کرامت انسانی درخلقت
مهمترین گوهری که خداوند متعال درخلقت انسان به او عطا فرمود«کرامت انسانی» است.این ویژگی مهم که خداوند افتخار آن را فقط به اشرف مخلوقات خود داد، موجب تمایز انسان از سایر موجودات گردید و تمام فرشتگان مأمور شدند دربرابر این کرامت، سرتعظیم فرود آورند. حضرت علی(ع) براین عقیده اند که خضوع و خشوع و سجده فرشتگان در برابر انسان، به خاطر کرامت او بود و به تعبیر دیگر فرشتگان در برابر کرامت انسانی به سجده افتادند. امام علی(ع) پس از بیان خلقت انسان توسط خالق یکتا، تصریح می فرمایند که:
«آن گاه خداوند سبحان از فرشتگان خواست که به پیمان خویش عمل کنند و بروصیت الهی گردن بگذارند و در برابر کرامت انسانی، به نشانه خضوع و خشوع سجده آورند. پس به آنان گفت:«درمقابل آدم به سجده در آیید...» (1)
بنابر این آنچه فرشتگان مکلف به سجده و تعظیم در برابر آن شدند، نه گوشت و پوست و استخوان، و نه قامت کشیده انسان، بلکه «کرامت انسانی» بود و موجودی که در برابر این کرامت سر تعظیم فرود نیاورد از درگاه الهی رانده شد و دشمن خدا قلمداد گردید:
«... پس همگی بی هیچ استثنایی سجده اش کردند جز ابلیس» که کبر ورزید و با تکیه بر اصل و نژاد برترش بر آدم فخر فروخت و به دام تعصب افتاد چنین بود که ابلیس دشمن خدا، پیشوای متعصبان و بنای مستکبران شد.»(2)
خداوند متعال از میان تمام موجوداتی که خلق کرد فقط یکی را برگزید و عطیه ای به نام «کرامت انسانی» به او عطا فرمود و به فرشتگان فرمان داد تا در مقابل این عطیه باارزش و بی مانند سر تعظیم فرود آورند، تعظیم و سجده، بالاترین مرتبه احترام و خضوع و خشوع است که جز در برابر خداوند، شرک محسوب می شود ولی کرامت انسانی به حدی دارای ارزش بود که این تعظیم به امر خداوند در مقابل آن صورت گرفت و شیطان که از تعظیم استنکاف ورزید مورد خشم و غضب الهی قرار گرفت و از درگاه الهی رانده شد.
بدون شک انسان آن گوهر ارزشمند و کرامت والای انسانی را با خود به عرصه این خاک و زندگی دنیایی اش آورد و این خصلت والا- که از روح دمیده شده خدا در انسان نشأت می گرفت، - جزء ماهیت بشر گردید. بدهی است هرکس در این دنیا نسبت به این ویژگی منحصر به فرد انسان بی حرمتی روا دارد و کرامت نفس سایر همنوعان خود را پاس نداشته و آن را مورد خدشه قرار دهد سرنوشتی بهتر از ابلیس نخواهد داشت.
شناخت کرامت انسانی
پی بردن انسان به ارزش و عظمت کرامت نفسی که در نهاد او به ودیعه گذارده شده، یکی از مهمترین مراحل خودشناسی است. انسان تا هنگامی که به توانائیها و قابلیتهای ذاتی خود پی نبرد و به گوهر ارزشمند کرامت خود واقف نگردد نمی تواند در مسیر تکامل و تعالی گام برداشته و آن قابلیتها و کرامات نفسانی را به فعلیت برساند. حضرت علی(ع) در خصوص معرفت انسان به خود می فرمایند:
«دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی مرد این بس که پایه (ارزش) خویش را نشناسد»(3)
بدون تردید غوطه ور شدن انسان در دام دنیای دنی و فریفته ظواهر زندگی مادی و تجملات دنیایی شدن، با هدف خلقت الهی و کرامت والایی که خداوند با دمیدن روح خود در انسان، آن را در نهاد بشر به ودیعت نهاد، ناسازگار است. حضرت علی(ع) تأکید می فرمایند که مرا نیافریده اند که چون چارپایان، خوردنیهای گوارا سرگرمم سازد یا به زیورهای دنیا فریفته شوم و در چنگال آن گرفتار آیم.(4) این دنیایی که در آرزوی آنیم و موجب خشم و خشنودی، می شود نه خانه ماست و نه جایگاهی است که ما را برای آن آفریده اند.(5) ارزش و عظمت کرامت انسانی و هدفی که انسان برای آن خلق شده است بسیار بالاتر و والاتر است. حداقل ارزشی که می توان برای کرامت نفس انسان تعیین کرد بهشت است:
«آیا آزاده ای نیست که این خرده طعام مانده در کام - دنیا- را بیفکند و برای آنان که درخورش هستند نهد؟ جانهای شما را بهایی نیست جز بهشت جاودان، پس مفروشیدش جز بدان.»(6)
و فروختن عزت نفس و کرامت انسانی به بهای بهشت، حداقل بهایی است که فقط انسانهایی که نگرش کاسبکارانه دارند به آن مبادرت می ورزند و اولیای خداوند و بزرگان عرفان و معرفت در پی اتصال به کرامت مطلق هستند و حتی به بهشت هم راضی نمی شوند.
