سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستانهی پند آموز1

 

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...

دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:

چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!

دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...


معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد .


 

پنج آدم خوار در یک شرکت شروع به کار کردند. هنگام مراسم خوشامدگویی رئیسشرکت گفت: "شما همه جزو تیم ماهستید. شما اینجا حقوق خوبی میگیرید و میتوانید به غذاخوری شرکترفته و هر مقدار غذا که دوستداشتید بخورید. بنابراین فکرکارکنان دیگر را از سر خود بیرونکنید".

آدمخوارها قول دادند که باکارکنان شرکت کاری نداشته باشند.

چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنهاسر زد و گفت: "می دانم که شماخیلیسخت کار میکنید. من از همه شماراضی هستم. امّا یکی از نظافتچیهای ما ناپدید شده است. کسی از شمامیداند که چه اتفاقی برای اوافتاده است؟"

آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند..

بعد از اینکه رئیس شرکت رفت، رهبرآدمخوارها از بقیهپرسید:

"کدوم یک از شما نادونا اوننظافت چی رو خورده ؟"

یکی از آدمخوارها با اکراه دستشرا بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت:

"ای احمق ! طی این چهار هفته مامدیران، مسئولان و مدیران پروژهها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمیدو حالا تو اون آقا را خوردی و رئیسمتوجه شد! از این به بعد لطفاً افرادی را کهکار میکنند نخورید"...


 

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

بعد از مدتی بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.

مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.

موعد عروسی فرا رسید.

زن نگران صورت خود بود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.

مردم میگفتند چه خوب ، عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

20 سال بعد از ازدواج ، زن از دنیا رفت ، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.

همه تعجب کردند.

مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را بجا نیاوردم


روزها می گذشت اما گنجشک با خدا هیچ نمی گفت، هربار فرشتگان سراغش را می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می‌آید، من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی‌ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:

"با من بگو از آنچه درسینه ی تو سنگینی می کند". گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی کسی‌ام ، اما تو با توفانی بی موقع آن را از من گرفتی! آن لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟

ناگاه سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.

گنجشک خیره در خدایی و وسعت پناه او مانده بود.

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام بر خاستی.

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. صدای گریه‌اش ملکوت خدا را پر کرد.


زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.

دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»

درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:

« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»


کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد . جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.

بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.

توهمانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال  رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید 5 دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من 5 دلار به شما می‌دهم.

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید 5 دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود 3 پا دارد و وقتى پائین می‌آید 4 پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.

بالاخره بعد از 3 ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و 50 دلار به او داد. مهندس مودبانه 50 دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.

روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟


جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت:

ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: مردتیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... می‌خوری تو و هفت جد آبادت، خجالت نمی‌کشی؟

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس‌العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر می‌خوام فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می‌برن، من گفتم که حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم.
حالا هم یقمو ول کن. از خیرش گذشتیم.

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...

 



      

داستانهای پند آموز2


 

سفر زیارتی سیاحتی و همیشگی آخرت

ابتدا گذر نامه زیر را تکمیل کنید:

 نام: انسان             نام خانوادگی: آدمی زاد            نام پدر: آدم         نام مادر: حوا

لقب: اشرف مخلوقات             نژاد: خاکی                صادره از : دنیا

ساکن: کهکشان را شیری ؛منظومه شمسی؛زمین            مقصد: برزخ

ساعت حرکت و پرواز: هر وقت خدا صلاح بداند             مکان: بهشت اگر نشد جهنم

 

وسایل مورد نیاز :

1- دو متر پارچه سفید 2- عمل نیک 3- انجام واجبات و ترک محرمات 4- امر به معروف و نهی از منکر 5- دعای والدین و مومنین  6- نماز اول وقت 7- ولایت ائمه اطهار 8- اعمال صالح ،تقوا،ایمان

توجه:

1-خواهشمند است جهت رفاه خود خمس و زکات را قبل از پرواز پرداخت نمائید.

2-از آوردن ثروت،مقام،منزل،ماشین،حتی داخل فرودگاه جداً خودداری نمائید.

3- حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید تا از آوردن دسته گلهای سنگین،سنگ قبر گران و تجملاتی و نیز مراسم های پرخرج و غیره

خودداری نمائید.

4-جهت یادگاری قبل از پرواز اموال خود را بین فرزندان و امور فقرا و مستضعفین مشخص نمائید.

5- از آوردن بار اضافی از قبیل حق الناس،غیبت،تهمت و غیره خودداری نمائید.

 

(( برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر(ص)مراجعه نمائید))

تماس و مشاوره بصورت شبانه روزی- رایگان، مستقیم و بدون وقت قبلی می باشد

در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی بر خوردید با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید:

186سوره بقره-45سوره نساء-129 سوره توبه-55سوره اعراف-2و3سوره الطلاق

امیدواریم سفر آسوده ای در پیش داشته باشید .

