اند؛ آنهایى که براى بدکردارى‏ها توطئه مى‏کنند، زیرا خداوند در کتاب خود مى‏فرماید: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ* أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ* أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلى‏ تَخَوُّفٍ‏[1].

پس بپرهیزید از آنچه خدا شما را با آنچه که در کتابش آورده نسبت به ستمکاران بر حذر داشته، و آسوده خاطر نباشید از اینکه بر سر شما فرود آید بعضى از آنچه در کتاب خود به مردم ستم پیشه وعده کرده است. بخدا سوگند، خداوند شما را در قرآن خود به شرح حال دیگران پند آموخته است. همانا خوشبخت و سعادتمند کسى است که از دیگران پند آموزد، و هر آینه خداوند در قرآن خود، به شما شنوانده است که با مردم ستمکار از اهل آبادیهاى پیش از شما چه کرده است، در آنجا مى‏فرماید: وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً[2]، که منظور از قریه، مردم آن است چنان که مى‏فرماید: وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ‏[3]، و نیز مى‏فرماید: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ* لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ‏[4]، که مقصود آن است:

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 107

مگریزید و بسوى خوشگذرانیهاتان و مسکن‏هاى خویش باز گردید، شاید بازپرسى شوید.

پس چون بدیشان عذاب رسید: قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ‏[5]، و سوگند بخدا که این پندى است براى شما و تهدیدى است اگر پند پذیرید و بهراسید.

سپس سخن خداوند در قرآن به اهل معصیت و گناه برگشته و مى‏فرماید: وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ‏[6]. اگر بگویید اى مردم:

منظور خداوند از این، مشرکان است، چگونه مى‏شود این سخن را گفت و حال آنکه در دنبالش مى‏فرماید: وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى‏ بِنا حاسِبِینَ‏[7].

اى بندگان خدا! بدانید که براى مشرکان میزانى برپا نشود و نامه عملى به میان نیاید و همانا بدون هیچ حسابى یکسره به دوزخ محشور مى‏شوند، و نصب میزانها و نشر نامه‏هاى اعمال براى اهل اسلام است.

اى بنده‏هاى خدا! از خدا بپرهیزید و بدانید که خداوند عزّ و جلّ، خرّمى زودگذر دنیاى فانى را براى هیچ یک از دوستانش دوست ندارد و آنان را به آن و خرّمى گذراى آن تشویق نکرده است و دنیا و اهلش را آفریده تا بیازماید که کدامیک از آنها براى دیگر سراى خود، خوش کردارند، و سوگند بخدا که پروردگار در باره آن، مثل‏ها زده و آیاتى‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 108

برشمرده براى مردم خردمند، و توان و نیرویى نیست مگر بخدا. در آنچه خداوند در زندگى گذراى دنیوى، شما را از آن پرهیز داده روى برتابید، آنجا که خداوند مى‏فرماید:

إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏[8].

پس اى بندگان خدا از کسانى باشید که اندیشه مى‏کنند و به دنیا نگرایید که خداوند به محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ[9]، و به شکوفایى دنیا و آنچه در آن است، همچون کسى که آن را خانه ماندگار و منزل جاودان خویش گرفته، اعتماد نکنید، زیرا دنیا خانه موقّت و منزلگه کوچ است و جایگاه کردار خوب. از اعمال شایسته در آن توشه برگیرید پیش از آنکه هنگامش سپرى شود و پیش از آنکه اجازه ویرانى آن از سوى خداوند صادر گردد، و گویى همان کسى آن را ویران کرده که براى نخستین بار آبادش گردانیده و اوست که سرپرست میراث آن است. من از خداوند مى‏خواهم به ما و شما در توشه‏گیرى تقوى و زهد در دنیا یارى‏مان رساند، و ما و شما را در شکوفایى گذراى زندگى این دنیا، در زمره زاهدان قرار دهد و به پاداش آخرت، مایل.

همانا ما به او و براى آن زنده‏ایم و درود خدا بر محمّد پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و خاندان او و سلام و درود و رحمت و برکات الهى بر شما باد.



[1]( 2)« آیا کسانى که تدبیرهاى بد مى‏اندیشند، ایمن شدند از اینکه خدا آنان را در زمین فرو ببرد، یا از جایى که حدس نمى‏زنند عذاب بر ایشان بیاید؟ یا در حال رفت و آمدشان‏[ گریبان‏] آنان را بگیرد، و کارى از دستشان برنیاید؟ یا آنان را در حالى که وحشت زده‏اند، فرو گیرد؟»( سوره نحل/ آیه 45 تا 47).

[2]( 3)« و چه بسیار شهرها را که‏[ مردمش‏] ستمکار بودند، درهم شکستیم»( سوره انبیاء/ آیه 11).

