سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حق والدین و فرزندان نسبت به هم

آیا فقط پدر و مادر به گردن فرزندان حق دارند؟

اگر منظورتان این است که آیا فرزندان نیز بر پدر و مادر حق دارند در پاسخ باید گفت بله و در آیات و روایات نیز به این مطلب اشاره شده است:

آیات:

(1)-وظیفه مادر در شیر دادن به نوزاد تا دو سال(1(
(2)-وجوب حفظ جان فرزند و حرمت کشتن او به خصوص به علت فقر(2(
(3)-مراقبت بر نماز خواندن فرزندان
(4)-اصلاح و رشد گرایش های اعتقادی فرزند با پند و اندرز(3(
(5)-آموزش احکام شرعی(4(
(6)-آموزش رفتارها و روحیات صحیح اخلاقی(5(

روایات:

(1)-نام نیکو بر فرزند بگذارند(6)
(2)-او را خوب تربیت کنند(7(
(3)-به او قرآن و حدیث بیاموزند(8(
(4)-بآموزش نوشتن(9(
(5)-آموزش شنا و تیراندازی(10(
(6)-پدربه او از روزی پاک و حلال بدهد(11(
(7)-اگر زمانش رسیده زمینه ازدواج او را فراهم نماید(12(
(8)-وى را در جایگاهى نیکو بگذاد(13(
(9)-آراستن فرزند به عشق به پیغمبر(ص) و عشق به اهل بیت(ع) قرائت قرآن (14(
(10)-آموزش نماز(15(
(11)-راهنمایی به سوی خداوند(16) و آموزش واجبات الهی(17(
(12)-بین فرزندان به عدالت رفتار کردن(18(
(13)-پدر در ولایتی که به فرزند دارد، مسئول است که او را مؤدّب و با اخلاق پسندیده پرورش دهد و او را به سوی خداوند بزرگ، راهنمایی کند(19(
(14)-برانگیختن فرزندان به طلب علم(20(
(15)-احترام و تکریم فرزندان(21(
(16)-وفای به عهد نسبت به فرزندان(22(

ـــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بقره/233.
(2) اسراء/31.
(3) لقمان/13.
(4)لقمان/ 17.
(5)لقمان/ 18-19.
(6)مکارم الأخلاق ص220 ، نویسنده، طبرسى، حسن بن فضل‏ ، ناشر، شریف رضى‏ ، مکان چاپ، قم‏ ، سال چاپ، 1412 ق / 1370 ش‏ ، نوبت چاپ، چهارم‏ - وسائل الشیعة ج‏21 ص482 ، ناشر، مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏ - بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏71 ص 80 -بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏74 ص 58 - مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج‏15 ص 169، ناشر، مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏ - الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏6 ص 48 .
(7)نهج البلاغه ، حکمت 399- من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص، 372- بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏74 ص 58 -الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏6 ص 48 .
(8)نهج البلاغه ، حکمت399فروع کافی، ج 6، باب تأدیب الولد، ح 5، ص49 - مستدرک الوسائل، ج 15، ص 166 (أبواب أحکام الأولاد، باب 60، ح 4(.
(9)روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) ج‏2ص 369- مکارم الأخلاق ص220 - وسائل الشیعة ج‏21ص 482- بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏71 ص80 - مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج‏15 ص169 .
(10)کنزالعمّال، ج 16، ص.226.
(11)نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، ص، 447 ، نویسنده، پاینده، ابو القاسم‏ ، ناشر، دنیاى دانش‏ ، مکان چاپ، تهران‏ ، سال چاپ، 1382 ش‏ ، نوبت چاپ، چهارم‏.
(12)روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) ج‏2 ص369 - مکارم الأخلاق ص 220 - وسائل الشیعة ج‏21 ص482 بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏71 ص80 - مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج‏15ص 169 .
(13)بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏74 ص 58 - الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏6 ص48 .
(14)کنزالعمال، ج 16، ص 456.
(15)رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:فرزندان کوچک را با زبان خود، ادب بنما بر نماز و طهارت(مجموعه ورّام، ص 358( .
(16)تحف العقول، ص 263.
(17)مستدرک الوسائل، ج 15، ص164.
(18)مکارم الأخلاق، ص 220.
(19)تحف العقول، ص 263.
(20)کنزالعمّال، ج 16، ص224.
(21)مکارم الأخلاق، ص 222.
(22)مکارم الأخلاق، ص 219.



      

پذیرفتن ولایت ائمه شرط قبولی طاعات و عبادات

ایا کسی که ولایت امامان(علیهم السلام) را قبول نداشته باشد اعمال او پذیرفته نمیشود ؟ چرا باید پذیرش اعمال در گرو پذیرش ولایت باشد ؟پس با در نظر گرفتن روایاتی که اشاره به این مطلب دارند، اعمال اهل تسنن پذیرفته شده درگاه خداوند نیست هر چند انها به خدا و پیامبرش ایمان دارند در صورتیکه در قران فقط اشاره شده است اگر به خدا ایمان نداشته باشید اعمال تان پذیرفته نمیشود ؟

از دیدگاه شیعه شرط پذیرش اعمال قبول ولایت است و این مطلب در روایات نیز آمده است:

امام سجاد (علیه السلام) به نقل از رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرموده که آن وجود مقدس (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: ... قسم به آن کس که جان محمد (صلی الله علیه و آله) در دست او است اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد پیغمبر را بیاورد خداوند از او نپذیرد تا خدا را به ولایت من و اهل بیتم (علیهم السلام) دیدار کند(1).
امام صادق (علیه السلام) هم فرموده است: نخستین چیزی که از بنده به هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستد، پرسیده می شود از نمازهای واجب و زکات واجب و روز? واجب و حج واجب و از ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام) است که اگر اقرار به ولایت ما کرده و بر آن مرده باشد نماز و روزه و زکات و حجش پذیرفته می شود و اگر در پیشگاه خدا جل جلاله بر ولایت ما اقرار نکند خدای عزوجل چیزی از اعمالش را نخواهد پذیرفت. (2)

البته این مطلب اختصاص به شیعیان ندارد ودر روایات اهل سنت نیز آمده است که هرکس امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است(3(

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده اند:نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادت، و یاد او عبادت است. و ایمان کسی جز با دوستی با او و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمی شود(4(.