سرپرست کاروان حضرت عزرائیل

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.شیطان در ادامه توضیح می دهد:

من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.

به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

 

نتیجه داستان:

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد. این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.

 



      

پوستر3



      

پوستر



      

پوستر



      

پوستر



      

مدلهای عملیاتی قرآن کریم در مهندسی فرهنگی(3)

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} @font-face {font-family:"B Titr"; panose-1:0 0 7 0 0 0 0 0 0 0;} @font-face {font-family:"2 Titr"; panose-1:0 0 7 0 0 0 0 0 0 0;} @font-face {font-family:"2 Mitra"; panose-1:0 0 4 0 0 0 0 0 0 0;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; line-height:115%; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:8.5in 11.0in; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

آیا آموزه ها ی قرآن دارای مهندسی فرهنگی است؟

ممکن است با طرح مسائل پیشین، این سؤال مطرح شود که آیا بیان چند اصل اعتقادی و ارائه چند برنامه عملی می تواند «مهندسی فرهنگی» به حساب آید؟
در پاسخ باید گفت که تنظیم و طرح چند اصل و تقنین مجموعه ای از قوانین و بایدها و نبایدها، همیشه حکایت از وجود «مهندسی فرهنگی» ندارد؛ زیرا تنظیم اصول و تقنین قوانین:
1. گاه اساساً مرتبط با مسائل فرهنگی نیست، بلکه در جهت تولید یک محصول یا ساخت یک بنا و یا اداره فیزیکی یک مجموعه صورت گرفته است که در این صورت، اصول و فروع برنامه ها و دستورالعمل ها ارتباطی با فرهنگ و مهندسی فرهنگی ندارد.
2. در برخی موارد قوانین و ضوابط و تعریف اصول و تجدید رفتار جنبه فرهنگی و فرهنگ سازی دارد و در نهایت به شکل گیری یک نظام رفتاری، اعتقادی، اخلاقی و شخصیتی خاصی منتهی می شود، ولی به دلیل این که در طراحی اصول و ارائه بایدها و نبایدها، محاسبه ای عالمانه و تدبیری عاقلانه صورت نگرفته است و از قبل اهداف مشخص نشده و برای رسیدن به اهداف، کیفیّت و کمیّت وظایف و چگونگی روش ها مورد توجه قرار نگرفته است، گرچه این اصول نظری و قالب های عملی خواه ناخواه به شکل گیری یک نظام فرهنگی یا به هرحال عناصری از یک نظام فرهنگی ـ اجتماعی منتهی می شود، ولی در فرایند این شکل گیری ـ آغاز و فرجام ـ چیزی به عنوان «مهندسی فرهنگی» وجود ندارد. زیرا چنان که یاد شد، در معنای واژه «مهندسی»، عنصر محاسبه، سنجش، تقدیر و طراحیِ آگاهانه و ارادی و پی ریزی شالوده های قانونمند یک بنا برای رسیدن به اهداف فکری و عملی ـ که حکایت از جهان بینی و هستی شناسی و شخصیت روحی و باورها و تمایلات فرد یا جامعه عامل داشته باشد ـ حضور جدّی و غیرقابل چشم پوشی دارد.
بر این اساس باورها و قواعدی که طی دوره های طولانی و بر اساس شرایط و نیازهای مقطعی و به صورت اتفاقی یا انتخابی ناگزیر و محاسبه نشده و غیرعلمی در جوامع شکل گرفته و فرهنگی دیرپا یا نوظهور را در آن جوامع شکل داده است، فاقد «مهندسی فرهنگی» است.
اکنون باید دید که آموزه ها و معارف قرآن در کدام یک از موارد یاد شده می گنجد!

آنچه ما آوردیم، هرگز آن هندسه نهایی قرآنی نیست،

 بلکه این هندسه که بیش از هر چیز یک سازماندهی و برنامه ریزی فرهنگی است، باید بیش از این مورد بررسی و دقت قرار گیرد و شناسایی شود.

 

 

 

 

 

 

 


بررسی دید گاه ها:

آیا می توان گفت که اساساً آموزه های قرآن، نظر به ساختن یک فرهنگ نداشته است و مطالب و باورها و قواعد و رفتار پیشنهادی آن، ارتباطی با شکل گیری فرهنگ مردم در یک جامعه ندارد؟
قطعاً پاسخ منفی است، زیرا کافران به اسلام و حتّی متفکران همه ادیان، نمی توانند نقش دین در فرهنگ سازی پیروان ادیان را انکار کنند، بلکه باید اذعان کرد که دین و باورها و تعالیم دینی، طی ده ها قرن، یکی از مهم ترین عوامل فرهنگ ساز در میان ملّت ها و جوامع بشری بوده است. بنابراین باید «نسبت قرآن با وجه دوم» را مورد بررسی قرار داد؛ یعنی باید دید آیا تأثیرگذاری قرآن ـ به عنوان یک کتاب دینی ـ بر فرهنگ جوامع اسلامی، مبتنی بر فرایندی غیر علمی، محاسبه نشده و غیر مدبّرانه بوده و فاقد مهندسی فرهنگی است، یا هر یک از اصول و فروع نظری و عملی آن، با دقت تنظیم و تعریف شده و بیشترین تکیه را بر علم و حکمت الهی داشته است؟