[3]( 4)« و پس از آنها قومى دیگر پدید آوردیم»( سوره انبیاء/ آیه 11).

[4]( 5)« پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن مى‏گریختند.[ هان‏] مگریزید، و به سوى آنچه در آن متنعم بودید و[ به سوى‏] سراهایتان باز گردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید»( سوره انبیاء/ آیه 12 و 13).

[5]( 1) گفتند:« اى واى بر ما که ما واقعا ستمگر بودیم، سخنانشان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشده بى‏جان گردانیدیم»( سوره انبیاء/ آیه 14 و 15).

[6]( 2)« و اگر شمه‏اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد، خواهند گفت: اى واى بر ما که ستمکار بودیم( سوره انبیاء/ آیه 46).

[7]( 3)« و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مى‏نهیم، پس هیچ کس‏[ در] چیزى ستم نمى‏بیند، و اگر[ عمل‏] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى‏آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم»( سوره انبیاء/ آیه 47).

[8]( 1)« در حقیقت مثل زندگى دنیا بسان آبى است که آن را از آسمان فرو ریختیم، پس گیاه زمین- از آنچه مردم و دامها مى‏خورند- با آن درآمیخت، تا آنگاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند، شبى یا روزى فرمان‏[ ویرانى‏] ما آمد و آن را چنان درویده کردیم که گویى دیروز وجود نداشته است»( سوره یونس/ آیه 24).

[9]( 2)« و به کسانى که ستم کرده‏اند متمایل مشوید که آتش‏[ دوزخ‏] به شما مى‏رسد»( سوره هود/ آیه 113).



      

ادامه تفسیر 2/1

حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: آرى، پدران و مادران فرزندانشان را لعنت مى‏کنند و در برابر، فرزندان هم پدران و مادرانشان را نفرین مى‏کنند، و خدا لعنت کند قبیله رعل و ذکوان و عضل و لحیان و تیره جذیمه از قبیله اسد و غطفان و ابو سفیان و شهبل ذا الاسنان و دو پسر ملیکة بن جزیم و مروان و هوذه و هونه را.

داستان برخورد امام على علیه السّلام با درخواست‏کننده پول از ایشان‏

[28] امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید: یکى از آزاد کرده‏هاى امیر المؤمنین علیه السّلام پولى از آن حضرت درخواست کرد و حضرت علیه السّلام فرمود: هر گاه بهره خود را از بیت المال گرفتم با تو تقسیم مى‏کنم. او گفت: براى من کافى نیست. او نزد معاویه رفت و معاویه به وى صله‏اى داد و او هم نامه‏اى به امیر المؤمنین نوشت و پولى را که از معاویه گرفته بود به آگاهى حضرت رساند. امیر المؤمنین علیه السّلام در پاسخ او این نامه را نگاشت:

امّا بعد، مالى که در دست توست، پیش از تو، در دست دیگرى بوده و پس از تو، به دست دیگرى افتد و تو از آن همان بهره‏اى را دارى که براى خدا برمى‏دارى، پس خود را

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 104

بر فرزندت مقدم بدار، زیرا جز این نیست که تو مال را براى یکى از دو نفر گرد مى‏آورى:

یا کسى که با آن به طاعت خدا برخیزد که در این صورت با آنچه تو بدبخت‏شده‏اى، او خوشبخت شده است، و یا فردى که با پول تو به معصیت الهى کمر بندد، که در این صورت با آنچه تو براى او گرد آورده‏اى، به بدبختى کشانده شده است، و هیچ یک از این دو شایستگى آن را ندارند که تو بر خویش مقدمشان بدارى و براى او بارى بر دوش خود نهى، پس براى آنکه گذشته است به رحمت خدا امیدوار باش و براى آنکه خواهد آمد به روزى خدا اعتماد کن.

سخنى از على بن الحسین علیه السّلام در مسجد پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم (در موعظه)

[29] سعید بن مسیب مى‏گوید: على بن الحسین علیه السّلام را بنا بر این بود که هر جمعه در مسجد پیغمبر، مردم را پند مى‏داد و آنان را به زهد دنیا فرا مى‏خواند، و به کارهاى آخرت تشویق مى‏کرد. این سخنرانى از ایشان حفظ و نگاشته شده، آن حضرت مى‏فرمود: اى مردم! از خدا بپرهیزید و بدانید که به سوى او بازمى‏گردید و هر کسى در آخرت آن یابد که در این دنیا کرده، و اگر خیرى بوده نتیجه آن را ببیند، چنان که اگر شرّى بوده در برابر او حاضر مى‏شود و او آرزو مى‏کند که میان او و آن فاصله‏اى بسیارى بود و خداوند شما را از خودش (بر کردار بد) بر حذر داشته. واى بر تو اى آدمیزاده غافل، که از او غفلت نمى‏شود.

