سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه تفسیر2

روى آنان باز است و بوى آن را مى‏شنوند و نسیم خوش آن را در مى‏یابند و به آنها گویند: درآیید با سلامتى و آسودگى.

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 100

همانا در امر خلافت، کسى بر من پیشى گرفت که من او را در امر خلافت شریک خود نمى‏دانستم، و امر خلافت را بدو نبخشیده بودم و براى او در این کار قسمتى نبود مگر آنکه پیغمبرى مبعوث مى‏شد، و حال آنکه پس از محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیامبرى نیست. از راه غصب خلافت، بر پرتگاه سست بنیانى برآمد، و او را در آتش دوزخ پرتاب کرد. حقّى هست و باطلى، و هر کدام اهلى دارند و طالبى، و اگر باطل زیاد باشد براى این است که از قدیم چنین بوده است، و اگر حق اندک باشد براى این است که چه کم مى‏شود چیزى که پشت کند و برود و باز گردد و رو آورد. باز هم اگر در همین زمان کار شما را به شما باز دهند، و توطئه‏گران و مغرضان از شما دست بردارند، به راستى که شما خوشبخت و سعادتمند خواهید شد. بر من جز این نیست که نهایت کوشش و تلاش را بنمایم ولى باز هم از شما نگرانم و مى‏ترسم یکباره سست شوید و از من روى گردانید به گونه‏اى که مورد پسند من نباشید، و اگر بخواهم مى‏توانم بگویم خدا از آنچه گذشته، عفو کرده است.

دو مرد در باره تصدّى امر خلافت پیشى گرفتند، ولى این سومى همچون کلاغى بود که همّ و غمّى نداشت جز شکمش، واى بر او اگر دو پرش چیده مى‏شد و سرش بریده مى‏گشت که این براى او از تصدّى امر خلافت بهتر بود. از بهشت باز ماند و دوزخ در پیش رو دارد، سه و دو پنج است که ششمى ندارد. فرشته‏اى که با دو پرش پرواز مى‏کند، پیامبرى که خداوند زیر دو بازویش را دارد، و مؤمنى که کوشاست در راه خدا، و جوینده امیدوار به حق، و مقصّرى که در دوزخ است.

راست و چپ هر دو گمراه‏کننده‏اند، و راه میانه همان راه مستقیم است که بر پایه آن کتاب خدا مى‏آید، و آثار نبوّت آن را نشان مى‏دهد. هر که ادعا کرد هلاک شد، و هر که افترا بست و از خود حکمى درآورد نومید شد. همانا خداوند این امّت را با شمشیر و تازیانه ادب کرده است، و براى هیچ کس در نظر امام به حق، هوى خواهى و مسامحه نیست، و در خانه‏هاى خود نهان شوید و خود را اصلاح کنید، و توبه به دنبال شماست. هر که رو در روى حق بایستد هلاک گردد.

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 101

سخنى از على بن الحسین علیه السّلام‏

[24] از ابو حمزه رسیده است که امام على بن الحسین علیه السّلام فرمود: همانا محبوب‏ترین شما نزد خداوند عزّ و جل کسى است که عملش نیکوتر باشد، و عمل کسى نزد خداوند از همه بزرگتر است که بیش از دیگران به آنچه نزد خداوند است گرایش دارد، و رهاترین شما از کیفر الهى کسى است که بیش از دیگران از خدا بهراسد، و نزدیکترین شما بخدا کسى است که اخلاقش نیکو و گشاده‏رو باشد، و پسندیده‏ترین شما نزد خدا کسى است که به شایسته‏ترین نحوى، به خانواده‏اش رسیدگى کند، و همانا ارجمندترین شما نزد خدا با تقوى‏ترین شماست نزد او.

یک پیشگویى از امیر المؤمنین علیه السّلام (در مورد رواج هرزه‏گى)

[25] از امام صادق علیه السّلام نقل است که امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده است: زمانى بر مردم بیاید که هرزه، ظریف و خوشمزه شمرده شود، و نابکار مورد تقرّب قرار گیرد، و شخص منصف تضعیف شود. حضرت صادق علیه السّلام مى‏فرماید: به ایشان عرض شد: چه هنگام چنین شود یا امیر المؤمنین؟ حضرت علیه السّلام فرمود:

هر گاه امانت به غنیمت، و زکات به غرامت، ستانده شود و عبادت موجب سرکشى گردد، و براى صله رحم منّت گذارند، حضرت صادق علیه السّلام مى‏فرماید: به ایشان عرض شد: آن چه هنگام است یا امیر المؤمنین؟ حضرت علیه السّلام فرمود:

هنگامى که زنان تسلّط یابند و کارها به کنیزان سپرده شود و کودکان فرماندهى کنند.