جلوه های تحقق کرامت انسانی
اگرچه کرامت انسانی از روح دمیده شده خداوند در وجود انسان نشأت گرفته و شایسته است در آخرت نیز به کرامت مطلق ملحق شود اما به حکم عقل و براساس نقل، در این دنیا نیز اهداف والا و مقدس مدنظر خالق یکتا بوده است. شاید یکی از اهداف مورد نظر شارع مقدس، تحقق کرامت انسانی و فعلیت بخشیدن به جلوه های آن در زندگی دنیایی است. انسان بالفطره موجودی اجتماعی است، بنابراین کرامت انسانی باید در اجتماعات بشری تحقق و تجلی پیدا کند. و از آنجا که اجتماع بشری ضرورتاً به حاکم و نظام سیاسی نیاز دارد، در نتیجه تحقق کرامت انسانی با نظام سیاسی جامعه ارتباط مستقیم پیدا می کند. یک حکومت دینی و نظام سیاسی مبتنی بر شرع مقدس، اگر بخواهد در راستای خواست و فرامین الهی حرکت کند باید یکی از برنامه هایش تحقق کرامت انسانی در جامعه باشد و برای این منظور، لاجرم به راهکارها و شیوه های مبتنی بر شرع مقدس، نیازمند است. در ادامه بحث به برخی از این شیوه ها و به عبارت دیگر به برخی از جلوه های تحقق کرامت انسانی از دیدگاه حضرت علی(ع) می پردازیم:
1- برابری
تمام انسانها برابر آفریده شده اند و قوم و قبیله، نسب، رنگ پوست، شرایط اقلیمی و حتی دین و مذهب، هیچ تأثیری در ماهیت انسانی ندارند. اولین گروهی که باید این برابری انسانها را باور کنند و برای تحقق آن گام بردارند حاکمان و نخبگان سیاسی جامعه اند. حضرت علی(ع) خطاب به حاکم مصر می فرمایند:
«و مهربانی بر رعیت و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن با همگان را برای دل خود پوششی گردان و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری، چرا که رعیت دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند».(7)
حضرت علی(ع) حتی برای حاکمان و رهبران جامعه هیچگونه حق تقدمی قائل نشده و به مالک اشتر تصریح می فرمایند که:
«بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری که- بهره- همه مردم در آن یکسان است.»(8)
و البته این یکسانی بهره همه مردم حتی حاکمان، فقط در حقوقی است که خداوند برای انسان- بماهو انسان- قرار داده است و شکی نیست که در زندگی فردی و اجتماعی هر کس بیشتر تلاش کند بهره بیشتری خواهد برد.