اى بنى آدم! مرگ تو شتابنده‏ترین چیز است براى تو که بى‏امان بسوى تو مى‏آید و تو را مى‏طلبد، و چیزى نمانده که تو را دریابد، و گویى عمرت به سر رسیده و فرشته مرگ جانت را ستانده است و بسوى قبرت تنها روانى، و جانت به تنت بازگشته است، و دو فرشته خدا بنام منکر و نکیر ناخوانده و بى‏اجازه، براى بازپرسى از تو به گورت درآمده‏اند و از تو پرسش و پاسخ سخت مى‏کنند. همانا نخستین پرسش آن در پیرامون خدایى است که او را مى‏پرستیدى و پیامبرى که به سوى تو فرستاده شده است، و از دینى که بدان متدیّن بوده‏اى، و از کتابى که آن را تلاوت مى‏کرده‏اى، و از امامى که او را دوست مى‏داشته‏اى، و از

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 105

عمرت که در چه راهى صرفش کرده‏اى و مالت که از کجا به کف آورده‏اى، و چگونه خرجش کرده‏اى. پس احتیاط کن و به خویش بنگر و پیش از گزینش و پرس‏وجو و آزمون پاسخ خویش مهیّا دار، پس اگر مؤمن عارف باشى به دین خود و پیرو راستگویان و هوادار اولیاء الهى، خداوند حجّت تو را بر تو تلقین کند و زبانت را به صواب بگشاید و تو پاسخ به خوبى مى‏دهى و به خشنودى و بهشت الهى بشارت داده مى‏شوى و فرشتگان با روح و ریحان به استقبالت آیند، و اگر چنین نباشى، زبانت بگیرد و حجّتت ابطال گردد و از پاسخ درمانى و به آتش بشارت‏داده شوى و فرشتگان عذاب با آب جوشان و برافروختن دوزخ سوزان، به پذیرایى تو آیند.

بدان اى پسر آدم! در پى این وضع، رویدادى در پیش است بزرگتر، جگر خراش‏تر و دل آزارتر که این همان روز رستخیز است. این روزى است که مردم در آن گرد مى‏آیند و روزى است عیان، که خداوند عزّ و جلّ در آن پیشینیان و پسینیان را جمع مى‏کند، این روزى است که در صور دمیده مى‏شود و هر آنکه در گور است محشور مى‏گردد. این روز آزفه است، هنگامى که دل‏ها از هراس به گلو مى‏رسند و خشم خود را فرو مى‏خورند، این روزى است که از لغزش کسى چشمپوشى نمى‏شود و از هیچ کس سر بها نگیرند و از کسى پوزش نپذیرند و توبه کسى را قبول نکنند، و در آن روز نباشد، مگر دیدن پاداش و جزاى کارهاى خیر و حسنات و دیدن سزا و کیفر تبهکاریها و سیئات. هر کس از مؤمنان باشد و در این دنیا ذرّه‏اى کار نیک کرده باشد، آن را دریابد، و هر مؤمنى در این دنیا ذرّه‏اى بد کرده باشد، آن را دریابد.

پس اى مردم! از گناهان و نافرمانى‏هایى که خدا بر شما ممنوع کرده و از آن بر حذرتان داشته بپرهیزید؛ گناهانى که خداوند آن را در کتاب صادق و بیان رساى خود آورده است.

پس از مکر و بر حذر داشتن و تهدید او آسوده خاطر نباشید، آن هنگامى که ابلیس ملعون شما را در شهوات و لذّت لذّت‏گذارى این دنیا فرا مى‏خواند، زیرا خداوند مى‏فرماید: إِنَ‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 106

الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏[1].



[1]( 1)« در حقیقت کسانى که‏[ از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏اى از جانب شیطان بدیشان رسد[ خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند»( سوره اعراف/ آیه 201)



      

ادامه تفسیر2

روى آنان باز است و بوى آن را مى‏شنوند و نسیم خوش آن را در مى‏یابند و به آنها گویند: درآیید با سلامتى و آسودگى.