دیدگاه نخست

در اینجا نیز پاسخ روشن است، زیرا کسانی که دین را خرافه یا افیون ملت ها، ساخته تمایلات روانی، معلول جهل به قوانین علمی طبیعت و یا بافته و پرداخته سرمایه داران و استثمارگران تاریخ معرفی کرده اند، هیچ گونه اصالتی برای آن قائل نیستند تا آن را مبتنی بر علم و عقل و حکمت و سنجش و محاسبه بدانند.

دیدگاه دوم

از سوی دیگر، کسانی که تا به این پایه نسبت به دین بدبین نباشند، اما آموزه ها، معارف و برنامه های عملی دین را محصول تجربه های شخصی پیامبران بدانند و کتاب های آسمانی را نه کلام الهی بلکه دریافت های باطنی شخص نبی به شمار آورند و فهم زمانه و شرایط تاریخی و فرهنگی عصر نبی را بر چگونگی دریافت های وی مؤثّر شمارند، اینان نیز نمی توانند برای تأثیرگذاری باورهای دینی بر جوامع انسانی مبنایی علمی و پایدار قائل باشند و طرّاحی قواعد آن را معلول سنجشی آگاهانه، مدبّرانه و هدفمندانه بدانند!
و نهایتاً در نظر این طیف، یا قرآن اساساً فاقد مهندسی فرهنگی و بیگانه با آن است و یا اگر هم با ارائه اصول اعتقادی و برنامه های عملی خود، خواسته است طرحی ارائه کند و در پرتو آن فرهنگی را پدید آورد، این طرح تاریخمند و محدود به ظرف خاص تاریخی خود است و نباید برای شناسایی آن وقت زیادی را صرف کرد، چنان که نباید آن طرح را برای همه زمان ها مفید و کارآمد دانست!

 

 

 

 

 

قرآنضرورتاً دارای نگرش فرهنگی و در صدد فرهنگ سازی بوده است و با ارائه برنامه ها و قواعد و قوانین و ترسیم ایده آل ها و تعمیق آنها در ذهن و اندیشه پیروان، طرحی حساب شده و دقیق را پی ریخته است

 

 

 

 

 

 


دیدگاه سوم

دیدگاه سوم در تقابل با دو نظرگاه قبلی است؛ زیرا معتقد است که:
1ـ قرآن کلام الهی است.
2ـ پیامبر (ص) فقط پیام رسان خداست و خود هیچ گونه دخل و تصرّفی در الفاظ و مفاهیم وحی نداشته است.
3ـ کلام الهی ریشه در علم و حکمت نامحدود او دارد.
4ـ کلام الهی ـ معارف و رهنمودهای قرآن ـ کمترین تعارض و ناهمسازی با سرشت و فطرت انسان و عقل و علم ندارد.
5ـ کلام الهی هدفمند است و در صدد تحقّق اهداف مشخصی است و از هرگونه حرکت کور و بیهوده مبرّاست.
6ـ اصلی ترین هدف قرآن، تعالی معنوی و روحی انسان بوده است.
7ـ قرآن برای راهنمایی انسان به سمت زندگی برتر مادی و معنوی، نظامی اعتقادی و عملی را به او ارائه کرده است.
8ـ نظام اعتقادی و عملی قرآن به گونه ای عالمانه و دقیق ترسیم شده است که بتواند اهداف مورد نظر را در زندگی فردی و اجتماعی انسان تحقّق بخشد.
9ـ تنظیم و طرّاحی محاسبه شده، علمی، هدفمند و دقیق برنامه های قرآن برای دستیابی انسان به زندگی معنوی برتر ـ و به تبع آن زندگی مادی مقبول تر ـ همان چیزی است که آن را «مهندسی فرهنگی قرآن» می نامیم.
10ـ طرح و برنامه قرآن برای دستیابی انسان به حیات برتر که اخلاق، رفتار، بینش، رسوم، عادات، منش و ارزش را شامل می شود، دارای محدودیت تاریخی نیست، بلکه با اتّکا به علم و حکمت لایزال الهی، دارای حیات و اعتبار همیشگی و کارآمدی پایدار است.