خطبه امام على علیه السّلام در برابرى و رعایت مساوات‏

[26] محمّد بن جعفر عقبى در سندى مرفوع گفته است: امیر المؤمنین علیه السّلام خطبه خواند و خداى را سپاس و ستایش کرد و فرمود: اى مردم! همانا آدم نه برده‏اى زاییده و نه کنیزى و همه مردم آزادند ولى خداوند عزّ و جل برخى از شما را در اختیار برخى دیگر نهاده است پس هر کس در آزمایش و بلا افتد و بخیر شکیبایى ورزد نباید بر خداوند منّت نهد.

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 102

آگاه باشید چیزى [از خراج‏] فراهم شده و ما آن را برابر میان سیاهپوست و سرخپوست تقسیم کردیم. مروان به طلحه و زبیر گفت: مقصود او از این سخن جز شما دو تن نبود.

راوى مى‏گوید: پس حضرت علیه السّلام به هر کس سه دینار داد و به مردى از انصار هم سه دینار داد و پس از آن غلامى سیاهپوست آمد و حضرت به او نیز سه دینار داد. پس آن مرد انصارى گفت: یا امیر المؤمنین! این غلامى است که من دیروز او را آزاد کردم و تو من و او را برابر مى‏دانى؟ حضرت علیه السّلام فرمود: من به کتاب خدا نگریستم و میان فرزند اسماعیل و فرزند اسحاق هیچ گونه برترى ندیدم.

حدیث پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به هنگام سان دیدن از سوارها

[27] جابر به نقل از امام باقر علیه السّلام مى‏گوید که حضرت فرمود: پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم براى دیدن سان از سواران بیرون شد و به قبر ابو أحیحه گذر کرد. ابو بکر عرض کرد: خداوند لعنت کند صاحب این قبر را، پس بخدا که او مانعى بود در راه خدا، و پیامبر را تکذیب مى‏کرد.

خالد پس ابو أحیحه گفت: بلکه خداوند ابو قحافه را لعنت کرد که بخدا نه میهمان‏نواز بود و نه دشمن ستیز، پس خداوند هر کدام از این دو که در میان کسان خود خوارتر بودند لعنت کند. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مهار شتر خود را بر پشت شانه آن انداخت و فرمود: هنگامى که شما از مشرکان بد مى‏گویید بطور کلّى سخن بگویید و بویژه نام کسى را نبرید تا فرزندش به خشم بیاید. حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم باز ایستاد و اسبان از برابر او گذشتند و اسبى بر او گذر کرد که عیینة بن حصن گفت: این اسب چنین و چنان است. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: ما را به حال خود واگذار که من به احوال اسبان از تو آگاهترم، عیینه گفت: و من به احوال مردان از تو آگاهترم، پس حضرت چنان خشمگین شد که خون به چهره‏اش دوید و فرمود: کدام مردان برترند؟ عیینه گفت: مردانى که در نجد هستند و شمشیرهایشان را حمایل مى‏کنند و نیزه‏هاشان را بر پشت اسبهایشان مى‏نهند و این چنین گام بر مى‏دارند. حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: دروغ گفتى بلکه مردان اهل یمن برترند، ایمان از یمن است و حکمت و فرزانگى از یمن و اگر هجرت نبود که مرا به مدینه کشاند من خود مردى بودم یمنى. سختى‏

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 103

و سنگدلى در میان هوچى‏گران و شتر داران است؛ چادرنشینان و خانه بدوشانى که از قبایل ربیعه و مضر مى‏باشند؛ از آنجا که خورشید در سرزمین عربستان برمى‏آید و مذحج یمن، بیشتر تیره‏اى هستند که به بهشت مى‏روند و حضرموت بهتر از صعصعة هستند- و برخى روایت کرده‏اند بهتر است از تیره حارث بن معاویه- و تیره بجیله از اهل یمن، بهتر از تیره رعل و ذکوان سلیم هستند، و اگر تیره لحیان نابود شوند مرا باکى نیست. سپس فرمود: لعنت کند خداوند ملوک اربعه جمد و مخوس و مشرح و ابضعه و خواهر ایشان عمر ده را و خدا لعنت کند محلّل و محلّل له، و هر کسى را که جز به مولاى خود ولاء داشته باشد و هر کسى که مدعى نژاد و نسب گردد که شناخته نشود، و آن مردانى که خود را به مانند زنان سازند و آن زنانى که خود را به مردان مانند کنند، و هر کسى را که در اسلام رویدادى پدید آورد و بدعتى نهد و جز قاتل کسى را کشد و جز ضارب کسى را زند، و نیز کسى که پدر و مادرش را نفرین کند. مردى عرض کرد: یا رسول اللَّه! آیا یافت مى‏شود کسى که پدر و مادرش را نفرین کند؟



مطلب بعدی : حدیث