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 100

همانا در امر خلافت، کسى بر من پیشى گرفت که من او را در امر خلافت شریک خود نمى‏دانستم، و امر خلافت را بدو نبخشیده بودم و براى او در این کار قسمتى نبود مگر آنکه پیغمبرى مبعوث مى‏شد، و حال آنکه پس از محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیامبرى نیست. از راه غصب خلافت، بر پرتگاه سست بنیانى برآمد، و او را در آتش دوزخ پرتاب کرد. حقّى هست و باطلى، و هر کدام اهلى دارند و طالبى، و اگر باطل زیاد باشد براى این است که از قدیم چنین بوده است، و اگر حق اندک باشد براى این است که چه کم مى‏شود چیزى که پشت کند و برود و باز گردد و رو آورد. باز هم اگر در همین زمان کار شما را به شما باز دهند، و توطئه‏گران و مغرضان از شما دست بردارند، به راستى که شما خوشبخت و سعادتمند خواهید شد. بر من جز این نیست که نهایت کوشش و تلاش را بنمایم ولى باز هم از شما نگرانم و مى‏ترسم یکباره سست شوید و از من روى گردانید به گونه‏اى که مورد پسند من نباشید، و اگر بخواهم مى‏توانم بگویم خدا از آنچه گذشته، عفو کرده است.

دو مرد در باره تصدّى امر خلافت پیشى گرفتند، ولى این سومى همچون کلاغى بود که همّ و غمّى نداشت جز شکمش، واى بر او اگر دو پرش چیده مى‏شد و سرش بریده مى‏گشت که این براى او از تصدّى امر خلافت بهتر بود. از بهشت باز ماند و دوزخ در پیش رو دارد، سه و دو پنج است که ششمى ندارد. فرشته‏اى که با دو پرش پرواز مى‏کند، پیامبرى که خداوند زیر دو بازویش را دارد، و مؤمنى که کوشاست در راه خدا، و جوینده امیدوار به حق، و مقصّرى که در دوزخ است.

راست و چپ هر دو گمراه‏کننده‏اند، و راه میانه همان راه مستقیم است که بر پایه آن کتاب خدا مى‏آید، و آثار نبوّت آن را نشان مى‏دهد. هر که ادعا کرد هلاک شد، و هر که افترا بست و از خود حکمى درآورد نومید شد. همانا خداوند این امّت را با شمشیر و تازیانه ادب کرده است، و براى هیچ کس در نظر امام به حق، هوى خواهى و مسامحه نیست، و در خانه‏هاى خود نهان شوید و خود را اصلاح کنید، و توبه به دنبال شماست. هر که رو در روى حق بایستد هلاک گردد.

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 101

سخنى از على بن الحسین علیه السّلام‏

[24] از ابو حمزه رسیده است که امام على بن الحسین علیه السّلام فرمود: همانا محبوب‏ترین شما نزد خداوند عزّ و جل کسى است که عملش نیکوتر باشد، و عمل کسى نزد خداوند از همه بزرگتر است که بیش از دیگران به آنچه نزد خداوند است گرایش دارد، و رهاترین شما از کیفر الهى کسى است که بیش از دیگران از خدا بهراسد، و نزدیکترین شما بخدا کسى است که اخلاقش نیکو و گشاده‏رو باشد، و پسندیده‏ترین شما نزد خدا کسى است که به شایسته‏ترین نحوى، به خانواده‏اش رسیدگى کند، و همانا ارجمندترین شما نزد خدا با تقوى‏ترین شماست نزد او.

یک پیشگویى از امیر المؤمنین علیه السّلام (در مورد رواج هرزه‏گى)

[25] از امام صادق علیه السّلام نقل است که امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده است: زمانى بر مردم بیاید که هرزه، ظریف و خوشمزه شمرده شود، و نابکار مورد تقرّب قرار گیرد، و شخص منصف تضعیف شود. حضرت صادق علیه السّلام مى‏فرماید: به ایشان عرض شد: چه هنگام چنین شود یا امیر المؤمنین؟ حضرت علیه السّلام فرمود:

هر گاه امانت به غنیمت، و زکات به غرامت، ستانده شود و عبادت موجب سرکشى گردد، و براى صله رحم منّت گذارند، حضرت صادق علیه السّلام مى‏فرماید: به ایشان عرض شد: آن چه هنگام است یا امیر المؤمنین؟ حضرت علیه السّلام فرمود:

هنگامى که زنان تسلّط یابند و کارها به کنیزان سپرده شود و کودکان فرماندهى کنند.

خطبه امام على علیه السّلام در برابرى و رعایت مساوات‏

[26] محمّد بن جعفر عقبى در سندى مرفوع گفته است: امیر المؤمنین علیه السّلام خطبه خواند و خداى را سپاس و ستایش کرد و فرمود: اى مردم! همانا آدم نه برده‏اى زاییده و نه کنیزى و همه مردم آزادند ولى خداوند عزّ و جل برخى از شما را در اختیار برخى دیگر نهاده است پس هر کس در آزمایش و بلا افتد و بخیر شکیبایى ورزد نباید بر خداوند منّت نهد.