و نیز علمای اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا علی! اگر کسی به اندازه عمر (حضرت) نوح خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازه ای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی، ولایت تو را – ای علی! – نداشته باشد، بوی بهشت به مقام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد(5).

دلیل آن این است که خدا را باید از راهی که او می گوید شناخت و دستورات او را به کار بست و مسئله امامت یکی از مسائل مهم اعتقادی است که تبعیت از آن تبعیت از خدا و رسولش می باشد و کسی که به خدا و رسول او اعتقاد دارد باید سخنان و دستورات آن ها را در زندگی خود اطاعت کند و پشت کردن به دستورات آن ها که یکی از آن ها امامت است در واقع عدم تبعیت از خدا و رسولش می باشد.

هر کس طبق مطالبی که در بالا آورده شد بعد از اینکه ولایت و امامت را شناخت ولی به آن ایمان نیاورد در واقع به خدا و رسولش ایمان نیاورده و این مطلب مختص امامت نمی باشد بلکه در سایر دستورات خداوند نیز چنین است مثلا کسی که می داند خداوند حج را واجب کرده است ولی می گوید من حج را قبول ندارم در واقع دستور خداوند را قبول ندارد.

اما شما اشاره ای به آیه مد نظر خود نکردید ولی گمان می کنم منظور شما این می باشد که خداوند می فرماید:

فَمَنْ یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ
و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، در حالی که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را می‌نویسیم.(6)

اگر طبق این استدلال بخواهیم مسئله امامت را در پذیرش اعمال نادیده بگیریم باید مسئله نبوت را نیز در پذیرش اعمال نادیده بگیریم و بالاتر از آن اصلا نیازی به عمل و اطاعت نیست زیرا صرف ایمان به خدا کفایت می کند در حالی که هیچ مسلمانی چنین سخنی نمی گوید بلکه لازمه ایمان به خدا ، ایمان به رسول او و تبعیت از دستورات خدا و رسولش است و کسی که به رسول و حجت او ایمان نداشته باشد به خداوند ایمان ندارد.

شهید مطهری(ره) در این زمینه می فرماید:

باید دید ایمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است و چرا باید شرط قبول اعمال باشد؟ به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیاء و اولیاء خدا در پذیرش اعمال از دو جهت است: یکی اینکه معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولیاء خدا کامل نمی گردد، به عبارت دیگر اینکه شناختن خدا بطور کامل شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است. دیگر اینکه شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم است که بدون معرفت آنان، بدست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست(7)

پرسش :عدم قبولی اعمال کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشد با عقل جور در نمی آید.ممکنه یک فرد مسیحی یا ..... باشه یعنی اگه خوبی به کسی بکنه(مانند مخترعین) در دیدگاه خدا نادیده گرفته میشه ؟؟؟؟؟

پاسخ : اینکه یک شخص به امامت اعتقاد نداشته باشد می تواند دو وجه داشته باشد:

الف:می داند ولایت و امامتی هست و خداوند گفته باید به آن ایمان داشته باشیم ولی با این همه مخالفت می کند و در برابر خواست خدا می ایستد.در این صورت اعمال عبادی او و اعمالی که برای خداوند انجام می دهد طبق آیات و احادیث مورد قبول واقع نمی شود:

«مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهَا نُوَفّ‏ِ إِلَیهْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ*أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛(8) کسانى که زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها مى‏ دهیم و چیزى کم و کاست از آنها نخواهد شد! (ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت و آنچه را در دنیا (براى غیر خدا) انجام دادند، بر باد مى ‏رود و آنچه را عمل مى ‏کردند، باطل و بى اثر مى‏ شود!

این آیه شریفه تهدید علیه کفارى است که در برابر حق خاضع نمى‏شدند و یا آنکه حق بودن آن را فهمیده بودند ولى زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح داده آخرت را فراموش کرده بودند، و در عین تهدید ایشان بیان بعضى از سنت‏ هاى جارى در اسباب این فراموشى نیز هست و روشن مى‏شود که چطور مى‏شود کفار از نعیم زندگى آخرت مایوس مى‏گردند.
توضیح اینکه، عمل آدمى هر طور که باشد تنها آن نتیجه‏ اى را که منظور آدمى از آن عمل است به او مى ‏دهد، اگر منظورش نتیجه ‏اى دنیوى باشد نتیجه ‏اى که شانى از شؤون زندگى‏ دنیاى او را اصلاح مى‏کند، از مال و جمال و جاه، و یا بهتر شدن وضعش، عملش آن نتیجه را مى‏دهد، البته در صورتى آن نتیجه را مى‏دهد که سایر اسبابى که در حصول این نتیجه مؤثرند مساعدت بکنند، و عملى که به این منظور انجام شده نتایج أخروى را ببار نمى‏ آورد، زیرا فاعل آن، قصد آن نتایج را نداشته تا آن نتایج به دستش بیاید، و صرف اینکه عملى ممکن است و صلاحیت دارد که در طریق آخرت واقع شود کافى نیست و رستگارى آخرت و نعیم آن را نتیجه نمى‏دهد، مثلا احسان به خلق و حسن خلق (هم مى‏تواند به نیت دوست‏یابى و جاه‏طلبى و نان قرض دادن انجام شود، و هم به نیت پاداش اخروى و تحصیل خوشنودى خداى تعالى) اگر به نیت خوشنودى خدا انجام نشود باعث اجر و پاداش اخروى و بلندى درجات نمى‏شود.به همین جهت است که مى‏بینیم بعد از جمله مورد بحث فرموده:" أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ"، و خبر داده که آنان وقتى وارد در حیات آخرت مى‏شوند، وارد در خانه‏اى مى‏شوند که حقیقت و واقعیتش آتشى است که تمامى اعمال دنیایى آنان را مى‏خورد، آن طور که آتش هیزم را از بین مى‏برد، خانه‏اى که آنچه در نظر این دنیاپرستان زیبا و مایه خرسندى بود نابود مى‏سازد و آنچه را که کردند بى نتیجه و خنثى مى‏نماید.(9)

بر اساس این نگرش، فعالیت و خدمات کسانی مثل مخترعان و مکتشفان کافر که با انگیزه انسان دوستی شکل می‌گیرد، پاداش داشته، با این توضیح که اگر کافر منکر خدا و یا مشرک باشد[البته مقصر]، پاداش در دنیا داده می شود و در آخرت بهره و نصیبی ندارند

