مناجات عیسى بن مریم علیهما السّلام با خداى عزّ و جلّ
[1] (2) اى عیسى، منم پروردگار تو و پروردگار پدرانت[2]. نامم یگانه است و منم یکتاى تنها به آفرینش همه چیز، و همه چیز ساخته من است و همه به سوى من برگردند.
(3) اى عیسى، تو به فرمان من مسیح (و جانبخشى)، و تو به اجازه من از گل مىآفرینى، و تو مردگان را به کلام (و مشیّت) من زنده کنى.[3] پس شیفته درگاه من باش و از من بیم دار که پناهگاهى از من جز درگاه خود من نیابى.[4] (4) اى عیسى، به تو سفارش کنم سفارش مشفقى که به مهربانى بر تو دلسوز است تا با کوشش خود در جلب خرسندى من سزاوار دوستدارى من شوى، تو در بزرگى برکت یافتى و در خردى، هر جا بودى، برکت یافتى. من گواهم بر این که به راستى تو بنده من از کنیز منى، با نافلهها (و عبادات مستحبّ، افزون بر عبادات واجب) به من نزدیکى جوى و بر من توکّل کن تا تو را کفایت کنم و از پى دیگران مرو که تو را محروم و رها کنم.
(5) اى عیسى، بر بلا بشکیب و به قضا خرسند باش و چنان باش که من از تو شادم، و شادى من آن است که فرمانم برند و نافرمانیم نکنند.
(6) اى عیسى، یاد مرا به زبانت (هماره) زندهدار و دوستى مرا به دلت بسپار.
(7) اى عیسى، در هنگامههاى بىخبرى بیدار باش و نکتههاى دانش را به استوارى و نیکى فراگیر و براى من (به دیگران) بیاموز.
(8) اى عیسى، شیفته ترسان باش و دلت را با پروادارى از من بمیران.
(9) اى عیسى، شب براى کسب خرسندى من در نظر آر و روزت را براى روز نیازت روزه بدار.
(10) اى عیسى، همانا تو مسئولى، پس بر ناتوان رحمت آر چنان که من بر تو رحمت آوردم و بر
رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 520
یتیم زور مران.
(1) اى عیسى، در خلوتها بر (زار بودن) خویش سرشک ببار، و به اوقات نماز گام سپار و لذّت بر زبان راندن ذکر مرا به شنود من آر، زیرا که نکوست با توام کردار.
(2) اى عیسى، چه بسا [از] مردم را که به سبب گناهان پیشینیان هلاک کردم و تو را از آنها باز داشتم.
(3) اى عیسى، با ناتوانان نرمى کن و دیده ناتوانت را به آسمان برآر و مرا بخوان که من به تو نزدیکم.
و نامم را جز به زارى به درگاهم و جز با اندیشناکى و نگرانى بىنظیرت میار، زیرا هر گاه چنانم (به زارى و بیم و امید) بخوانى پاسخت گویم.
(4) اى عیسى، کسى که به نافرمانى از من سرتافته تو را نفریبد که روزى مرا مىخورد و دیگرى را مىپرستد، سپس هنگام گرفتارى مرا مىخواند و پاسخش مىدهم، آنگاه به همان وضعى که داشته باز مىگردد. آیا بر من متمرّد مىشود؟ یا به خشمم متعرّض مىشود؟ به (ذات) خودم سوگند که چنانش بگیرم که نجاتى از آنش نباشد و جز من پناهش نباشد، از آسمان و زمین من به کجا مىگریزد؟ (5) اى عیسى، به ستمگران بنى اسرائیل بازگوى: در حالى که حرام به زیر دامنها[5] و بتها در خانههاى خود دارید[6] مرا مخوانید، زیرا من سوگند خوردم که هر که مرا بخواند پاسخش گویم و پاسخم را بدانها لعن بر ایشان قرار دهم تا از هم بگسلند (و تار و مار شوند).
(6) اى عیسى، چه خیرى است در لذّتى که نپاید و عیشى که براى صاحبش نماند؟ (7) اى پسر مریم، اگر آنچه را براى دوستداران نکوکار خود آماده کردهام به چشم مىدیدى، دلت آب مىشد و روحت از شوق پر مىکشید، هیچ سرایى چون سراى آخرت نباشد که در آن همسایه پاکانى و فرشتگان مقرّب در آن بر نیکان درآیند و آنان از هراسهایى که روز رستاخیز در رسد ایمنند، سرایى که نعمتش دگرگون نشود و از اهل آن زایل نگردد.
(8) اى پسر مریم در رسیدن به آن سراى با رقابتکنندگان مسابقهگذار زیرا هدف آرزوى نیکبختان است و جایى نیک منظر، خوشا بر تو اى پسر مریم اگر از کوشندگان براى آن باشى و با پدرانت آدم و ابراهیم در فردوسها و نعمتها به سر برى و از آن جا به جا نشوى و نقل مکان نیابى که من با پرهیزگاران چنین کنم.
(9) اى عیسى، همراه هر که از دوزخ پر شراره و پر از غل و شکنجه مىگریزد به دامان رحمت من گریز که هرگز شادمانى به دوزخ راه نیابد و هیچ غمى از آن بیرون نیاید، بسان پردههاى شب تارى تیره و ظلمانى است، هر که از آن نجات یابد کامیاب شود، آن سراى زورگویان و ستمکاران گردنکش و هر سنگدل دژخویى باشد.
رهاورد خرد / ترجمه تحف العقول، ص: 521
(1) اى عیسى، چه بد خانهایست براى هر که بدان دل بسته و چه قرارگاهى است خانه ستمگران! من تو را از نفس خودت بر حذر مىدارم، به (هشدار) من آگاه باش.
(2) اى عیسى هر جا هستى مرا در نظر آر و گواه باش من آفریدمت و تو بنده منى و من تو را نقشبندى کردم و به زمین فرو فرستادم.
(3) اى عیسى، نفست را از شهوتهاى هلاکت بار بازدار و از هر خواهشى که از من دورت کند دورى گزین، بدان که تو از سوى من فرستادهاى امین هستى، و از من پروا داشته باش.
[1]( 1) کلینى این روایت را در الرّوضة از کتاب کافى با اختلاف و بیش از شصت سطر اضافه نقل کرده است.
[2]( 2) مراد از پدران عیسى نیاکان مادرى او هستند که به ابراهیم خلیل سلام اللَّه علیه مىرسند چه مسیح علیه السّلام را نسب از مادر است. رک: به ص 412- 413 همین کتاب.- م.
[3]( 3) اشاره به معجزات مسیح علیه السّلام است که به فرمان و اذن بارى تعالى در ابداع و احیاء اموات و شفاى بیماران معجزنماییها داشت.- م.
[4]( 4) که کودک اگر از سر جهل از مادر گریزد از سر بىپناهى باز به دامن او آویزد.- م.
[5]( 5) کنایه از نگهداشتن مال حرام و خوددارى از پرداختن آن به صاحبان و شایستگان آن است.
[6]( 6) شاید مراد از« بتها» درهم و دینارهایى باشد که بنى اسرائیل به گردآورى و اندوختن آن همّت گماشته بودند.