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 102

آگاه باشید چیزى [از خراج‏] فراهم شده و ما آن را برابر میان سیاهپوست و سرخپوست تقسیم کردیم. مروان به طلحه و زبیر گفت: مقصود او از این سخن جز شما دو تن نبود.

راوى مى‏گوید: پس حضرت علیه السّلام به هر کس سه دینار داد و به مردى از انصار هم سه دینار داد و پس از آن غلامى سیاهپوست آمد و حضرت به او نیز سه دینار داد. پس آن مرد انصارى گفت: یا امیر المؤمنین! این غلامى است که من دیروز او را آزاد کردم و تو من و او را برابر مى‏دانى؟ حضرت علیه السّلام فرمود: من به کتاب خدا نگریستم و میان فرزند اسماعیل و فرزند اسحاق هیچ گونه برترى ندیدم.

حدیث پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به هنگام سان دیدن از سوارها

[27] جابر به نقل از امام باقر علیه السّلام مى‏گوید که حضرت فرمود: پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم براى دیدن سان از سواران بیرون شد و به قبر ابو أحیحه گذر کرد. ابو بکر عرض کرد: خداوند لعنت کند صاحب این قبر را، پس بخدا که او مانعى بود در راه خدا، و پیامبر را تکذیب مى‏کرد.

خالد پس ابو أحیحه گفت: بلکه خداوند ابو قحافه را لعنت کرد که بخدا نه میهمان‏نواز بود و نه دشمن ستیز، پس خداوند هر کدام از این دو که در میان کسان خود خوارتر بودند لعنت کند. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مهار شتر خود را بر پشت شانه آن انداخت و فرمود: هنگامى که شما از مشرکان بد مى‏گویید بطور کلّى سخن بگویید و بویژه نام کسى را نبرید تا فرزندش به خشم بیاید. حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم باز ایستاد و اسبان از برابر او گذشتند و اسبى بر او گذر کرد که عیینة بن حصن گفت: این اسب چنین و چنان است. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: ما را به حال خود واگذار که من به احوال اسبان از تو آگاهترم، عیینه گفت: و من به احوال مردان از تو آگاهترم، پس حضرت چنان خشمگین شد که خون به چهره‏اش دوید و فرمود: کدام مردان برترند؟ عیینه گفت: مردانى که در نجد هستند و شمشیرهایشان را حمایل مى‏کنند و نیزه‏هاشان را بر پشت اسبهایشان مى‏نهند و این چنین گام بر مى‏دارند. حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: دروغ گفتى بلکه مردان اهل یمن برترند، ایمان از یمن است و حکمت و فرزانگى از یمن و اگر هجرت نبود که مرا به مدینه کشاند من خود مردى بودم یمنى. سختى‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 103

و سنگدلى در میان هوچى‏گران و شتر داران است؛ چادرنشینان و خانه بدوشانى که از قبایل ربیعه و مضر مى‏باشند؛ از آنجا که خورشید در سرزمین عربستان برمى‏آید و مذحج یمن، بیشتر تیره‏اى هستند که به بهشت مى‏روند و حضرموت بهتر از صعصعة هستند- و برخى روایت کرده‏اند بهتر است از تیره حارث بن معاویه- و تیره بجیله از اهل یمن، بهتر از تیره رعل و ذکوان سلیم هستند، و اگر تیره لحیان نابود شوند مرا باکى نیست. سپس فرمود: لعنت کند خداوند ملوک اربعه جمد و مخوس و مشرح و ابضعه و خواهر ایشان عمر ده را و خدا لعنت کند محلّل و محلّل له، و هر کسى را که جز به مولاى خود ولاء داشته باشد و هر کسى که مدعى نژاد و نسب گردد که شناخته نشود، و آن مردانى که خود را به مانند زنان سازند و آن زنانى که خود را به مردان مانند کنند، و هر کسى را که در اسلام رویدادى پدید آورد و بدعتى نهد و جز قاتل کسى را کشد و جز ضارب کسى را زند، و نیز کسى که پدر و مادرش را نفرین کند. مردى عرض کرد: یا رسول اللَّه! آیا یافت مى‏شود کسى که پدر و مادرش را نفرین کند؟



      

آیه 56 اعراف

اسیران فارس و ملّت‏هاى دیگر را به مقررات کتاب خدا و سنّت رسولش برگردانم، در این صورت همه از گرد من پراکنده مى‏شدند.

بخدا سوگند که من به مردم فرمان دادم در ماه رمضان همان نماز فریضه را به جماعت بخوانند، و به آنها اعلان داشتم که جماعت در نماز نافله، بدعت است و دستور خدا نیست ولى فریاد گروهى از سربازانم که همراه من با دشمن مى‏جنگیدند بلند شد. آنها فریاد مى‏زدند که: اى مسلمانان سنّت عمر دگرگون شد، على ما را از نماز نافله ماه رمضان باز مى‏دارد. و من ترسیدم که مبادا در بخشى از سپاهم جنجالى بپا شود.