 

 

 


11ـ تغییرهایی که در طول تاریخ برای نیازها و شرایط و اقتضائات جوامع بشری رخ می دهد، در متن آموزه های قرآنی به طور صریح یا به اشارت مورد توجه قرار گرفته است و این امر انعطاف پذیری لازم را به طرح قرآنی برای ساختن فرد و جامعه داده است و برای پاسخگویی به تحوّلات و تغییرات، نیازی به تاریخمند شمردن قرآن و عدول از برنامه ها و قواعد و قوانین نظام مند آن نیست، بلکه با اتّکا به ظرفیت های تعبیه شده در خود قرآن می توان با حفظ اصول و بنیادهای آن، به تغییرات مورد نیاز جوامع و پاسخگویی به نیازهای متفاوت آن دست یافت.
12ـ عنصر اجتهاد در نظام مطالعات دینی، همان چیزی است که عهده دار شناسایی ضرورت ها و شرایط است و وظیفه دارد تا در اجرای هندسه فرهنگی قرآن و تحقّق اهداف آن، روش هایی را شناسایی کند و به کار گیرد که تأمین کننده اهداف قرآنی است و به نفی اهداف پیش بینی شده منتهی نمی شود.
بر اساس این دیدگاه، قرآن ضرورتاً دارای نگرش فرهنگی و در صدد فرهنگ سازی بوده است و با ارائه برنامه ها و قواعد و قوانین و ترسیم ایده آل ها و تعمیق آنها در ذهن و اندیشه پیروان، طرحی حساب شده و دقیق را پی ریخته است و این طرح همان چیزی است که ما آن را «مهندسی فرهنگی قرآن برای جوامع بشری» نام نهاده ایم. در این نگاه، هر یک از توصیه های اخلاقی دین و نیز هر یک از برنامه های عبادی یا قواعد حقوقی قرآن، به گونه ای تعیین و تعریف شده است که بتواند صلاح و نیک اندیشی و خیرخواهی و سلامت جسمی و روانی و امنیت و آرامش فردی و اجتماعی شهروندان جامعه دینی را تأمین کند و از این طریق همه نمادهای فرهنگی جامعه دینی را در ابعاد مختلف به زیباترین نمادها برساند و نمودهای زشت را از ساحت فرهنگ جامعه بشری بزداید.

قرآنضرورتاً دارای نگرش فرهنگی و در صدد فرهنگ سازی بوده است و با ارائه برنامه ها و قواعد و قوانین و ترسیم ایده آل ها و تعمیق آنها در ذهن و اندیشه پیروان، طرحی حساب شده و دقیق را پی ریخته است و این طرح همان چیزی است که ما آن را «مهندسی فرهنگی قرآن برای جوامع بشری» نام نهاده ایم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



      

مدلهای عملیاتی قرآن در مهندسی فرهنگی(2)

 

6. لزوم بهره گیری از «امکانات فطری» و «هدایت های انبیا» در شناخت صحیح هستی و زندگی؛

(قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَه) (ملک/23) «بگو او کسی است که شما را آفرید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد.»
(أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا) (ق/
6) «آیا آنان به آسمان بالای سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کرده ایم؟!»
(أَوَلَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْء) (اعراف/
185) «آیا در حکومت و نظام آسمان ها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روی دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟!»
(الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور) (ابراهیم/
1) «الر این کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی ها(ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی(ایمان و عدل و آگاهی،) به فرمان پروردگارشان در آوری.»
(وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُور) (نور/
40) «و کسی که خدا برای او نوری قرار نداده، نوری برای او نیست.»

7. تدبّر در کلام الهی و اطاعت از انبیا؛

(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الألْبَاب) (ص/29) «این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده‏ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!»
(قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُول) (آل عمران/
32) «بگو از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید!»
(إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُون) (شعراء/
108-107) «مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم. تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت کنید.»

8. دستیابی به زندگی واقعی و بهینه، فلسفه اطاعت از خدا و رسول؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُم) (انفال/24) «ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند.»

9. برنامه های عملی قرآن برای تحقّق زندگی برتر و بهتر انسان بر کره خاک؛

خطاب هایی که در قرآن، قبل از وارد شدن انسان به جرگه مؤمنان متوجّه او شده است، معمولاً با تعبیر(یا ایّها النّاس)است، چنان که مواردی را در زمینه اصل ایمان به خدا و قیامت آوردیم. ولی هنگامی که قرآن از ساحت هستی شناسی و بیان اصول بنیادین عبور کرده و به عرصه برنامه های عملی گام نهاده است، خطاب ها معمولاً با عنوان (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)می باشد که در این مجال به بخشی از آنها اشارتی خواهیم داشت:

9/1 ـ تشویق مؤمنان به حرکت در مسیر صلاح و جهت گیری مثبت در زندگی؛

(وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّات) (بقره/25) «به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بشارت ده که باغ هایی از بهشت برای آنهاست.»

 

9/2ـ بهره گیری از غذاهای پاکیزه، مفید و فاقد ضرر؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُم) (بقره/172) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از نعمت های پاکیزه ای که به شما روزی داده ایم بخورید.»