ب:نمی داند ولایت و امامتی هست و در واقع جاهل غیر مقصر است که در این صورت عقابی متوجه او نیست:

شهید مطهری(ره) در این باره می‏گوید: « افرادی که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطی به سر می‏برند که مصداق منکر و یا مقصر به شمار نمی‏روند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند. ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه می‏دانند. این گونه افراد دارای استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهی درباره آنان می‏رود. همان طوری که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد».(10)

از نظر جهان‏بینى اسلام، نفس عمل به‏ تنهایى کافى نیست، بلکه عمل به ضمیمه محرّک و انگیزه آن ارزش دارد.بسیار دیده شده که برخى بیمارستان یا مدرسه یا بناى خیر مى‏سازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت انسانى است به جامعه‏ اى که به آن مدیونند، در حالى که زیر این پوشش مطلب دیگرى نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجّه عوام و تحکیم منافع مادّى خود یا حتّى دست زدن به خیانت‏ هایى دور از چشم دیگران. ولى به عکس ممکن است کسى کار کوچکى انجام دهد با اخلاص تمام و انگیزه‏اى صددرصد انسانى و روحانى.

گروهی که مسلّماً انگیزه‏ هاى انسانى دارند، یا اگر معتقد به خدا باشند انگیزه‏ هاى الهى و گاهى سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیّت به‏ سر مى‏برند به امید آنکه خدمتى به همنوع خود کنند و ارمغانى به جهان انسانیّت تقدیم دارند. زنجیرى از پاى دردمندى بگشایند و گرد و غبارى از چهره رنجدیده ‏اى بیفشانند.چنین افراد اگر ایمان داشته باشند و محرّک الهى، در مورد آنها بحثى نیست، و اگر نداشته باشند امّا محرّکشان انسانى و مردمى باشد بى‏ گمان پاداش مناسبى از خداوند دریافت خواهند داشت؛ این پاداش ممکن است در دنیا باشد یا در جهان دیگر و مسلّماً خداوند عالم عادل آنها را محروم نمى‏کند ولى چگونه و چطور؟ جزئیّات آن بر ما روشن نیست.همچنین مى‏توان گفت: خداوند اجر چنین نیکوکارانى را ضایع نمى‏کند (البتّه اگر آنها در نپذیرفتن ایمان مصداق جاهل قاصر باشند مسأله بسیار روشن‏تر است).

دلیل این مسأله علاوه بر حکم عقل، اشاراتى است که در آیات یا روایات آمده است:
آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ: « هر کس به اندازه سنگینى ذرّه‏اى کار نیک کند آن را مى‏بیند- و هر کس به مقدار ذرّه‏اى کار بد کند آن را خواهد دید»(11) به وضوح شامل چنین اشخاص مى‏شود.
در حدیثى از علىّ بن یقطین از امام کاظم علیه السلام مى‏خوانیم: «در بنى‏اسرائیل مرد باایمانى بود که همسایه کافرى داشت. مرد بى‏ایمان نسبت به همسایه باایمان خود نیک‏رفتارى مى‏کرد. وقتى از دنیا رفت خدا براى او خانه‏اى بنا کرد که مانع از گرماى آتش شود ... و به او گفته شد: این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت مى‏باشد(12)»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) مفید، أمالی، ص 115، ناشر، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.
(2)مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏27، ص 167، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر.
(3)برای اطلاع از مصادر این حدیث به مقاله مصادر حدیث «من مات و لم یعرف إمام زمانه» ، نویسنده، فقیه الإیمانی، السید مهدی ، فلسفه، کلام و عرفان « رسالة الثقلین » آذر 1373 - شماره 11 مراجعه فرمایید.
(4)مناقب خوارزمی، 19 و 212؛ کفایة الطالب، گنجی شافعی، 214. «... النظر الی وجه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادة و ذکره عبادة ولایقبل الله ایمان عبد الا بولایته والبرائة من اعدائه».
(5)"...ثم لم یوالیک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها"مناقب، خطیب خوارزمی، مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، 1/37.
(6)انبیاء/94.
(7)مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، ج‏1، ص، 310 .
(8)هود/15-16.
(9)ترجمه تفسیر المیزان ج‏10 259 -261.
(10)مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد، ناشر صدرا .
(11)زلزله/7-8.
(12)ر.ک،تفسیر نمونه ، ج10ص 339-344 با دخل و تصرف ، نویسنده ، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، مطابق با نرم افزار مجموعه آثار آیت الله مکارم شیرازی.



      

علل مهجوریت قرآن

مهجوریت قرآن در میان مسلمانان دارای عوامل و زمینه‌های فراوانی است که فقط به اهم آنها اشاره می کنم:

(1)- تلاش برای جداکردن اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از قرآن
مطابق حدیث شریف ثقلین، قرآن و عترت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دو ودیعه الهی و دو گوهر گرانبهای به جای مانده از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هستند که مایه سعادت انسان‌ها و جوامع بشری به حساب می‌آیند.
«انی قد ترکت فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدی و احدهما اکبر من الاخر: کتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی. الّا و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض».(1)
قرآن و عترت برای ارائه دین کامل و صالح برای اعتقاد و عمل دو ثقل متحدند و بر اساس حدیث ثقلین، عترت منهای قرآن، «عترت منهای عترت»خواهد بود و همچنین قرآن منهای عترت به منزلة «قرآن منهای قرآن»خواهد بود. پس قرآن و عترت در ارائة دین جامع، به منزلة یک حجت الهی هستند.(2)

(2)- عدم آشنایی نسبت به نقش قرآن در زندگی انسان
هر قدر انسان نسبت به عظمت و منزلت قرآن و نقش آن در زندگی خویش جاهل باشد، به همان میزان شوق وذوق او در اطاعت از آن کمتر خواهد شد؛ وقتی انسان نداند که این کتاب چه فایده و برکاتی برای او دارد، به یقین رغبتی در توجه و پیروی از آن نشان نمی‌دهد.
امام خمینی (ره) با موضع گیری شدید در برابر جریانی که قرآن و اسلام را از احکام سیاسی ـ اجتماعی تهی می‌داند می‌فرماید:
«باید به این نادانان گفت که: قرآن کریم و سنّت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند، در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی سیاسی است که غفلت از آنها این، مصیبت‌ها را به بار آورده است. پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت‌های جهان».(3)

(3)-فرهنگ و آداب و رسوم
قرآن در بین ما حضور دارد و محبوب است؛ اگر چه مهجور است. مردم قرآن را تلاوت می‌کنند و تا اندازه‌ای به آن آشنا هستند، امّا بیشتر برای قصد ثواب و اموات خوانده می‌شود و این در فرهنگ ما رواج دارد.