من از دست این امّت، از نظر تفرقه اندازى و پیروى آنها، از پیشوایان گمراهى و از دعوتگران بسوى دوزخ چه‏ها که نکشیدم! من از این خمس، بهره ذى القربى را که خداوند فرموده است: إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 95

الْجَمْعانِ‏[1] عطا مى‏کنم. بخدا سوگند مقصود از ذى القربى ما هستیم که خداوند ما را با خود و رسول خود قرین ساخته است و فرموده از آن خداست و از آن رسول خدا و از آن ذى القربى و یتیمان و مساکین و ابن سبیل تا اینکه دست گردان توانگران شما نگردد، و آنچه را رسول به شما داد بگیرید و آنچه که شما را از آن باز داشت وانهید و از خدا بپرهیزید، زیرا خدا سخت کیفر است براى کسانى که به ایشان ستم کنند [خاندان محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم‏]. این مهرى است که خدا به ما داده و ما را با آن بى‏نیاز ساخته است، و در باره آن به پیغمبرش سفارش کرده و از زکات و صدقه به ما بهره‏اى نداده. خداوند رسول خویش و ما اهل بیت را گرامى داشته از اینکه چرک مال مردم را به ما بخوراند. پس این مردم خدا را تکذیب کردند و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را هم تکذیب نمودند و کتاب خدا را که به حق ما گویاست، انکار کردند و از مقرّرى که خدا براى ما مقرّر کرده است، از ما دریغ ورزیدند. خاندان هیچ پیغمبرى از امّت خود آن ندید که ما پس از پیامبر دیدیم، و خداوند علیه کسى که به ما ستم روا داشته یاور ماست و از او کمک مى‏خواهیم، و لا حول و لا قوة إلّا باللَّه العلى العظیم.

خطبه دیگرى از امیر المؤمنین علیه السّلام در مدینه‏

(هشدار به امّت آخر الزّمان و ظهور دولت حق) [22] مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه السّلام نقل مى‏کند که فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام این خطبه را در مدینه ایراد کرده است:

خدا را سپاس گزارد و او را ستایش کرد و بر پیامبر و خاندانش درود فرستاد و فرمود:

امّا بعد، همانا خداوند تبارک و تعالى هیچ گاه پشت زورگویان روزگار را نشکسته مگر پس از آنکه به آنها مهلت و آسایش داده است، و استخوان شکسته هیچ مردمى را نبسته مگر پس از تنگنا و مشکلات. اى مردم! در کمتر از آن نابودى که بدان روى آوردید

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 96

و مشکلاتى که پشت سر نهادید عبرت‏گیرى و پند آموزى بود، نه هر آن کس که دلى دارد خرد دارد، و نه هر آن کس که گوشى دارد شنواست، و نه هر آن کسى که چشمى دارد بیناست. اى بندگان خدا! در آنچه براى شما مهمّ است نیکو بنگرید و درنگ کنید و سپس به میدان زندگى کسانى که خداوند با علم خود آنها را کشانید و برد بنگرید؛ آنان که به شیوه خاندان فرعون مى‏زیستند و باغها کاشتند و چشمه‏ها و کشتزارها و مقام‏ها انباشتند.

و آنگاه بنگرید که خداوند وضع آنها را پس از آن همه خرّمى و شادى و امر و نهى، چگونه به پایان برده. هر کس از شما شکیبایى در پیش گیرد، سرانجام در بهشت جاى خود گرفت، و بخدا سوگند که در بهشت جاودان خواهید بود، سرانجام امور از آن خداست.