9/3ـ توجه به نیازمندان و انفاق بخشی از دارایی خود به آنان؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُم) (بقره/254) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزی داده ایم، انفاق کنید.»

9/4 ـ پرهیز از منّت گذاری و آزار فرودستان؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالأذَى) (بقره/264) «ای کسانی که ایمان آورده اید! بخشش های خود را با منت و آزار، باطل نسازید!»

9/5 ـ پایبندی به قراردادهای اجتماعی؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (مائده/1) «ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمان ها (و قراردادها) وفا کنید!»
9/6 ـ منع از بدعت گذاری و ایجاد محرومیت های کاذب و ساختگی برای خود؛

 

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُم) (مائده/87) «ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید!»

9/7 ـ حرمت شراب و قمار و ...؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأنْصَابُ . . .) (مائده/90) «ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بت ها و ازلام [= نوعی بخت آزمایی]، پلید و از عمل شیطان است.»

9/8 ـ پرهیز از خیانت در امانت؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُم) (انفال/27) «ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید و نیز در امانات خود خیانت روا مدارید.»

9/9 ـ نهی از ورود به خانه دیگران، بدون اجازه آنان؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ) (نور/27) «ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید.»

9/10ـ لزوم رعایت حقوق همسران؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَات) (احزاب/49) «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که با زنان با ایمان ازدواج کردید.»

 

9/11 ـ ممنوعیت برخورد استهزا آمیز با دیگران در روابط اجتماعی؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ) (حجرات/11) «ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند.»

9/12 ـ پرهیز از بدگمانی نسبت به مردم؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنّ) (حجرات/12) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید.»

9/13ـ ممنوعیت گزافه گویی و ادّعاهای بدون پشتوانه و وعده های بی اساس؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ) (صف/2) «ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!»

9/14 ـ مسئولیت در قبال خانواده و فرزندان؛

 

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا) (تحریم/6) «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود وخانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید.»

9/15 ـ برخی قواعد و قوانین اقتصادی؛

 

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ) (نساء/29) «ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل(و از طرق نامشروع) نخورید.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهَادَهُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت) (مائده/
106) «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَه) (آل عمران/
130) «ای کسانی که ایمان آورده اید! ربا را چند برابر نخورید!»
(وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُم) (اعراف/
85) «و از اموال مردم چیزی نکاهید!»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوه) (بقره/
282) «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که بدهیِ مدت داری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید!»

9/16 ـ دعوت به قسط و عدل و اجرای قوانین حقوقی؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّه) (نساء/135) «ای کسانی که ایمان آورده اید! کاملاً قیام به عدالت کنید! برای خدا شهادت دهید.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى) (بقره/
178) «ای کسانی که ایمان آورده اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است.»

 

9/17 ـ تنظیم روابط اجتماعی و سیاسی با ملت های دیگر؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطَانَهً مِنْ دُونِکُم) (آل عمران/118) «ای کسانی که ایمان آورده اید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء) (نساء/
144) «ای کسانی که ایمان آورده اید! غیر از مؤمنان، کافران را ولیّ و تکیه گاه خود قرار ندهید.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء) (مائده/
51) «ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود و نصارا را ولیّ (و دوست و تکیه گاه خود) اتخاب نکنید!»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا)(حجرات/
6) «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر شخصی فاسق خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید.»

9/18 ـ بخشی از برنامه های عبادی؛

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاه)(بقره/153) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از صبر(و اسقامت) و نماز، کمک بگیرید!»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَام)(بقره/
183) «ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُم)(مائده/
95) «ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال احرام شکار نکنید.»
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّه)(جمعه/
9) «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوی ذکر خدا بشتابید.»
(انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُم)(توبه/
41) «همگی به سوی میدان جهاد حرکت کنید؛ سبکبار باشید یا سنگین بار!»
آنچه در این سطرها به عنوان برنامه های عملی مورد اشاره قرار گرفت، بخش کمی از برنامه های عملی متنوع قرآن برای اهل ایمان است که همه این عناصر در کنار هم هدفی را دنبال می کند و این برنامه ها به گونه ای ترسیم و تنظیم شده است که بتواند برای انسان، زندگی معنوی همراه با آسایش و آرامش را رقم زند. در صورتی که یک یا چند اصل از این اصول یا یک یا چند برنامه از این برنامه های عملی مورد بی توجهی قرار گیرد، تعادل نظام کارکردی دین بر هم خورده و جامعه به اهداف موردنظر ـ آن گونه که باید ـ دست نمی یابد. و امروز مشکل جوامع اسلامی را که در فقر علمی و اقتصادی و سیاسی به سر می برند، باید در این زاویه جستجو کرد. آنچه ما آوردیم، هرگز آن هندسه نهایی قرآنی نیست، بلکه این هندسه که بیش از هر چیز یک سازماندهی و برنامه ریزی فرهنگی است، باید بیش از این مورد بررسی و دقت قرار گیرد و شناسایی شود.