)4)-غفلت
از جمله اموری که موجب مهجوریت قرآن می‌شود، غفلت است. اهمیت غفلت نسبت به اطاعت و پیروی از قرآن، کمتر از غفلت از یاد خدا نیست، زیرا قرآن کتابی است که سرنوشت خوب و بد پیشینیان را جهت بهره‌مندی از جنبه‌های مختلف تاریخ برای هر نسل و هر عصری بیان داشته است، تا انسان از این گنجینة الهی در جهت خودسازی استفاده نماید، عوامل پیروزی و شکست، اسباب سعادت و بدبختی همه و همه در این تحفة الهی نهفته است.

(5)-حجاب‌های بین انسان و قرآن
از جمله عواملی که زمینه مهجوریت قرآن را فراهم می‌سازد حجاب‌هایی است که انسان میان خود و قرآن ایجاد می‌نماید به گونه‌ای که در عین ارتباط با قرآن، از درک معارف و حقایق آن، محروم می‌شود؛ بدین صورت از فیض گسترده قرآن بی‌بهره می‌ماند.

حال به برخی از این حجابها اشاره می‌کنیم:
الف. آلودگی به گناه:
در متون دینی برای گناه به جز کیفر اخروی، آثار و پیامدهای زیانبار بسیاری برشمرده شده است، از جمله آن که گناه سبب می‌شود از فهم قرآن و استفاده از معارف معنوی وحی محروم بماند و نتواند از تلاوت آیات به حقایق آنها برسد؛ زیرا با انجام گناه، آمادگی قلب برای درک راستی‌ها و درستی‌ها از میان می‌رود.(4)

ب. احساس بی‌نیازی :
انسان اگر سلوک علمی و عملی خود را برای پیوند با قرآن، خوشایند بپندارد، این حالت حجاب و بازدارندة بزرگی است که انسان را از فیض پر دامنة قرآن محروم می‌سازد. برای نمونه کسی که اهل تجوید است، همان علم جزیی و ارتباط ظاهری با قرآن در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و آن را کمال بالاترین پایة پیوند با قرآن می‌پندارد، یا قرآن پژوهانی که به طور معمول به وجوه قرائت‌ها و آرای گوناگون لغت شناسان و نزول آیات و تاریخ قرآن می‌پردازند؛ چنان می‌انگارند که اشتغال به همین گزاره‌ها بالاترین بستگی و پیوند با قرآن است.
فقه پژوهان ودیگر عالمان نیز،‌ همان استدلال به پاره‌ای آیات در قالب اصطلاحات لفظی فرا یافته‌های علمی را وضع خوشایند می‌پندارند و به آن خرسندند، در صورتی که این گونه پیوندها نه تنها کافی و تمام نیست که چه بسا برای بهره‌مندی‌های معنوی و خودسازی باطنی در پرتو دستور العمل‌های قرآن، حجاب و بازدارنده باشد.(5)

ـــــــــــــــــــــــ
منابع:
(1) بحار الانوار، ج 23، ص 106.
(2)آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 150 ـ 153.
(3)صحیفه انقلاب، وصیت نامه الهی سیاسی امام خمینی، ص 10.
(4) مجله حوزه ش 96، ص 223.
(5)همان، ص 222.



      

مضرات و فوائد ماهواره از نظر دین

به دلیل تسلط منحرفان بر این شبکه‏ ها و تبلیغات شیطانی و زهر آگین آنها برای کشورهای جهان سوم، یک نوع شبیخون فرهنگی بر این جوامع صورت گرفته است که اگر حد و مرزی برای استفاده ازاین امکانات وجود نداشته باشد، مسلما عوارض نامطلوب آن، بر فوایدش غلبه خواهد کرد.
تجربه نشان داده است که استفاده‏ های ناسالم از امکانات ماهواره بیش از بهره‏ های مفید آن است. از این رو تا زمانیکه فرهنگ صحیح استفاده از ماهواره شکل نگیرد و نیز برنامه‏ های داخل، جواب گوی نیازها نباشد، محدودیت دراستفاده از این ابزارها به نفع فرهنگ جامعه و استقلال فکری، سیاسی و اجتماعی آن است.
علاوه بر این روشن است که هر ابزاری‌، در صورت مضرّ بودن در هر زمانی و مکانی‌، خلاف عقل و شرع است‌. ماهواره که یکی از مصادیق بارز این ابزارهاست‌، به نوبة خود می‌تواند از جنبه‌های مختلف به انسان آسیب برساند. بعضی از این آسیب‌ها به شرح ذیل است‌:

1. خود فراموشی‌; سؤال جدّی‌ای که پیش روی هر انسانی است این است که آیا عالم بر او می‌گذرد یا او بر عالم می‌گذرد؟ به عبارت دیگر این حوادث است که بر انسان‌، تأثیر می‌گذارد یا انسان بر آن‌ها تأثیر می‌کند؟ پاسخ واقعی این است که انسان‌، بایستی بر عالم تأثیر گذار باشد. و این اشرف مخلوقات است که می‌باید، عالم را تکامل ببخشد ولی متأسفانه‌، ماهواره این حقیقت را منقلب می‌کند، و انسان را طفیل عالم و خود می‌کند و این موجب می‌گردد که انسان‌، برای شناختن حقیقت و ماهیت خود گامی پیش نگذارد.
خداوند می‌فرماید: "وَ لاَ تَکُونُواْ کَالَّذِین‌َ نَسُواْ اللَّه‌َ فَأَنسَغ‌هُم‌ْ أَنفُسَهُم‌ْ أُوْلَغکَ هُم‌ُ الْفَـَسِقُون‌;(حشر،19) و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به "خود فراموشی‌" گرفتار کرد، آنها فاسقانند."
2. خدافراموشی‌; از آن جا که انسان بالفطره خداجوست‌; شیطان از طریق هواخواه و شیطان‌پرست‌، بسترهای مختلفی را برای انحراف این سرشت به کار می‌گیرند که ماهواره یکی از آنهاست‌. بنابراین ماهواره با برنامة نامناسب نیز باعث خدافراموشی در انسان می‌شود. خداوند دربارة کارهای منافقان می‌گوید: "مردان منافق و زنان منافق‌، همه از یک گروهند، آنها امر به منکر، و نهی از معروف می‌کنند; و دستهایشان را (از انفاق و بخشش‌) می‌بندند; خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد." (توبه‌،67)
3. افسردگی‌; یکی دیگر از بیماریهاست که می‌تواند دامنگیر روح بشر در اثر مشاهدة ماهواره باشد به علت این که ماهواره‌، هرگونه تحرّک و فعالیت را از انسان گرفته و روح را ازهرگونه فعالیت و تحرک بازمی‌دارد و در واقع به جای این که روح بشر را فعال و رسیدن به کارهای مثبت بکند او را منفعل و بی‌تحرک می‌کند که روح در اثر آن پس از مدتی افسرده می‌گردد. خداوند با اشاره به مواهب بزرگی که در انتظار مؤمنان راستین‌، و بی‌توفیقی‌هایی که دامنگیر افراد لجوج می‌شود، شرح داده و می‌فرماید: آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش‌) اسلام‌، گشاده می‌سازد; و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش‌) بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آن‌چنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود."
4. آلودگی روح‌; واضح است که روح انسان از رهگذر اعضأ و جوارح صیقل شده یا کدر می‌شود. چشم در این راستا، از جایگاه مهمی برخوردار است و می‌تواند نقشی مهم در صافی یا تیرگی روح بازی بکند، زیرا هرگاه انسان به اشیأ خوب و مطهر چشم افکند روحش نیز مقدس می‌شود و بالعکس با مشاهده اشیأ ناپسندیده‌، در اثر ارتباط روح با اعضأ، روح نیز تاریکی پیدا کرده و نمی‌تواند خود را از رذایل پیرایش کند و حتی خود نیز به انواع ناپسندیها آلوده می‌شود; چرا که آیة ذیل‌، ارتباط میان اعضأ و روح انسان را ثابت می‌کند. خداوند می‌فرماید: "قُل لِّلْمُؤْمِنِین‌َ یَغُضُّواْ مِن‌ْ أَبْصَـَرِهِم‌ْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُم‌ْ ذَ َلِکَ أَزْکَی‌َ لَهُم‌ْ إِن‌َّ اللَّه‌َ خَبِیرُ بِمَا یَصْنَعُون‌;(نور،30) به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرمان‌) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند; این برای آنان پاکیزه‌تر است‌; خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است‌." به همین سبب‌، افرادی که ماهواره را مشاهده می‌کنند روحشان غضبناک یا شهوت ران می‌شود; چرا که بیش‌تر برنامه‌های ماهواره‌، یا قوة غضب انسان را هدف می‌گیرد و یا قوّة شهوت او را دنبال می‌کند. البته به استثنای برنامه‌های علمی و سازنده که سخنی در آن‌ها نیست‌.
5. انزوا و گوشه نشینی‌; ماهواره به لحاظ تنوع در کمیت و کیفیت‌، انسان را از متن جامعه بیرون کشیده و در خود محصور می‌کند تا آن جا که هیچ واکنشی در قبال سیاستهای خارجی تنظیم شده از سوی حاکمان خود نشان ندهد. از این‌رو، روح انسان را منزوی کرده و انسان‌، ایثار و محبّت به هم نوع و احساس مسئولیت در قبال جامعه و دیگران را به طور کلی برای خود بی‌معنا می‌بیند.
با تو جه به توضیحاتی که عرض شد ماهواره دارای ضرر است و کمتر کسی پیدا می شود که ماهواره برایش مفید باشد.



      

جایگاه و اهمیت شب قدر

چنان ‏که درک شب قدر، کاری مشکل است، بیان جایگاه و «قدر» شب قدر عملی است دشوار که تنها راه ‏یافتگان به آن شب عزیز می‏توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند؛ چرا که قرآن به پیامبر خدا فرمود: «و تو چه دانی شب قدر چیست؟»

در وصف آن همین بس که «از هزار ماه برتر است» و مسائلی بر قدر و منزلت این شب افزوده است، از جمله:

 

1- نزول قرآن

نزول جامع‏ترین، کامل‏ترین و ماندگارترین کتاب الهی بر عظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می‏گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْانَ»(1)؛ «ماه [مبارک] رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است.» اما در چه شبی از شب‌های آن ماه، قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می‏کند که «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» (2)؛ «به راستی، آن [قرآن] را در شبی پر برکت نازل کردیم.» و این شب مبارک را در سوره قدر مشخص فرموده که «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (3)؛ «به حقیقت ما آن [قرآن] را در شب قدر فرود آوردیم.» پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می‏افزاید. این نکته را هم اضافه کنیم که این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام، نه نزول تدریجی که آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است.

 

2- تقدیر امور

در نام‏گذاری شب قدر بیان‌های مختلفی وارد شده است: برخی آن را به معنای شبی با عظمت و بزرگ «لَیْلَةُ الْعَظَمَة» (4) گرفته‌‏اند؛ چرا که قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده، در آیه‏ای می‏خوانیم: «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(5) ؛ «قدر ندانستند (و نشناختند) خدا را آنگونه که حقّ عظمت او بود.»

«قدر» به معنای تقدیر و اندازه‌‏گیری و تنظیم است. این معنی را هم لغت تأیید می‏کند و هم قرآن و روایات. راغب اصفهانی می‏گوید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ اَیْ لَیْلَةٌ قَیَّضَها لِأُمُورٍ مَخْصُوصَة » (6)؛ شب قدر یعنی شبی که (خداوند) برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرّر] نموده است.» و قرآن کریم می‏فرماید: در آن شب «یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» (7) «هر کاری بر طبق حکمت [خداوند] جدا (و تعیین و تنظیم) می‏گردد.»

در بحارالانوار روایتی آمده که: «هر کس در شب‏ قدر، از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص) نماز گزارد، خداوند گناهان گذشته او را می‏بخشد.»

و امام صادق علیه‏ السلام فرمود: «التَّقْدیرُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِْبْرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ (8)؛ « تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا ‏آن در شب بیست و سوم صورت می‏گیرد.»