من در شگفتم، و چرا در شگفت نشوم از خطاى این گروههاى پراکنده، با اختلاف دلایل‏شان در دین؛ آنهایى که راه پیامبر را نمى‏پویند و به عمل وصى اقتدا نمى‏کنند و به غیب ایمان نمى‏آورند و از هیچ عیبى چشم نمى‏پوشند. همان را خوب مى‏دانند که در میانشان به خوبى یاد مى‏شود، و همان را زشت مى‏شمارند که خودشان زشت و ناروا مى‏دانند. هر که امام و پیشواى خود است، و در هر آنچه از ناحق رواج دارد، و به نظر خود درست مى‏دانند عمل مى‏کنند و بدان چنگ زده‏اند و اسباب آن را محکم ساخته و استوار پنداشته، پیوسته بر خلاف حق مى‏روند، و جز خطاکارى نمى‏افزایند. به نزدیکى خدا نمى‏رسند و جز دورى از خدا را برنمى‏گزینند. انسى که با یک دیگر مى‏یابند و تصدیقشان نسبت به یک دیگر همه برخاسته از وحشتى است که از میراث پیامبر امّى دارند. و نیز سبب نفرت آنان. اخبار آفریننده آسمانها و زمین است که به ایشان رسیده. این مردم افسوس‏ها در پى دارند و غارهایى هستند آکنده از تیرگى‏هاى شبهه، در تارى و گمراهى و تردید آشیانه کردند. کسى را که خدا او را به خود و نظر کوتاهش وانهد، و از راه حق به یک سویش افکند نزد کسى که او را درک نکند مورد اعتماد است، و نزد کسى که او را نشناسد متّهم نیست. این پیروان کور و نادان تا چه حدّ به رمه‏هاى بى‏چوپان شباهت دارند.

افسوس و دریغ از کارهاى ناشایستى که شیعیان من به زودى خواهند کرد و چگونه یک دیگر را ذلیل خواهند کرد، و چگونه به کشتار هم دست خواهند یازند، فرداست که از

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 97

ریشه دور افتند و به شاخه بچسبند و پیروزى را از غیر راه آن بطلبند. هر گروهى از آنها به شاخه‏اى بچسبد و در برابر هر بادى که بوزد با آن از این سو به آن سو مى‏روند، با اینکه خداوند به زودى این مردم گمراه را، براى بدترین روز گرفتارى بنى امیّه گرد هم جمع مى‏کند، چنان که خداوند در فصل پاییز میان پاره‏هاى ابر الفت مى‏افکند و چونان ابر متراکمى به هم پیوندشان مى‏دهد، سپس درها را به روى آنها مى‏گشاید و از خیزگاه سیل وار سرازیر مى‏شوند، چونان سیل ویران کن باغهاى یمن،


[1]( 1)« اگر بخدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى‏[ حق از باطل‏]- روزى که آن دو گروه با هم روبرو شدند- نازل کردیم، ایمان آورده‏اید»( سوره انفال/ آیه 41).



      

ادامه تفسیر

که سیل عرم بود و یک دسته موش براى ویران کردن آن سدّ برانگیخته شدند، و از آن تپّه‏اى هم بر جاى نماند و کوه در هم پکیده، راه را بر آن نبست. خداوند آنان را در دل دشتها پراکنده ساخت، و همچون چشمه‏سارهایى بر روى زمین جارى کرد و آشکارشان نمود، و با آنها حقوق مردمى را از دیگران باز مى‏ستاند، و مردمى را براى آواره کردن بنى امیّه در سرزمین دیگران اسکان مى‏دهد، و براى اینکه بر آنچه غصب کرده‏اند مسلّط شوند خداوند به وسیله آنها رکنى را لرزان مى‏سازد و آنها را زیر سنگهاى ارم و بلاد شام، درهم مى‏شکند و بلاد خرم زیتون را از آنها مى‏ستاند و سوگند به آنکه دانه را مى‏شکافد و گیاه را مى‏رویاند و حیوان را مى‏آفریند و انسان و حیوان را برمى‏آورد، هر آینه اینکه گفتم خواهد بود، از آن روست که گویى من اینک شیهه اسبان و چکاچک شمشیران را به گوش مى‏شنوم.

بخدا سوگند هر آنچه در دست آنهاست پس از آنکه در بلاد برترى و تسلّط یافتند آب شود چنان که دنبه، روى آتش، و هر کس از آنها بمیرد گمراه مرده است، و کار هر که از آنها برود، به آستان خداوند عزّ و جل مى‏کشد و خداوند سبحان توبه هر که را خواهد پذیرد، و امید مى‏رود خداوند شیعیان مرا پس از پراکندگى گرد آورد براى بدترین روزى که در پیش دارند. هیچ کس نسبت بخداوند سبحان اختیارى ندارد و اختیار هر امرى از آن خداست.