خطاب هایی که در قرآن، قبل از وارد شدن انسان به جرگه مؤمنان متوجّه او شده است، معمولاً با تعبیر(یا ایّها النّاس)است، چنان که مواردی را در زمینه اصل ایمان به خدا و قیامت آوردیم. ولی هنگامی که قرآن از ساحت هستی شناسی و بیان اصول بنیادین عبور کرده و به عرصه برنامه های عملی گام نهاده است، خطاب ها معمولاً با عنوان (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)می باشد که در این مجال به بخشی از آنها اشارتی خواهیم داشت:

 

 



      

مدلهای عملیاتی قرآن کریم در مهندسی فرهنگی(1)

 

 

 

عنوان مقاله تحقیقی

 

مدلهای عملیاتی قرآن کریم

 در مهندسی فرهنگی

 

Engineering / culture

پژوهشگر : محمد منصوری بروجنی

مقدمه:

تعبیر مهندسی فرهنگی، در ادبیات علمی و اجتماعی ما از پیشینه ای طولانی برخوردار نیست. بلکه می توان تولّد آن را در دهه های اخیر جستجو کرد. البته این تولّد نوین به ساختار ترکیبی واژه «مهندسیِ فرهنگی» مربوط می شود چه این که هر یک از این دو واژه ـ به تنهایی ـ در زبان فارسی قدمتی بس طولانی تر دارد. لغت شناسان، واژه «مهندس» را به معنای: اندازه گیرنده، تقدیرکننده، محاسب، شماردار و مقدّر دانسته اند و «مهندسی» را اندازه گیری و حسابگری تعریف کرده اند. کاربردهای نخستین این کلمه در ادب پارسی، در زمینه علم هندسه و اشکال عالم، مساحی و اندازه گیری زمین و بنا بوده و سپس در قلمرو سایر دانش ها چون پیکرتراشی، معماری، راه سازی، کشاورزی و نهایت ساختن انواع ماشین ها و طرّاحی و ساخت سیستم های الکتریکی و الکترونیکی سرایت کرده است. واژه «فرهنگ» نیز پردینه است و به معنای دانش و ادب بوده است و شاعرانی چون کسائی، فردوسی، فرخی، عنصری، ناصرخسرو، خاقانی، نظامی و مولوی آن را به همین معنا دانسته و در همین معنا به کار برده اند. این واژه در قرن اخیر، در زمینه آموزش و پرورش نیز به کار رفته و تنها در چند دهه اخیر است که کاربردهای آن گسترش بیشتری یافته است، به طوری که پژوهشیان از ارائه تعریفی دقیق و همه جانبه برای آن بازمانده و یا در ارائه تعریفی همه پسند، گرفتار تنگنا شده اند!
می توان ادّعا کرد که تعبیر «مهندسی فرهنگی» همزاد معنای جدید و کاربردهای نوینی است که برای تک واژه های «مهندسی» و «فرهنگ» در چند دهه اخیر شکل گرفته است. یعنی این معانی و کاربردهای جدید، ترکیبی تازه را نیز به همراه داشته است. این معانی و کاربردها، و حتی این ترکیب نوین، فاصله جدّی با معانی دیرین خود ندارد، بلکه به گونه ای ظریف پیوند خود را با معانی نخستین حفظ کرده است. زیرا اگر مهندسی را به معنای طراحی، سازماندهی، پی ریزی و معماری یک سیستم سخت افزاری یا نرم افزاری بدانیم، به هرحال یکی از عناصر و پایه های انکارناپذیر آن، محاسبه، سنجش و تقدیر و اندازه گیری در راستای نظام بخشی و شکل دهی جدید سرمایه های مادّی و معنوی و امکانات بالفعل و بالقوّه است. تا در نتیجه این طراحی و نظام بخشی، کارآمدی سرمایه ها و امکانات ارتقا یافته و به دستاوردهای بهتری منتهی شود. واژه فرهنگ نیز که امروزه شامل باورها، سنت ها، آداب، رسوم، اخلاق، منش های فردی و اجتماعی، بینش ها و روش های فردی و گروهی، ارزش های مورد قبول و معیارهای ارزش گذاری و ... می شود با معنای نخستین خود که عبارت از دانش و ادب و نیز عقل و خرد بوده است ارتباطی وثیق دارد. زیرا همه موارد یاد شده می تواند، بلکه می باید ریشه در علم و عقل داشته و برآمده از آن باشد و در حقیقت علم صائب و عقل سلیم اگر در وجود فرد و در کالبد جامعه نهادینه شود، برآیند آن: بینش ها، روش ها، باورها، سنت ها، آداب، رسوم و اخلاق شایسته، متعالی، انسانی و امنیت بخش و آرامش آفرین خواهد بود. و چنانچه جهل و هوس جای علم و خرد نشسته باشد، همه شاخه های نگرشی و رفتاری فرد و جامعه که فرهنگ او را شکل می دهد، رنگ جاهلانه خواهد داشت و زندگیِ نامعقول و نامطلوبی را رقم می زند.

key words  واژه کلید ها:
قرآن/ مهندسی فرهنگی/ اصلاح فرهنگ/ روشها/ / / ترکیبی بودن اهداف/ شفافیت و رسایی/ تکرار و تلقین واقع گرایی/ ریشه گرایی/ عقل گرایی/ فطرت گرایی/ علم گرایی/ تجددگرایی/ / .