و امام رضا علیه ‏السلام فرمود: «... یُقَدَّرُ فیها ما یَکُونُ فی السَّنَةِ مِنْ خَیْرٍ اَوْ شَرٍّ اَوْ مَضَرَّةٍ اَوْ مَنْفَعَةٍ اَوْ رِزْقٍ اَوْ اَجَلٍ وَ لِذلِکَ سُمِّیَتْ لَیْلَةُ الْقَدْر (9)؛ در آن شب (قدر) آنچه که در سال واقع می‏شود، تقدیر و اندازه‌‏گیری می‏شود، از نیکی و بدی و سود و زیان و روزی و مرگ. به همین جهت نیز شب قدر شب اندازه‌گیری نامیده شده است.»

و طبق روایات فراوانی (10) سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشی‌ها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، بر اساس استعدادها و لیاقت‌ها، رقم می‏خورد، و این تقدیر حکیمانه هم، در انسان هیچ گونه «اجبار» و «سلب اختیاری» به وجود نمی‌‏آورد. می‏توان بین تمام اقوال این گونه جمع کرد که در این شب با عظمت و بزرگ، با فرود ملائکه آسمانی، تقدیرات یک سال مشخص و بر قلب حجّت زمان علیه‏السلام عرضه می‏شود.

شب قدر

3- سند امامت

شب قدر بزرگ‏ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته ‏اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهل‌بیت علیهم‏السلام شمرده شده است که به برخی روایات اشاره می‏شود:

از امام صادق علیه ‏السلام نقل شده است که فرمود: علی علیه‏السلام زیاد می‏فرمود: هیچ‏ گاه تیمی و عدوی (ابوبکر و عمر) خدمت پیامبر جمع نشدند مگر آن که آن حضرت سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ ...» را با خشوع و گریه می‏خواند، سپس آن دو عرض می‏کردند چقدر رقّت شما نسبت به این سوره شدید است. پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله می‏فرمود: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص [یعنی علی علیه‏السلام ] پس از من خواهد دید. آن دو می‏گفتند: مگر شما چه دیده‌‏ای و او چه می‏بیند؟

رسول اکرم فرمود: «هر کس که از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی‌‌ماند از خیرات شب قدر، مگر کسی که (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.»

فرمود: پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله برای آن دو نوشت «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ» ؛ «ملائکه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می‏شوند.» آن‏گاه می‏فرمود: آیا بعد از «کُلُّ اَمْرٍ؛ تمام امرها» که خداوند می‏فرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ می‏گفتند: نه. سپس حضرت می‏فرمود: آیا می‏دانید آن کسی که هر امری بر او نازل می‏شود کیست؟ می‏گفتند: تو هستی ای رسول خدا! آن‏گاه می‏فرمود: بله ولی آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ می‏گفتند: بله. می‏فرمود: آیا [در شب‌های قدر] بعد از من هم آن امر نازل می‏شود؟ می‏گفتند: بله. سپس می‏فرمود: بر چه کسی؟ می‏گفتند: نمی‏دانیم. سپس آن حضرت از سر من (علی) می‏گرفت (و دست را روی سر من قرار می‏داد) و می‏فرمود: اگر نمی‏دانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است.

فرمود: پس آن گاه آن دو نفر همیشه این‏گونه بودند که شب قدر را بعد از پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله به سبب هراسی که بر دل آن دو می‏افتاد، می‏شناختند.» (11)

و در جای دیگر علی علیه ‏السلام فرمود: «به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می‏شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است. عرضه شد آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «اَنَا وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی اَئِمَّةً مُحَدَّثُونَ» (12)؛ من و یازده امام از نسل من که همه امامانی محدَّث می‏باشند ( ملائکه را نمی‏بینند ولی صدای آنها را می‏شنوند). »

و در برخی روایات آمده که خود ولایت علی علیه ‏السلام و ائمه علیهم‏السلام جزء تقدیرات آن شب است (13) و دستور داده‌‏اند که با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی علیه‏ السلام به شب قدر استدلال کنید.(14) آری، بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می‏کند حیات و زنده بودن مهدی علیه ‏السلام را و حیات مهدی علیه ‏السلام نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیّع است. لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است.

شب قدر

از اینجا روشن شد که شب قدر، یعنی شب ولایت و امامت (15) و معنای روایاتی که شب قدر را به فاطمه زهرا علیها‏السلام تفسیر نموده (16) است، روشن شد که حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه علیها‏السلام است.

امام صادق علیه‏ السلام فرمود: «التَّقْدیرُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِْبْرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ ؛ « تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا ‏آن در شب بیست و سوم صورت می‏گیرد.»
4- بخشش گناهان

یکی دیگر از ویژگی‌های شب قدر بخشش گناهان و عفو عاصیان و مجرمان است، لذا باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حال انسان شود. وای به حال انسانی که در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرمود: «کسی که شب قدر را درک کند، پس بخشیده نشود پس خدا او را (از رحمت خویش) دور می‏سازد.» (17)

و در جای دیگر فرمود: «هر کس که از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی‌‌ماند از خیرات شب قدر، مگر کسی که (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.» (18)

لذا باید تلاش مضاعف نمود تا غفران الهی در این شبِ بخششِ گناهان شامل حال انسان گردد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرمود: «کسی که در شب قدر به پاخیزد (و آن شب را)  از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص ‏بیدار باشد) گناهان گذشته‌‏اش بخشوده می‏شود.» (19)

در بحارالانوار در ذیل این روایت اضافه شده: «هر کس در شب‏ قدر، از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص) نماز گزارد، خداوند گناهان گذشته او را می‏بخشد.» (20)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بقره/ 185 .

2- دخان/ 3 .

3- قدر/ 1.

4- تفسیر نوین، محمدتقی شریعتی، ص275/ مجمع البیان، ابوعلی طبرسی، ج1، ص 518 .

5- حج/ 74 .

6- المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، ص 395 .

7- دخان/ 4 .

8- وسائل الشیعه، حرّ عاملی، دار الاحیاء التراث، ج 7، ص259/ تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص627/ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص487 .

9- عیون اخبارالرضا، ج2، ص 116 .

10- تفسیر نورالثقلین، ج5، ص631 / البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 486/ بحار الانوار، ج94، صص 141 – 18 .

11- اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج1، ص 363 – 364 .

12- اثباة الهداة، شیخ حرّ عاملی، قم مطبعة العلمیة، ج2، ص 256/ بحارالانوار (همان)، ج 94، ص15، ح26 .

13- همان، ص18 .

14- اصول کافی، ج1، ص 353 - 362 - 364، روایت 6 .

15- مبلغان عزیز توجه داشته باشند که یکی از شب‌های قدر را حتما به صحبت و سخنرانی در مورد امام زمان علیه ‏السلام اختصاص دهند که هم تناسب دارد و هم لازم است و هم عنایاتی را به دنبال دارد.

16- تفسیر فرات کوفی، مؤسسه نشر، ص581 .

17- بحار الانوار، ج94، ص80، ح47 .

18- کنز العمّال، علی متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرساله، ج8، ص534، ح28 . 24 .

19- وسائل الشیعه، ج10، ص 358، ح13601.

20- بحار الانوار، ج93، ص 366، ح 42 .



      

اهمیت ماه مبارک رمضان و جایگاه ویژه روزه

در فضیلت و شرافت ماه مبارک رمضان همین بس که در میان ماه های قمری تنها ماهی است که خدای تبارک و تعالی نام آن را در کتاب شریف خود ذکر نموده و آن را ظرف زمانی نزول انزالی قرآن -که جزء بهترین هدایای الهی به جامعه بشریت است- معرفی فرموده است.

 

در قرآن کریم راجع به این ماه عظیم چنین آمده است:« شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان... ؛ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است تا رهنمودی باشد برای مردم و نشانه های روشنی از هدایت و فرقان...» (1)

 

و شاید به سبب همین فضل و شرافت است که در برخی از روایات معتبر، این ماه به عنوان نخستین ماه سال معرفی شده (2) و برخی از بزرگان نیز بر همین مبنا فرمایشاتی فرموده اند.

عالم جلیل القدر و صاحب کرامات، حضرت سید بن طاووس- رضوان الله تعالی علیه- در کتاب شریف اقبال الاعمال چنین می فرماید:

«و اعلم انی وجدت الروایات مختلفات فی انه هل اول السنة المحرم او شهررمضان؟ لکنی رایت عمل من ادرکته من علماء اصحابنا المعتبرین و کثیرا من تصانیف علمائهم الماضین ان اول السنة شهر رمضان علی التعیین.و لعل شهرالصیام اول العام فی عبادات الاسلام و المحرم اول السنة فی غیر ذلک من التواریخ و مهام الانام ؛ بدان که این جانب درباره این که آیا نخستین ماه سال، ماه محرم است یا ماه رمضان، روایات را مختلف یافتم، ولی با توجه به عمل علمای اصحاب و بسیاری از تصانیف علمای پیشین به تحقیق دریافتم که نخستین ماه سال، ماه رمضان است و شاید بتوان چنین گفت که در ناحیه عبادات اسلامی، نخستین ماه سال، ماه رمضان و در غیر آن موارد، یعنی در ناحیه حوادث تاریخی و دیگر امور مهم، نخستین ماه سال، ماه محرم است.» (3)

به هر حال، چه نخستین ماه سال را ماه رمضان بدانیم و چه ماه محرم، درجایگاه ویژه ماه مبارک رمضان و اهمیتی که بزرگان دین به این ماه داده و می دهند، هیچ گونه تردیدی وجود ندارد.

 

خطبه شعبانیه

 

 

در میان روایات بسیاری که از معصومین (علیهم السلام) در بیان شان و منزلت ماه مبارک رمضان نقل شده است برای خطبه ای که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را در آخرین جمعه ماه شعبان یکی از سال های بعد از هجرت، به مناسبت فرا رسیدن ماه پر برکت رمضان ایراد فرموده اند، شأنی به سزاست و شاید در باب بیان فضیلت این ماه و شرح وظایفی که مسلمانان در آن به عهده دارند، متنی به جامعیت خطبه یاد شده نداشته باشیم.

مرحوم سید بن طاووس- قدس الله نفسه الزکیه- در اقبال الاعمال از کتاب بشاره المصطفی لشیعه المرتضی نقل می کند:حسن بن علی فضال از قول امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و آن جناب از قول اجداد طاهرین خودنقل کرده است که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) فرمود:روزی -آخرین جمعه ماه شعبان- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه خواند و چنین فرمود:

«ایها الناس!انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة و الرحمة و المغفرة.شهر هو عندالله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام، و لیالیه افضل اللیالی، و ساعاته افضل الساعات.هو شهر دعیتم فیه الی ضیافة الله و جعلتم فیه من اهل کرامة الله.انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة و عملکم فیه مقبول و دعاؤکم فیه مستجاب فاسئلوا الله ربکم بنیات صادقة و قلوب طاهرة ان یوفقکم لصیامه و تلاوة کتابه، فان الشقی من حرم غفران الله فی هذا الشهر العظیم و اذکروا بجوعکم وعطشکم فیه جوع یوم القیامة و عطشه و تصدقوا علی فقرائکم و مساکینکم ووقروا کبارکم و ارحموا صغارکم و صلوا ارحامکم و احفظوا السنتکم و غضواعما لا یحل النظر الیه ابصارکم و عما لا یحل الاستماع الیه اسماعکم و تحننواعلی ایتام الناس یتحنن علی ایتامکم و توبوا الی الله من ذنوبکم و ارفعوا الیه ایدیکم بالدعاء فی اوقات صلواتکم;فانها افضل الساعات ینظر الله عز و جل فیها بالرحمة الی عباده.یجیبهم اذا ناجوه و یلبیهم اذا نادوه و یستجیب لهم اذادعوه.

ایها الناس!ان انفسکم مرهونة باعمالکم ففکوها باستغفارکم.و ظهورکم ثقیلة من اوزارکم فخففوا عنها بطول سجودکم.و اعلموا ان الله-تعالی ذکره-اقسم بعزته ان لا یعذب المصلین و الساجدین و ان لا یروعهم بالنار یوم یقوم الناس لرب العالمین.