حضرت علی(ع) هنگام خلافت خود روزی در صدد تقسیم بیت المال برآمد، خطاب به مردم فرمود: «ای مردم... از آدم(ع) فرزندی به عنوان غلام یا کنیز متولد نگردید، تمام مردم آزاده هستند و امروز به خاطر شرایط و مقتضیاتی، برخی بنده و مملوک شما قرارگرفته اند... مقداری از اموال مسلمین نزد من جمع شده که باید در میان شما از سیاه پوست و سفیدپوست تقسیم شود. بعد حضرت به هر نفر سه دینار داد، مردی از انصار و غلام سیاهش که روز گذشته آزاد شده بود هر کدام سه دینار گرفتند. مرد انصاری اعتراض کرد که: یا علی، من این غلام را دیروز آزاد نموده ام آیا سهم مرا با او به یک اندازه می پردازی؟ امام(ع) پاسخ دادند: من در کتاب خدا نگاه کردم، هیچ برتری بین فرزندان اسماعیل (که کنیززاده بودند) و فرزندان اسحاق (که آزاد بودند) ندیدم.(9)
برابری، یکی از اصول کرامت انسانی و یکی از شیوه های ارج نهادن و تحقق کرامت انسانی در جامعه به شمار می رود. همه انسانها به خاطر شرافت و کرامت انسانی خود قابل احترامند و همه شهروندان در مقابل قانون از حقوق یکسان برخوردارند.(10)
فضیل بن جعد گوید: «مهمترین عاملی که موجب دست کشیدن عرب از حمایت حضرت علی(ع) گردید مسائل مالی بود، زیرا امام(ع) شریف را بر غیر شریف و عرب را بر عجم برتری نمی داد و با رؤسا و بزرگان قبایل آن طور که پادشاهان رفتار می کردند رفتار نمی کرد و تلاش نمی نمود کسی را (با اعطای صله و مال) به خود متمایل کند، در حالی که معاویه عکس این عمل می کرد و به همین جهت مردم علی(ع) را ترک کرده و به معاویه می گرویدند.(11)
حتی نزدیکان و یاران حضرت به او گفتند به خاطر تقویت و حفظ نظام نوپای سیاسی، قدری از این اموال را به آنان که بیم مخالفت و گریزشان به سوی معاویه می رود عطاکن، ولی حضرت برآشفت و فرمود:(12)
«مرا فرمان می دهید تا پیروزی را بجویم به قیمت ستم کردن درباره آنکه والی اویم؟ به خدا که نپذیریم تا جهان سرآید و ستاره ای در آسمان پی ستاره ای برآید، اگر مال از آن من بود همگان را برابر می داشتم- که چنین تقسیم الزامی است- تا چه رسد که مال، مال خداست.(13)
2- حفظ عزت نفس انسانی
مناعت طبع و عزت نفس انسانی از گوهرهای ارزشمند وجود انسان است و تحت هیچ شرایطی نباید خدشه دار شود. حضرت علی(ع) معتقدند که در یک حکومت دینی، رهبران و نظام سیاسی جامعه باید با پای بندی به اصول، مبانی و ارزشهای الهی، اخلاقی و انسانی و با سیاستگذاری و تصمیم گیری در چارچوب همین اصول، زمینه های حفظ عزت نفس انسانی را در جامعه فراهم آورند و علو اخلاقی مردم را افزایش و تحکیم بخشند. تملق و چاپلوسی از مهمترین آفات عزت نفس انسان به شمار می رود و معمولا صاحبان قدرت و ثروت، نقش مهمی در ایجاد و اشاعه این روحیه ایفا می کنند. امام علی(ع) در نظام سیاسی خود بشدت با این خصیصه مبارزه کرد و همواره به استانداران و فرمانداران خود سفارش می فرمود: که اطرافیان خود را چنان بپرورید که شما را نستایند و بدون جهت شما را شاد ننمایند.(14) روزی مردی در ضمن سخنرانی امام بلند شد و حضرت را ستود، از ادامه خطبه چنین بر می آید که حضرت بر آشفتند و به طور ضمنی آن مرد را مورد نکوهش قرار دادند. امام ضمن یادآوری این نکته که از زشت ترین خوی حاکمان این است که خواستار این باشند که مردم آنان را دوستدار بزرگمنشی شمارند، فرمود: خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنودن. سپاس خدا را که بر چنین صفت نزادم و اگر ستایش دوست بودم آن را وا می نهادم... و بسا مردم که ستایش را دوست دارند، از آن پس که در کاری کوشش آرند. لیکن مرا به نیکی مستایید تا از عهده حقوقی که مانده است برآیم و واجبها که برگردنم باقی است ادا نمایم. پس با من چنانکه با سرکشان گویند سخن مگویید وچنان که با تیزخویان کنند از من کناره مجویید و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید و نخواهم مرا بزرگ انگارید».(15)
حضرت(ع) هنگام عزیمت به صفین در حال عبور از شهر «انبار» بودند. کشاورزان این شهر طبق رسوم و تشریفات ایرانیان به استقبال امام(ع) آمدند و ابتدا پیشاپیش آن حضرت دویدند. حضرت دلیل این کار را پرسیدند، آنان پاسخ دادند: بدین کار امیران خود را بزرگ می شماریم.(16) حضرت ضمن نهی این عمل خطاب به آنان فرمودند:
«به خدا که امیران شما از این کار سودی نبردند و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می افکنید و در آخرتتان بدبخت می گردید، و...»(17)
در بازگشت از صفین نیز امام(ع) به تیره ای از قبیله «همدان» برخورد کرد، «حرب بن شرحبیل شبامی» که بزرگ قبیله بود پیاده در رکاب حضرت به راه افتاد در حالی که امام(ع) سوار بود، حضرت خطاب به وی فرمود: برگرد که اینگونه راه رفتن تو موجب فریفته شدن والی و خواری مومن است. (18)