رابطه قرآن و مهندسی فرهنگی:

در مقابل مکاتب بشری، قرآن برای فرهنگ، اندیشه، اخلاق و باورهای انسانی، قائل به اصالت است. بلکه آن را اصیل ترین واقعیّت زندگی انسان در این جهان می داند و بقیّه نهادها و نمادهای زندگی بشر را، در عین اهمیت و ضرورت، تابعی از بینش، باور، اخلاق و شخصیت فکری و معنوی او می شناسد. اگر لیبرالیسم محور همه ایده ها و برنامه های خود را «آزادی انسان برای رسیدن به تمایلات خویش» قرار داده است و اگر مارکسیسم نقطه نهایی آرمان خود را «رسیدن به جامعه بی طبقه اقتصادی» معرفی کرده است و پایه همه تعالیم و توجیه ها و حرکت های خود را «تساوی اقتصادی و اشتراکیت و حذف مالکیت فردی» قرار داده است، و اگر برخی مکاتب عرفانی غیرتوحیدی، پایه بنیادین تعالیم و تمرین های خود را «کشف قوای نهفته بشر و دستیابی به توانمندی های درونی انسان» دانسته اند، قرآن اساس و محور همه تعالیم، توجیه ها و برنامه ها و اهداف خود را امری معرفتی و فرهنگی معرفی کرده که عبارت است از «شناخت خدا، ایمان به او، اظهار بندگی به درگاه او، اطاعت از او و حرکت به سوی او». این عناصر که مهم ترین عناصر دین و دینداری به شمار می آیند، ـ حتّی به باور کسانی که اعتقادی به دین ندارند ـ عناصری فرهنگی و فرهنگ ساز هستند. حال دین ناباوران، فرهنگ دینی را فرهنگی غلط و نادرست می شناسند و دین باوران، آن را فرهنگی اصیل و درست می دانند! در قرآن، هرگاه سخن از بعثت پیامبری به میان آمده است، اولین پیام او برای امّتش، پیام خداباوری بوده است؛
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ) (مؤمنون/
23) «وما نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ او به آنها گفت: ای قوم من! خداوند یکتا را بپرستید.»
(وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ) (عنکبوت/
16) «ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: (خداوند را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید.»
(وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُم) (مائده/
72) «مسیح گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید!»
(وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/
65) «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! (تنها)خدا را پرستش کنید.»
(وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/
73 ) «و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! (تنها)خدا را بپرستید.»
(وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه) (اعراف/
85) «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید.»
و در بیانی کلّی و جامع قرآن اعلام کرده است:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّه) (نحل/
36) «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که:خدای یکتا را بپرستید.»
قرآن بر پایه این اصل قویم سایر اصول و فروع خود را بنا کرده است. به تعبیر دیگر دو اصل ثابت و بنیادی قرآن «از خدا بودن» و «به سوی خدا بودن» است و قرآن بقیه تعالیم و آموزه های خود را برای زندگی فردی و اجتماعی انسان در حدّ فاصل میان این دو اصل، طرّاحی کرده است. کشف این طرح و هندسه معرفتی و علمی قرآن برای حرکت به سوی خدا، خود مهم ترین مقوله در این پژوهش قرآنی است و متأسفانه تاکنون تلاش کمی در میان اسلام شناسان برای کشف این ساختار صورت گرفته است.

مدل کلّی از «مهندسی فرهنگی در قرآن»

1. دعوت به عبادت و معرفت پروردگار؛

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون) (بقره/21) «ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید؛ تا پرهیزکار شوید.»
در این آیه، مخاطب همه انسان هایند، و با نوعی تکریم دعوت شده اند تا به بندگی و اظهار عبودیت رو آورند و به آنها یادآوری شده است که منطق این اظهار بندگی، آن است که او شما را آفریده و پرورش داده است، چونان که نسل های پیشین را! و در نهایت متذکّر شده است که این عبودیت و عبادت، به انسان قدرت تصمیم گیری و اراده و کنترل بر خویش می دهد ـ تا در زندگی گرفتار کژی و ناهنجاری و افراط و تفریط نشود، برای رسیدن به تمایلات خود همه چیز را ویران نکند و برای ایجاد جامعه ای برابر، به استبداد و جبّاریت دست نزند و برای کشف نیروهای درونی خود، زندگی خود را درگیر قدرت طلبی و امتیازخواهی بر دیگران نسازد! و ... ـ