اى مردم! کسانى که خود را به ناحق به امامت منتسب مى‏کنند فراوانند، و اگر شما در باره حقّ تلخ یک دیگر را به خوارى نکشانید و در تحقیر باطل، سستى نکنید کسى که همچون شما نیست بر شما جسارت نمى‏یابد و نیرومندى بر شما سیطره نمى‏یابد و اطاعت‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 98

از امام زیر پا نهاده نمى‏شود و کسى از آن شانه خالى نمى‏کند، ولى شما سرگردان شدید چنان که بنى اسرائیل در دوران موسى علیه السّلام، و بجان خودم سوگند، سردرگمى شما پس از من افزون شود و چند برابر سرگردانى بنى اسرائیل گردد. بجان خودم اگر شما دوران سلطنت بنى امیّه را پس از من به سر برید، باز هم پیرامون سلطانى را خواهید گرفت که به گمراهى مى‏خواند و باز هم باطل را زنده مى‏کنید، و حق را پشت سر مى‏نهید و از نزدیکترین مردان بدر، پیوند خود مى‏گسلید، و به کسانى مى‏پیوندید که در جنگ‏ها دورترین افراد از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بودند. بجان خودم سوگند، اگر آنچه در دست آنهاست آب شود و از میان برود امتحان و مجازات نزدیک شود و وعده فرج نزدیک گردد، و مدّت عمر دولت باطل به سر آید و ستاره دنباله دارى بر شما پدید آید از سوى مشرق، و ماه تابان براى شما هویدا گردد، و چون این امر پدید آید شما به توبه باز گردید.

بدانید که اگر پیرو طالع شرق شوید، شما را به راه روشن پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ره نماید و بدین ترتیب از نادانى و کورى و کرى و گنگى بهبود یابید، و از رنج طلب و زور گفتن و زور کشیدن رها شوید و بار سنگین و کمر شکن را از گردن خود به دور اندازید، و خدا دور نسازد از رحمت خود مگر کسى را که تمرّد کند و ستم ورزد و زور گوید و زور کشد و آنچه را حق ندارد بگیرد، و این چنان است که خداوند مى‏فرماید: وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ‏[1].

خطبه امیر المؤمنین علیه السّلام (بعد از کشته شدن عثمان و بیعت با آن حضرت)

[23] از امام صادق علیه السّلام رسیده است که پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با على علیه السّلام آن حضرت علیه السّلام به منبر رفت و فرمود: سپاس از آن خداست که متعالى است و تعالى را مى‏طلبد و نزدیک است و برتر و بالاتر از هر دیدگاه برآمده است، و گواهى مى‏دهم که نیست شایسته پرستش جز خداوند یگانه که شریک ندارد، و گواهى مى‏دهم که‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 99

محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنده و فرستاده او، پایان پیامبران است، و حجّت خدا بر همه جهانیان.

تصدیق‏کننده همه رسولان نخستین، و به مؤمنان مهرورز و مهربان بود، و خدا و فرشته‏ها بر او و بر خاندان او صلوات فرستادند.

امّا بعد، اى مردم همانا ستم و تجاوز، صاحبان خود را به دوزخ مى‏کشند، و نخستین کسى که بر خدا ستم کرد عناق دختر آدم علیه السّلام، بود و نخستین کشته خشم خدا عناق بود که یک جریب بود در یک جریب زمین را نشیمن خود مى‏داشت، و داراى بیست انگشت بود که در هر انگشتى دو ناخن همچون داس داشت. و خداوند عزّ و جل بر او شیرى مسلّط کرد همچون فیلى و گرگى به مانند شترى و کرکسى به بزرگى استرى که او را کشتند، و محققا خداوند پیشگان را، در بهترین و ایمن‏ترین وضعى که داشتند بکشت، از هامان جان گرفت و فرعون را نابود کرد و عثمان هم کشته شد.

گرفتارى شما به وضعى برمى‏گردد که در آن روز خداوند، پیامبر خود را برانگیخت.

سوگند بخدایى که او را به راستى برانگیخت، درهم شوید و کاملا غربال گردید، و همچون دیگى که بر سه آتش باشد، با چوبه آزمایش شما را زیر و رو کنند و از این رو به آن رو بگردانند و به هم آمیزند تا آنکه زیرترین شما بر فراز آید و فرازترین شما زیرتر از همه گردد، و باید پیشتازانى به جلو روند که عقب نگاهداشته شده‏اند، و عقب نگاهداشته شوند کسانى که پیش افتاده بودند.

بخدا سوگند به اندازه یک نقطه خال، چیزى بر من پوشیده نیست، و حتى یک بار هم دروغ نگفته‏ام، و من به این مقام و این روز خبر داده شده‏ام. همانا خطاها مانند اسبهاى چموش و سرکشى هستند که اهل آنها را، بر آن سوار کرده و لگام از آن برگرفته شده تا آنجا که سوار خود را به دوزخ برد. همانا تقوى در هر چیزى، مانند مرکبى است رام، که اهل آن را بر آنها سوار کنند و مهارشان را به دست سواران مى‏دهند و به اختیار خود آنها را مى‏رانند تا آنکه سواران خود را به بهشت مى‏رسانند. درهاى بهشت به


[1]( 1)« و کسانى که ستم کرده‏اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت»( سوره شعراء/ آیه 227).



      
   1   2   3   4   5   >>   >