3- تکریم و احترام به شخصیت انسان
امام (ع) در دستوری خطاب به یکی از ماموران زکات نوشت:
«مسلمانی را مترسان و اگر او را خوش نیاید بر سر وی مران و بیش از حق خدا از مال او مستان، چون به قبیله رسی بر سر آب آنان فرود آی و به خانه هاشان در میای، پس آهسته و آرام سوی ایشان رو تا به میان آنان رسی، و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهی مکن، سپس بگو بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او سوی شما فرستاد تا حقی را که خدا در مالهایتان نهاده از شما بگیرم، آیا خدا را در مالهای شما حقی هست تا آن را ادا سازید و به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه متعرض او مشو و اگر کسی گفت آری با او برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی یا بر او سخت گیری یا کار را بر او سخت گردانی.آنچه از زر یا سیم به تو دهد بگیر واگر او را گاو و گوسفند و شترهاست بی رخصت او میان آن در مشو که بیش آن رمه او راست، و چون به رمه رسیدی چونان کسی به میانشان مرو که بر رمه چیرگی دارد یا خواهد که آنها را بیازارد و چارپایان را از جا مگریزان و مترسان و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتاری مکن، پس مال را دو بخش کن و صاحب مال را ممیز گردان و هر بخش را که برداشت متعرض او مشو، پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی می آید حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را ازاو بگیر- و اگر گمان زیاد کند- و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند بپذیر سپس هر دو بخش را به هم بیامیز و همچون بار نخست قسمت کن تا حق خدا را از مال او بستانی». (19)
مساله زکات یکی از ارکان اقتصادی حکومت امام علی (ع) به حساب می آمد و فراز فوق بخشی از یکی از فرمانهای امام (ع) به مامورین زکاتش است. طبق روال معمول باید محور بحث امام (ع) در نامه فوق، گرفتن مالیات باشد ولی چنانکه می بینیم نکات اخلاقی، نحوه برخورد انسانی و احترام به شخصیت انسانها همه چیز را تحت تاثیر قرار داده و محور نامه امام (ع) را به خود اختصاص داده است. یکی از نکات جالب توجه در نامه این است که امام(ع) می فرماید به صاحب مال بگو:«آیا خدا را در مالهای شما حقی است تا آن را ادا سازید و به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه متعرض او مشو».
این همه اعتماد به اعراب بادیه نشین که گاهی بر سر یک گوسفند و شتر همدیگر را می کشتند واقعاً اعجاب برانگیز است. طبیعی است که امام (ع) می دانست ممکن است برخی از مردم به دروغ بگویند مالی برای پرداخت نداریم و چه بسا مامور امام (ع) ازاین دروغ مردم آگاه باشد، ولی هیچ گاه امام (ع) اجازه تحقیق وتجسس وحتی اجازه وارد کردن شبهه بر پاسخ مردم را نمی دهد و مامورش را مکلف می کند که به پاسخ «نه»، اعتماد کند. اعتماد به مردم- حتی اگر شبهه دروغ وجود داشته باشد- بالاترین مصداق تکریم و احترام به شخصیت انسانی است و ضمن اینکه اعتماد متقابل مردم و نظام سیاسی را افزایش می دهد. موجب می شود که مردم در دفعات بعد شخصیت خود را بالاتر ازآن بدانند که بخواهند بخاطر امور دنیوی دروغ بگویند. حضرت در نامه ای دیگر خطاب به یکی از مامورین زکاتش می نویسند: «به او فرمان می دهم که -زیردستان خود را- نرنجاند و دروغگوشان نداند و به خاطر امیر بودن روی ازایشان برنگرداند». (20)
امام علی (ع) حتی ازاین هم فراتر رفته و مامورین زکات خود را نه تنها به رعایت و حفظ حرمت واحترام مردم سفارش می نمود، بلکه به آنان تاکید می کرد آنچه را برای مردم مطلوب است برای آنان پذیرا باشید وآنها را از مطلوبشان باز مدارید و حتی تا آنجا که می توانید نیازهای آنان را برآورده سازید. حضرت در این نامه که باز هم مملو ازنکات اخلاقی وارزشهای الهی است به مامورینش دستور می دهد که پوشش زمستانی وتابستانی و مرکب و غلام افراد را به خاطر گرفتن زکات نفروشید، و اوج نامه هنگامی است که امام(ع) می فرمایند:
«و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و دست به مال کسی مبرید، نمازگزار باشد یا غیرمسلمانی که در پناه اسلام است»(21)
یعنی به خاطر پول و جمع آوری مالیات هیچ انسانی اعم از مسلمان و غیرمسلمان نباید مورد هتک حرمت و خشونت قرار گیرد. اگرچه ممکن است این موضوع در دنیای امروز امری عادی تلقی شود ولی در مقایسه با یکصد سال قبل و به طریق اولی در مقایسه با یک هزار و سیصد سال قبل که حکام با زور و خشونت از مردم مالیات می گرفتند بسیار حائز اهمیت است. رعایت حقوق انسان به بهترین وجه و تکریم و احترام شخصیت انسانی در بالاترین درجه، از ویژگیهای منحصر به فرد حکومت و نظام سیاسی حضرت علی(ع) بود.