2. ایمان به انبیا ـ واسطه میان خدا و خلق ـ؛

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُم) (نساء/170) «ای مردم! پیامبر(ی که انتظارش را می کشیدید،) حق را از جانب پروردگارتان آورد.»
در این آیه نیز خطاب به توده انسان ها و همه نسل هایی است که شنوای این پیامند و محتوای آن، این است که شما به اختیار خود نیامده اید! بلکه در آمدن و بالیدن، پرورش دهنده ای دارید، همو اکنون برایتان پیام رسانی فرستاده تا حقیقت زندگی ـ آمدن، زیستن و رفتن ـ را برای شما بازگوید، چنان که اگر خوب بیندیشید، فرستاده شدن پیامبر (ص)از سوی پروردگار، خود مبتنی بر منطقی راستین است.
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینا) (نساء/
174) «ای مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم.»
قرآن در این آیه یادآور شده است که اگر انسان ها به عبودیت خدا و ایمان به پیامبر (ص) دعوت شده اند، این دعوت همراه با برهان و دلیل روشنیِ خرد فهم و هماهنگ با زبان فطرت و سرشت آدمی است.
(لِئَلا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُل) (نساء/
165) «تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند.»
فلسفه این هدایتگری و دعوت و ارائه دلایل و برهان، این است که مردمان از آن پس، حجتی بر خدا نداشته باشند و از او گلایه نکنند که اگر راهنمایی بود و راه را می نمود، بدخواه و بداندیش و گمراه نمی شدند!

3. هدفمندی هستی و زندگی انسان؛

(قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) (طه/50) «پروردگار، اوست که همه چیز را وجود بخشیده و سپس آنها را به سوی هدفی رهنمون ساخته است.»

(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُون) (مؤمنون/115) «آیا گمتان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوی ما باز نمی گردید؟»

قرآن در این بیان بر هدفمندی آفرینش و حیات انسان تأکید دارد و این هدفمندی را با طرح دو اصل به انسان یادآوری کرده است: 1ـ خلقت آغازین 2ـ رجعت و بازگشت به جانب خالق.

4. مسئولیت انسان در زندگی و پاسخگویی او در آخرت؛

(إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى) (طه/15) «لحظه قیامت حتماً فرا می رسد، زمان آن را پنهان داشته ام! قیامت برای آن است که هرکس پاداش تلاش های خود را دریافت کند.»
(وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِین) (انبیاء/
47) «روز قیامت ترازوهای عدل را برقرار می سازیم، به هیچ کس کم ترین ستم نخواهد شد، اگر عملی به کوچکی و کم وزنی خردلی باشد، آن را خواهیم آورد و از نظر دور نخواهیم داشت و البتّه با حسابگری و حسابرسی، خلأیی باقی نمی ماند و چیزی فروگذار نمی شود.»

5. ضرورت حرکت آگاهانه و عاقلانه و مسئولانه در زندگی؛

آن آغاز و این فرجام می طلبد که انسان حرکت خود را در زندگی آگاهانه و اندیشمندانه انتخاب کرده و پی گیری نماید، چرا که در قبال هر گام باید پاسخگو باشد.
(هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُون) (زمر/
9) «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!»
(وَمَا یَسْتَوِی الأعْمَى وَالْبَصِیرُ وَلا الظُّلُمَاتُ وَلا النُّور) (فاطر/
20-19) «و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، و نه ظلمت ها و روشنایی.»
(کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون) (بقره/
242) «
این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح می دهد؛ شاید اندیشه کنید.»

 



      

احادیث مهدوی

 

چهل حدیث

قالَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ(علیه السلام):

1-        توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش:«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا.»:
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتارى ها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.
2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام):«فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة.»:
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مىگیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى دهد.
3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام):«فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ.»:
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.
4- تحقّق حتمى حقّ:«أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ.»:
خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار:«إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ.»:
خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمىدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.
6- ظهور حقّ:«إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ.»:
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.
7- تفتیش ناروا:«مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ.»:
حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص کسانى که در جستجوى او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.
8- ظهور حقّ به اذن حقّ:«فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا.»:
ظهورىنیست، مگر به اجازه خداوندمتعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.
9- مدّعیان دروغگو:«سَیَأْتى إلى شیعَتى مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم.»:
آگاه باشید به زودى کسانى ادّعاى مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از «خروج سفیانى» و شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است; حرکت و نیرویى جز به خداى بزرگ نیست.
10- دنیا در سراشیبى زوال:«إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ.»:

 



      
<      1   2   3   4   5      >