ایها الناس!من فطر منکم صائما مؤمنا فی هذا الشهر کان له بذلک عند الله عتق رقبة و مغفرة لما مضی من ذنوبه.قیل:یا رسول الله! و لیس کلنا یقدر علی ذلک فقال صلی الله علیه و آله و سلم:اتقوا النار و لو بشق تمرة، اتقوا النار و لو بشربة من ماء.ایها الناس!من حسن منکم فی هذا الشهر خلقه کان له جواز علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام، و من خفف فی هذا الشهر عما ملکت یمینه خفف الله علیه حسابه، ومن کف فیه شره کف الله عنه غضبه یوم یلقاه، و من اکرم فیه یتیما اکرمه الله یوم یلقاه، و من وصل فیه رحمه وصله الله برحمته یوم یلقاه، و من قطع فیه رحمه قطع الله عنه رحمته یوم یلقاه، و من تطوع فیه بصلوة کتب الله له براءة من النار، و من ادی فیه فرضا کان له ثواب من ادی سبعین فریضة فیما سواه من الشهور، ومن اکثر فیه من الصلوة علی ثقل الله میزانه یوم تخف الموازین، و من تلا فیه آیة من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور.

ایها الناس!ان ابواب الجنان فی هذا الشهر مفتحة، فسلوا ربکم ان لا یغلقهاعلیکم و ابواب النیران مغلقة فسلوا ربکم ان لا یفتحها علیکم و الشیاطین مغلولة فسلوا ربکم ان لا یسلطها علیکم.

قال امیر المؤمنین (علیه السلام): فقمت و قلت:یا رسول الله، ما افضل الاعمال فی هذا الشهر؟فقال:یا ابا الحسن، افضل الاعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله -عز و جل- ... ؛ ای مردم!همانا ماه خدا همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به سوی شماروی آورده است.ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها و روزهایش برترین روزهاو شب هایش با ارزش ترین شب ها و ساعاتش با فضیلت ترین ساعات است.ماهی که شما در آن به مهمانی خدا دعوت شده و از سوی او به بزرگی و ارجمندی لیاقت یافته اید.

نفس هایتان در این ماه تسبیح و خوابتان عبادت و عملتان پذیرفته و دعایتان مستجاب است.بنابر این، با نیت های صادق و دل های پاکیزه از خدا بخواهید که شما را برای روزه این ماه و تلاوت کتابش توفیق دهد.

بی شک، شقی و بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ از آمرزش الهی محروم بماند.با گرسنگی و تشنگی خویش در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز رستاخیزرا یاد آرید.به تهی دستان و مسکینانتان کمک کنید.بزرگسالانتان را احترام وخردسالانتان را مورد مهربانی قرار دهید.و به خویشاوندانتان احسان نمایید.زبانتان را حفظ کنید و چشم و گوشتان را بر آنچه نگاه کردن و گوش دادن به آن جایز نیست ببندید.بر یتیمان مردم ترحم و مهربانی کنید تا ایتامتان مورد ترحم ومهربانی دیگران قرار گیرند.

از گناهانتان به سوی خدا توبه آرید و دست هایتان را در اوقات نماز به درگاهش به دعابلند کنید، زیرا اوقات نماز برترین ساعات است.خدای عز و جل در اوقات یاد شده به بندگان خویش با مهربانی می نگرد.اگر آنها با او مناجات کنند جوابشان دهد واگر او را صدا زنند لبیکشان گوید و اگر او را بخوانند دعایشان را اجابت کند.

ای مردم!شما در بند اعمال بد خویشید، پس با استغفارتان خود را برهانید.پشت هایتان از بار گناهانتان سنگین است.پس با طولانی کردن سجده ها آنها راسبک کنید.بدانید که خدای تبارک و تعالی به عزت خویش قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را شکنجه ندهد و آنان را در روز رستاخیز با آتش نترساند.

ای مردم!هر کس در این ماه روزه دار مؤمنی را افطار دهد، پاداشش نزد خدا ثواب آزاد کردن برده ای و آمرزش گناهان گذشته اوست.

گفته شد:ای رسول خدا!برخی از ما بر افطاری دادن قادر نیست.پس آن جناب فرمودند:آتش را از خود دور کنید هر چند با نیمی از خرما، آتش را از خوددور کنید هر چند با جرعه ای آب.

ای مردم!از میان شما هر کس در این ماه خلقش را نیکو گرداند، روزی که قدم هابلغزند او بر صراط بگذرد و هر کس در این ماه کار را بر فرمانبران و خدمتکاران خویش سبک کند، خداوند حساب او را سبک گرداند.هر کس در این ماه شرخویش را از دیگران باز دارد، خداوند در روز ملاقات، غضب خویش را از او بازدارد، و هر کس در این ماه یتیمی را گرامی بدارد، خداوند در روز ملاقات او راگرامی خواهد داشت.هر کس در این ماه به خویشاوندان خویش احسان کند، خداوند در روز ملاقات، او را با رحمت خود مورد احسان قرار دهد.هر کس دراین ماه از خویشاوندان خود پیوند خویشی بگسلد، خداوند در روز ملاقات، رحمت خویش را از او ببرد.

هر کس در این ماه نمازی مستحبی به جای آورد، خداوند آزادی از آتش را برای اوثبت کند، و هر کس در این ماه عمل واجبی را انجام دهد، پاداش او ثواب کسی است که هفتاد واجب را در ماه های دیگر به جای آورده است. هر کس در این ماه بر من زیاد درود و صلوات بفرستد، خداوند روزی که موازین سبک است، میزان اعمال وی را سنگین گرداند و هر کس در این ماه آیه ای از قرآن تلاوت کند، پاداش اوثواب کسی است که قرآن را در ماه های دیگر ختم نماید.

ای مردم!به درستی که در این ماه درهای بهشت باز است، پس از پروردگارخویش بخواهید که آنها را به رویتان نبندد، و درهای جهنم بسته است، پس از اوبخواهید آنها را به رویتان باز نکند، و شیاطین زندانی اند، پس از او بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد.

امیر المؤمنین علیه السلام می گوید:در این هنگام من بلند شده و عرض کردم:یارسول الله!برترین اعمال در این ماه چیست؟آن جناب فرمودند:یا ابا الحسن!برترین اعمال در این ماه، خود داری و پرهیز از گناهان است.» (4)

 

منابع:

 

1. قرآن کریم ، سوره بقره ، آیه 185

2. امام صادق (ع) فرمود:«شهر رمضان راس السنة.»سید بن طاووس،اقبال الاعمال،ص 4

3. اقبال الاعمال، ص 4

4. همان، ص 2

 



      
<      1   2