موانع تحقق کرامت انسانی
تحقق کرامت انسانی ممکن است موانع عدیده ای پیش روی خود داشته باشد. ما سه شاخص برابری، حفظ عزت نفس انسانی و تکریم و احترام به شخصیت انسان را به عنوان راهکارها یا جلوه های تحقق کرامت انسانی برشمردیم. بدون تردید هر اقدامی که برخلاف جهت این سه شاخص انجام پذیرد از موانع تحقق کرامت انسانی به شمار می رود. در ادامه بحث، چون در مقام برشماری همه موانع تحقق کرامت انسانی نیستیم فقط به مهمترین مانع آن یعنی فقر اشاره می نمائیم.
فقر، مهمترین مانع تحقق کرامت انسانی
شاید در دنیا هیچ پدیده ای سراغ نداشته باشیم که به اندازه فقر و نیاز، مناعت طبع و عزت نفس انسانها را لگدمال کرده و از بین برده باشد. البته فقر برای بزرگان و اولیای خدا فخر بوده و موجب تکامل و تعالی آنهاست ولی در هر زمان، چند درصد مردم جامعه اینگونه اند؟ بنابراین فقر موجب فساد اخلاق عامه مردم می شود.(22) به عقیده حضرت علی(ع) «فقر بزرگترین مرگ است»(23) و برای انسان نیازمند «قبر بهتر از فقر است»(24) امام(ع) بر این نکته تصریح دارند که فقر، نفس انسان را ذلیل و عقل او را سرگردان کرده و موجب غم و غصه می شود.(25) بدیهی است که نفس ذلیل و عقل سرگردان، هیچ سازگاری و تناسبی با کرامت انسانی ندارند و انسان اندوهناک و غمگین به تنها چیزی که نمی اندیشد کرامت انسانی است. امام(ع) در مورد فقر به فرزندش محمد حنیفه هشدار داده و به او سفارش می کند که از فقر به خدا پناه ببرد زیرا که فقر موجب نقصان دین شده و عقل را سرگردان می نماید و دشمنی پدید می آورد.(26) خود حضرت نیز با آن همت والا و عزت نفس بی مانند که نمونه انسان کامل است دست دعا به درگاه الهی برمی دارد که:
«خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی، شخصیت مرا لکه دار مفرما که از روزی خواران تو، روزی طلب کنم و از بدکاران، عفو و بخشش بخواهم»(27)
فرمایش حضرت علی(ع) با صراحت بر این نکته دلالت دارد که فقر و تنگدستی آبروی انسان را از بین برده و باعث ضایع شدن حرمت او می شود. انسان فقیر مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهاده و چشم امید به بندگان خدا بدوزد و از آنها انتظار لطف و مرحمت داشته باشد و در اینجاست که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و با ستایش و تملق انسانی دیگر به خاطر بهره ناچیز مادی، عزت نفس و کرامت والای انسانی به پائین ترین حد خود انحطاط پیدا می کند و در این مرحله است که می توان گفت انسان هیچ ندارد، و هیچ نیست، چرا که ماهیت انسانیش را که فرشتگان در مقابلش سجده کردند از دست داده است. بنابراین فقر مهمترین آفت کرامت انسانی است.